ادبیات، بهعنوان مجموعهای از هنرهای کلامی و زبانی، جلوههای عاطفی، تخیلی و فکری انسان را در قالبی زیباشناسانه بازتاب میدهد و نقش مهمی در ثبت و انتقال تجربههای انسانی دارد. در میان شاخههای مختلف ادبیات، ادبیات عامه جایگاهی ویژه دارد و بهعنوان یکی از منابع بنیادی شناخت فرهنگ و زندگی مردم شناخته میشود. این شاخه شامل ترانهها، افسانهها، اساطیر و ضربالمثلهای رایج میان یک قوم است که بهصورت شفاهی از نسلی به نسل دیگر منتقل میشوند و بازتابدهنده باورها، تجربهها، ارزشها و دانش جمعی جامعه هستند. ادبیات عامه، به دلیل ارتباط مستقیم و بدون واسطه با زندگی روزمره مردم، نقش مهمی در حفظ هویت فرهنگی، انتقال ارزشها و بازتاب نگرشهای اجتماعی و اخلاقی ایفا میکند.
در این گستره وسیع، ترانههای عامیانه جایگاه ویژهای دارند؛ ترانههایی که بدون ثبت مکتوب طی قرنها به حیات خود ادامه دادهاند و بازتابدهنده احساسات، آداب و رسوم، و ساختار اجتماعی مردمان هر جامعه هستند. بخشی از این ترانهها به کودکان تعلق دارد و به «ادبیات شفاهی کودکان» شناخته میشود. هر گونه از این آثار بسته به مضمون، موضوع، زبان و بیان، کارکردی خاص دارد؛ برخی جنبههای آموزشی و تربیتی دارند، برخی حس کنجکاوی و شناخت دنیای واقعی و فرهنگی کودکان را برمیانگیزند و برخی صرفاً جنبه سرگرمی و لذتبخشی دارند. برای مثال، لالاییها با ریتم آرام و یکنواخت برای آرامسازی و خواباندن نوزادان طراحی شدهاند، در حالی که چیستانها، ترانهها و مثلهای کودکانه حس کنجکاوی کودکان بزرگتر را نسبت به پدیدههای مادی و معنوی و روابط اجتماعی و فرهنگی تحریک میکنند و به آنها در شناخت محیط و جامعه پیرامون کمک میکنند.
در این میان، نازآواها و ترانههای نوازشی جایگاه ویژهای دارند و مطالعه آنها میتواند به درک عمیقتر فرهنگ و زندگی مردم مناطق مختلف کمک کند. نازآواها ترانههایی هستند که مادر برای شاد کردن و نوازش کودک خود میخواند و برخلاف لالاییها، هدف آنها خواباندن کودک نیست؛ بلکه ایجاد نشاط، سرزندگی و شادی در کودک هنگام بیداری است. موسیقی نازآواها معمولاً دارای ریتمی تند و شاد است که کودک را پرانرژی و شاد میکند، در حالی که لالاییها با ریتم آرام خود نقش تسکیندهنده و خوابآور دارند.
در کتابک بخوانید: مروری کوتاه بر افسانهٔ مرغ سرخ پاکوتاه و روایت تاجیکی آن
تحلیل نازآواها و ترانههای نوازشی، علاوه بر ارزشهای زیباییشناسانه و آموزشی، اطلاعات ارزشمندی درباره روابط اجتماعی، ساختار فرهنگی، نگرشهای تربیتی و عاطفی مادران و کودکان ارائه میدهد. این ترانهها نهتنها در شکلگیری هویت فرهنگی کودک و انتقال ارزشها نقش دارند، بلکه بازتابدهنده تعاملات عاطفی و تربیتی میان مادر و کودک و نگرشهای جمعی نسبت به کودک و محیط پیرامون او هستند. از این منظر، نازآواها و ترانههای نوازشی منبعی غنی و قابل اتکا در پژوهشهای مردمشناسی، فولکلورشناسی و مطالعات فرهنگی به شمار میآیند و بررسی محتوای آنها میتواند به فهم عمیق و جامعتری از زندگی روزمره، هنجارها و ارزشهای فرهنگی جوامع محلی منجر شود و بدین ترتیب سهم مهمی در مطالعات علمی و پژوهشی داشته باشد. ترانههای نوازشی بهعنوان یکی از مظاهر مهم فرهنگ شفاهی اقوام هستند که علاوه بر نقش تسکیندهندگی و آرامشبخشی، حامل معانی عمیق فرهنگی، هویتی و تاریخی نیز هستند. ترانههای نوازشی متنهای منظومی هستند که بزرگترها برای کودکان میخوانند. نغمههای محبتآمیزی هستند که با صدای پدر یا مادر گوش کودک را مینوازند. «این قبیل سرودهها و ترانهها را مادران یا پدران برای بیداری فرزندان خود میخوانند. گاهی به هنگام بازیها و رفتارهای شیرین کودکانه و زمانی بهطعنه و شوخی یا هنگامیکه فرزند را در آغوش کشیده و او را نوازش میکنند، این سخنان و نظمهای زیبا را برای وی زمزمه میکنند.» (قنبری عدیوی، ۱۳۹۰: ۱۰۶).
در کتابک بخوانید: دو افسانه تاجیکی: دو بزیچه و دردانههایاشک و گلقهقه
این متنها به چند شکل وجود دارند. «اول؛ متنهایی که آهنگی خاص ندارند، ولی مادر یا فرد بزرگتری با صوتی کشدار یا زیروبم دادهشده آنها را میخواند تا به این وسیله دوستداری خود را اعلام کند یا ذوق و شوق طفل را بیشتر بیدار سازد. دوم؛ متنهایی که آهنگ دارند و فقط هنگام نوازش و مهربانی به کودک بر زبان مادر یا یک فرد بزرگتر جاری میشود» (رسولی، ۱۳۹۷: ۳۴). دستة دیگر را چنین میتوان معرفی کرد: «در نمونه دیگری از این نوع متنها واکنش و شادمانی اطرافیان کودک را به دنبال اولین حرکات جسمانی او میبینیم وقتی کودک سرش را تکان میدهد. چشم میگرداند اجسام و افراد را با چشم دنبال میکند به صداها واکنش نشان میدهد یا دستها را به هم میزند شادی و شعف والدین به اوج میرسد» (همان: ۳۵).
در ترانهی نوازشی تاجیکی چندین مورد از این دسته به چشم میخورد. برای مثال، موقعی که کودک اولین قدمهایش را برمیداد اینگونه او را تشویق به راه رفتن میکنند:
تاتا، تاتای
تاتا، تاتای
پاپا، پاپای
کُرته[1] لالا
بیا، بیا!
تاتا، تاتای
پاپا، پا پای
کوکچه[2] حلوا
بیا، بیا!
تاتایش میکنم
کَوْشه[3] به پایش میکنم
کفش اگر تنگی کند
صَدقۀ پایش میکنم
موزه[4] سرخک، بیا
چوجه[5] کبکک، بیا
پایپای کرده بیا
پایپای کرده بیا
کفترکم بیا
پرپرکم بیا
تایتای شده بیا
پایپای شده بیا
(شیرمحمدیان، ۱۹۹۳: ۳۱)
در کتابک بخوانید: دو افسانهی تاجیکی: کلوخک و برگک و گنجشکک
ترانههای نوازشی کوتاه هستند و آهنگ دلنشینی دارند. بیشتر آنها مضامینی چون ستایش و توصیف و تعریف از جسم ظریف، قدوقامت زیبا و حرکات و دیگر حالات کودک را دربر میگیرد. برای نمونه
هَه، دُرسی، دُرسی، دُرسی
هَه، دُرسی، دُرسی، دُرسی
بَرا به روی کرسی
درد و بلات به جانم
خانۀ تو مکانم
گهوارهته جنبانم
الّه گفته خوابانم
هَه، دُرسی، دُرسی، دُرسی
بَرا به روی کرسی
چشم سیاه زاغ تو
مادر نبیند داغ تو
انگور کَنم از تاکِ تو
میوه چینم از باغ تو
هَه، دُرسی، دُرسی، دُرسی
بَرا به روی کرسی
خویشان همه جمع کنم
دیگ پَلَو دم کنم
روزِ خوشَه ضم کنم
غم دنیا کم کنم (شیرمحمدیان، ۱۹۹۳: ۳۲)
و این ترانة نوازشی همة ما را یاد نمونههای ایرانی این ترانة نوازشی میاندازد. برای نمونه:
دس دسی باباش میاد
صدای کفش پاش میاد
دس دسی مامان میاد
صداش توی ایوون میاد
ترانهٔ «دس دسی» یکی از مشهورترین و کهنترین ترانههای نوازشی در فرهنگ کودکان فارسیزبان است. این ترانه معمولاً زمانی خوانده میشود که مادر یا بزرگتر، کودک خردسال را در آغوش گرفته یا دستهای او را گرفته و با ریتمی نرم و تکراری، حرکات هماهنگ با واژهها انجام میدهد. «دس دسی» تقلیدی کودکانه از صدای زدن دستهاست و در واقع نوعی بازیزبان و موسیقی طبیعی گفتار کودکانه را در خود دارد. «دس دسی» بازتاب پیوند دیرینهٔ زبان، حرکت و موسیقی در تربیت کودک است و از نخستین تجربههای اجتماعی و عاطفی او به شمار میرود. این ترانه نهتنها کارکرد سرگرمی دارد، بلکه به رشد زبانی، هماهنگی حرکتی و تقویت ارتباط عاطفی میان مادر و فرزند کمک میکند. در ترانة نوازشی تاجیکی «هَه، دُرسی، دُرسی، دُرسی» نیز همین کارکردها به چشم میخورد.
در کتابک بخوانید: افسانهی تاجیک بلبلک سرگشته
«جانمایة اصلی این ترانهها بر اساس ناز و نوازش کردن کودک استوار است. در مقایسه با لالاییها که برای خواباندن کودک خوانده میشوند و درواقع ترانههای خواب هستند شاید بتوان ترانههای نوازشی مادران را بهگونهای ترانههای بیداری کودک نامید، زیرا این ترانهها بیشتر هنگام در آغوش گرفتن کودکان از زبان مادران و دایگان و در زمان بیداری و یا بیقراری و آرام نمودن و نوازش کردن کودکان خوانده میشود. (حسین پور، ۱۳۹۱: ۳۲۳)
این ترانهها علاوه بر آرامشبخش بودن ، بهعنوان آیینی فرهنگی عمل میکنند که هویت قومی و پیوندهای میان نسلی را حفظ و بازتولید میکنند.
ترانههای نوازشی ازنظر توجه به جنسیت، در سه دسته (دخترانه، پسرانه و بدون جنسیت) وجود دارند و قابل بررسی هستند. ترانة «هه دُرسی دُرسی دُرسی» نمونهای از نوع بدون جنسیت است. هم برای دختران و هم برای پسران استفاده میشود. یا در ترانة نوازشی زیر در وصف خورشید[6] میگوید که او سوار اسب خالدار است. دندانهای درّ مانندی دارد و بند دل خانواده و شمع صحبت همة خوبان است.
خورشید جانِ جان
خورشید جانم در بازار
بالای اسب خالدار
بیبی جانش جلودار
عمه جانش کَوش بردار
خورشید جانِ دُرّ دندان
دندانش گلِ خندان
شمعِ صحبت خوبان
بند دلم خورشید جان (شیرمحمدیان، ۱۹۹۳: ۳۳)
یا در این ترانة «دامادیشه من بینم» مادر آرزوی دامادی پسرش، مسرور، را دارد.
مسرورِ جان به جانم
حضور جان به جانم
شیر میدان به جانم
زیب دوران به جانم.
مسرور جانه خواب بَرَد
دولانیشه[7] آب برد.
دولانیشه من چینم
دامادیشه من بینم.
در ترانة سروناز، او را به بادام پر مغزی تشبیه میکند. دختری که برایش آرزو میکنند بزرگ شود و دختر دانایی شود و رزق فراوانی داشته باشد.
در کتابک بخوانید: روایت تاجیکی از افسانۀ نخودی (نخودک)
سروناز نغز من
بادام پر مغز من
زرکاکلانت گردم
شَکّر لبانت گردم
سروناز نغز من
بادام پرمغز من
سروناز کلان[8] شود
دختر پُردان[9] شود
مَلهَمک[10] جان شود
رزقش فراوان شود
سروناز نغز من
بادام پرمغز من(شیرمحمدیان، ۱۹۹۳: ۳۳)
در میان ترانههای نوازشی تاجیکی تعداد ترانههایی که مادران برای دختران، زمزمه میکنند بسامد بالایی دارند.
یک لعلی[11] مرجان
دخترمی، دخترم
از صد پسر بهترم
قوّت جان دخترم
خِروار[12] زر دخترم
پنیر تَر دخترم
شیر و شکر دخترم
دختر دارم گل برین[13]
دستة سنبل برین
سیب سر پل برین
طوطی و بلبل برین
مُرچ[14] و قَلنفُور[15] برین
انار تاشکند برین
سیب سمرقند برین (شیرمحمدیان، ۱۹۹۳: ۳۹)
در کتابک بخوانید: روایت «کدو قلقله زن» ایرانی و روایت «کدو ،کدو، جان کدو» تاجیکی
گل دولانه
فاطمة یکدانه
برگ گل دولانه[16]
هر باری که ره رود
بیبی[17] جانش پروانه. (شیرمحمدیان، ۱۹۹۳: ۳۷)
در ترانهای دیگر مادر تاجیک، دخترش را که به شیرینی یک سبر توت برای اوست و به اندازة صد کوزه زر برایش ارزش دارد را حاضر نیست به راه دور شوهر دهد. این ترانة تاجیکی را از نظر میگذرانیم:
طبق توت ترم
دخترم، آ، دخترم
بهای صد خم زرم
طبق توت ترم
هیکل[18] پیش برم
به یک هزارش ندهم
به صد هزارش ندهم
به راه دورش ندهم
به مرد پیرش ندهم
به روبهرویم دهم
خویش گلرویم دهم
به آسیابان دهم
به مرد چوپان دهم
نانک فطیر دارد.
برّه و پنیر دارد
دخترم، آ، دخترم
بهای صد خُم زرم (شیرمحمدیان، ۱۹۹۳: ۴۲)
در کتابک بخوانید: افسانهی کیکک به روایت تاجیکی: نگاهی به روایتهای ایرانی کک به تنور
با خواندن این ترانه، یاد این ترانه نوازشی ایرانی میافتیم:
یک دختر دارم شاه نداره
خوشگلی شو ماه نداره
به کس کسونش نمیدم
به همه کسونش نمیدم
به شهر دورش نمیدم
به راه دورش نمیدم
به کس میدم که کس باشه
قبای تنش اطلس باشه
شاه بیاد با لشکرش
شاهزادهها پشت سرش
برای پسر کوچیک ترش، آیا بدم آیا ندم. (تقی، ۱۳۹۶:۳۷)
و چقدر دغدغههای مادران ایرانی و تاجیکی شبیهه هم هستند.
در ترانة نوازشی «ساکنه» مادر زیبایی دخترش را اینگونه توصیف میکند.
ساکنه جان، ساکنه
خواهرِ جان، ساکنه
ساکنه در باغ بود
زلفش پَر زاغ بود
زلفکش را بافتیم
پشت سر پرتافتیم
ساکنه روی سبزه
گل چیند قبضهقبضه[19] (شیرمحمدیان، ۱۹۹۳: ۴۴)
ساکنه دختری است که زلفان سیاهش را مادرش برایش بافته و آنها را پشت سرش انداخته است. ساکنة زیباروی، دستهدسته گلهایی که روی سبزهها روییدهاند را میچیند. لطافت و زیبایی دخترش را با لطافت و زیبایی طبیعت به هم گره میزند تا مهرش را در دل دخترش بنشاند.
در ترانة دیگری با نام «شانه به مویت زنم» مادر تاجیک، بعد از توصیف زیباییهای دخترش او را در پناه خداوند به اولیا خدا میسپارد. گویی که میخواهد تمام دلنگرانیهایش را در پسِ سایة مهرالهی به فراموشی بسپارد و آسودهخاطر برای بزرگشدن و سلامتی دخترش، چشم امیدوار به آینده دارد.
شانه زنم مویهاته
بوسه زنم رویهاته
سُرمه کنم رویهاته
سرمه کنم چشماته
اوسْمَه کنم قاشاته[20]
کفش خَرَم پایهاته.
دخترِ جان، دخترم
هَیْکل[21] پیش برم
نگهبانْ کیها باشد؟
ـ پیر و اَوْلیا باشد! (شیرمحمدیان، ۱۹۹۳: ۳۶)
ترانههای نوازشی از ژرفترین لایههای فرهنگ عامه و یکی از اصیلترین بازتابهای عاطفة مادری در جوامع فارسیزبان بهشمار میروند. این ترانهها افزون بر نقش آرامشبخش و موسیقایی، حامل نظامی از ارزشها، باورها و آرزوهای فرهنگی هستند. مادر هنگام خواندن این نازآواها، نهتنها احساسات لحظهای خود، بلکه آرزوهای درونی و تصویر آرمانیاش از آیندة فرزند را بیان میکند. این آرزوها معمولاً با جنسیت کودک و نقشهای اجتماعی هر جنس در فرهنگ سنتی پیوندی نزدیک دارند.
در ترانههای مربوط به پسران، آرزوهای مادران بیشتر در محور قدرت، موفقیت اجتماعی و تداوم نسل شکل میگیرد. پسر در فرهنگ سنتی، مظهر پایداری خانواده، نیروی کار و تکیهگاه والدین در پیری است؛ ازاینرو مادر در لالاییهای پسرانه از «پهلوانی»، «دلیری»، «دانایی»، «نانآوری» و «سربلندی» سخن میگوید.
در کتابک بخوانید: دو روایت تاجیکی از «خاله سوسکه»
از دیدگاه جامعهشناسی فرهنگی، این آرزوها متناسب با ساختار مردسالارانه و نیاز جامعة سنتی به نیروی اقتصادی و دفاعی پسران شکل گرفتهاند. مادر درواقع نقش مطلوب اجتماعی مرد را در قالب واژههای عاطفی بازتولید میکند.
در مقابل، در ترانههای نوازشی ویژة دختران، جهت و لحن آرزوها لطیفتر، احساسیتر و اغلب نمادینتر است. دختر در این نازآواها تصویری از زیبایی، پاکی، مهربانی و خوشنامی دارد. مادر آرزو میکند که او در آینده خوشبخت، باشد.
درونمایه رایج این ترانهها، آرزوی داشتن همسر خوب، خانهای آرام و روزگار بیغصه است. محور اصلی آرزوها، زیبایی، عشق، خوشبختی و آرامش خانوادگی است؛ مؤلفههایی که با نقش سنتی زن در فرهنگ مردمی پیوند دارند. با این حال، در دورههای متأخر و بهویژه در شهرنشینی و آموزش نو، آرزوهای مادران در لالاییها و ترانههای نوازشی بهتدریج دگرگون شده است. امروزه، مادران برای دختران نیز آرزوی دانش، استقلال، آزادی و توانایی برابر با پسران میکنند؛ و برای پسران نیز، افزون بر قدرت و سربلندی، مهربانی، صداقت و صلحجویی را میطلبند. این دگرگونی، نشانة تغییر ارزشهای فرهنگی و اجتماعی در نگرش به فرزند است.
منابع:
حسینپور، علی (۱۳۹۰). فرهنگ و ادبیات کودکان بختیاری. شهرکرد: انتشارات نیوشه.
رسولی، جواد (۱۳۹۷). فولکلور کودکان ایران: نمونههایی از ترانههای کودکان خراسان، مشهد: آهنگ قلم.
تقی، شکوفه (۱۳۹۶). گونهشناسی و طبقهبندی سه ژانر ادبی: ترانهها، متلها و افسانههای گذر در ادبیات شفاهی ایران، تهران: انتشارات مهرویستا
شیرمحمدیان، بهرام؛ عابدزاده، داداجان (۱۹۹۳). الّه جانم، الّهیا، دوشنبه
قنبری عدیوی، عباس. (۱۳۹۰). ادبیات عامة بختیاری. شهرکرد: انتشارات نیوشه.
قنبری عدیوی، عباس. (۱۳۹۱). فولکلور مردم بختیاری. شهرکرد: انتشارات نیوشه.
[1] . کرته: پیراهن
۲. کوکچه: کلوچه
۲.کوش: کفش
[4]. موزه: کفش
[5] . چوجه: جوجه
[6] . در تاجیکستان خورشید نامی پسرانه است.
[7] .دولانه: زالزالک؛ دولانیشه: دولانهاش را
[8] .کلان: بزرگ
[9] . پردان: دانا
[10] ملهم: مرهم
[11] . لعلی: سینی
[12] . خِروار: خَروار
[13] . برین: مثل
[14] . مرچ: فلفل
[15] . قلنفور: فلفل
[16] . دولانه: زالزالک
[17] . بیبی: مادربزرگ
[18]. هیکل: گردنبند نقرهگین
[19] . قبضهقبضه: دستهدسته
[20] . قاش : ابرو
[21] . هیکل: زیور زنان
