مروری کوتاه بر افسانهٔ مرغ سرخ پاکوتاه و روایت تاجیکی آن

مرغ سرخ پاکوتاه سرودهٔ پروین دولت‌آبادی (۱۳۰۳ ـ ۱۳۸۷)، یکی از نمونه‌های درخشان پیوند شعر کودک با افسانه‌های عامیانه است. این اثر منظوم، که نخستین بار در سال ۱۳۴۹ منتشر شد، بر پایهٔ یک افسانهٔ کهن شکل گرفته است؛ افسانه‌ای که در گذر زمان، دگرگون شده و روایت‌های مختلفی از آن در فرهنگ‌های مختلف جهان راه یافته است.

دولت‌آبادی با درک درست از نیازهای کودکان ایرانی، آن روایت جهانی را بومی‌سازی کرد و در قالب شعری روان و آهنگین در اختیار کودکان قرار داد.

درون‌مایهٔ اصلی داستان، بر محور کار، کوشش، مسئولیت‌پذیری و ارزش همکاری استوار است. مرغ سرخی که در مزرعه دانه‌ای طلایی پیدا می‌کند، بارها از حیواناتی چون: (سگ، گربه، اردک و گاو) یاری می‌طلبد تا او را در کاشت، درو، آسیاب کردن و پخت نان همراهی کنند. اما هر بار با پاسخ منفی روبه‌رو می‌شود و سرانجام، تمام مراحل را به تنهایی به انجام می‌رساند. او در پایان، هنگامی که نان آماده می‌شود، به حیوانات تنبل سهمی نمی‌دهد و نان را تنها به جوجه‌هایش می‌بخشد.

در کتابک بخوانید: افسانه‌ی کیکک به روایت تاجیکی: نگاهی به روایت‌های ایرانی کک به تنور

این روایت ساده؛ اما سرشار از پیام‌های تربیتی است. کودک در جریان داستان، نه‌تنها با فرایند تولید نان آشنا می‌شود (از کاشت دانه تا پخت)، بلکه مفاهیمی چون دوری از تنبلی، ضرورت مشارکت در کار گروهی، و پاداش تلاش صادقانه را به‌طور غیرمستقیم می‌آموزد. تکیه بر آموزش غیرمستقیم از راه تخیل و موسیقی کلام، یکی از ویژگی‌های برجستهٔ ادبیات کودک به‌شمار می‌رود که در این اثر به‌خوبی دیده می‌شود.

بازآفرینی منظوم افسانه، همراه با ریتم و تکرار واژه‌ها، باعث می‌شود کودکان هنگام شنیدن شعر به‌صورت ناخودآگاه با داستان همراه شوند و حتی بخشی از بندهای آن را با خواننده یا مربی تکرار کنند. این ویژگی، افزون بر تقویت مهارت زبانی، حس مشارکت و لذت جمعی را نیز در کودک برمی‌انگیزد.

انتشار دوبارهٔ کتاب با تصویرگری پرستو حقی در سال ۱۳۹۳ از سوی «مؤسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان»، گواهی است بر ماندگاری و ارزش تربیتی این منظومه. رنگ‌های شاد و طراحی سادهٔ تصاویر، هماهنگ با ذهن و روحیهٔ کودکان خردسال است و ارتباط آن‌ها با داستان را آسان‌تر می‌سازد.


خرید کتاب‌های انتشارات موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان


از نظر گروه سنی، مرغ سرخ پاکوتاه بیش‌تر برای کودکان پیش‌دبستانی و سال‌های نخست دبستان مناسب است. برای این گروه سنی، شنیدن شعر در جمع خانواده یا کلاس، همراه با اجرای نمایش کوتاه و ایفای نقش شخصیت‌ها، می‌تواند تجربه‌ای آموزنده و سرگرم‌کننده باشد.

در مجموع، «مرغ سرخ پاکوتاه» نمونه‌ای موفق از اقتباس ادبیات کهن جهانی برای کودکان ایرانی است که در آن، شاعر با بهره‌گیری از زبان آهنگین، مفاهیم اخلاقی و اجتماعی بنیادینی چون کار و تلاش، ارزش همکاری، و عدالت در تقسیم دستاوردها را به‌گونه‌ای ساده، شیرین و ماندگار بازتاب داده است.

تصویری از اجرای نمایش مرغ‌ سرخ پاکوتاه در موزه کودکی ایرانک

«مرغ سرخ پاکوتاه» را می‌توان یکی از مهم‌ترین نمونه‌های اقتباس ادبیات عامیانهٔ جهانی در ادبیات کودک ایران دانست. این اثر در دههٔ ۴۰ خورشیدی، هم‌زمان با رشد شعر کودک، یکی از نخستین تجربه‌های جدی در پیوند افسانه‌های جهانی با زبان آهنگین فارسی بود. اهمیت آن در این است که برای نخستین بار، فرآیند نان به‌عنوان یکی از نمادهای مهم فرهنگ ایرانی، وارد ساختار افسانه‌ای شد.

در کتابک بخوانید: دو روایت تاجیکی از بز زنگوله‌پا (بزک جینگله‌پا)

یکی بود یکی نبود

غیر از خدا هیچ کس نبود

یه مرغ سرخ پا کوتاه

افتاد توی مزرعه راه

هرجا که یک دونه می‌دید

با نوکش اونو بر می‌چید

یک هو میون گندما

دانه‌ای دید مثل طلا

دانه رو برچید از زمین

گفت به خودش:

بخت رو ببین

می‌رم که گندم بکارم

حاصل اون رو بردارم


در کتابک بخوانید: معرفی کتاب مرغ سرخ پاکوتاه

تصویری از فعالیت مرغ سرخ پاکوتاه در موزه کودکی ایرانک

از منظر نظریه‌های ادبیات کودک، این منظومه دو کارکرد هم‌زمان دارد:

کارکرد شناختی (Cognitive): کودک با مراحل تولید نان، از کاشت دانه تا پخت، آشنا می‌شود. این فرآیند آگاهی او از محیط، طبیعت و چرخهٔ زندگی را افزایش می‌دهد.

کارکرد تربیتی ـ اخلاقی (Moral): ارزش‌های کار، کوشش فردی، و اهمیت همکاری در گروه به‌شکل غیرمستقیم منتقل می‌شود. این دقیقاً همان چیزی است که روان‌شناسانی مانند برونو بتلهایم در تحلیل نقش افسانه‌ها بر رشد کودک بر آن تأکید می‌کنند: انتقال پیام‌های اخلاقی به‌وسیلهٔ نماد و تخیل، نه از راه پند مستقیم.

این افسانه کارکردهای آموزشی و روان‌شناختی نیز دارد.

از منظر ویگوتسکی: کودک در «منطقهٔ رشد نزدیک» از طریق داستان یاد می‌گیرد که تلاش جمعی ارزشمند است و کار گروهی نتیجهٔ بیشتری دارد.

از منظر برونو بتلهایم: افسانه با استفاده از نمادها (مرغ سختکوش در برابر جانوران تنبل) به کودک امکان می‌دهد مسائل اخلاقی را ناخودآگاه تجربه کند.

از منظر هوارد گاردنر (هوش‌های چندگانه): این داستان دست‌کم سه هوش را فعال می‌کند:

زبانی ـ کلامی (شعر و تکرار ریتمیک)،

منطقی ـ ریاضی (مراحل خطی کاشت تا پخت نان)،

درون‌فردی و میان‌فردی (فهم رابطه همکاری و مسئولیت).

ویژگی‌های صوری اثر نیز قابل توجه است:

وزن و آهنگ منظومه سبب می‌شود کودک هنگام شنیدن شعر، ناخودآگاه آن را به خاطر بسپارد و همراهی کند.

تکرار جمله‌ها و ساختارها باعث می‌شود کودکان پیش‌دبستانی با الگوی زبانی شعر هم‌صدا شوند؛ امری که به رشد زبان و حافظه شنیداری کمک می‌کند.

تصویرگری رنگین و ساده در هر دو چاپ کتاب، عنصر تخیل را تقویت کرده و امکان بازآفرینی نمایشی اثر را فراهم می‌سازد.

در نتیجه، مرغ سرخ پاکوتاه نه‌فقط یک داستان سرگرم‌کننده، بلکه نمونه‌ای آموزشی و تربیتی است که نشان می‌دهد چگونه ادبیات می‌تواند هم‌زمان به رشد زبانی، شناختی و اجتماعی کودک یاری رساند.


خرید آثار پروین دولت‌آبادی


نمونه‌ای از متن کلاسیک مرغ قرمز کوچولو (The Little Red Hen)

نسخهٔ کلاسیک این افسانه با نام «The Little Red Hen» مشهور است. جهت آشنایی خوانندگان گرامی، ترجمهٔ روایت کلاسیک آن آورده شده است:

مرغ سرخ کوچک

روزی روزگاری، در یک مزرعه کوچک، مرغ سرخ کوچکی زندگی می‌کرد. یک روز، او دانهٔ گندمی پیدا کرد و تصمیم گرفت نان بپزد.

مرغ سرخ گفت: «چه کسی می‌خواهد به من کمک کند تا این دانه را بکاریم؟»

اما هیچ‌کدام از حیوانات مزرعه حاضر به کمک نشدند:

گربه گفت: «نه!»

سگ گفت: «نه!»

اردک گفت: «نه!»

پس مرغ سرخ تصمیم گرفت خودش دانه را بکارد. او دانه را در زمین کاشت و مراقبت کرد تا رشد کند.

به همین قلم در کتابک بخوانید: شعر کودک و نوجوان در کشور تاجیکستان نگاهی به دوکتاب جوره هاشمی «چرا شمالک وزید؟» و «موسیقی خاموشی»

وقتی گندم آمادهٔ برداشت شد، مرغ پرسید: «چه کسی می‌خواهد کمک کند تا گندم‌ها را برداشت کنیم؟»

و دوباره همه گفتند: «نه!»

مرغ سرخ، خودش گندم‌ها را برداشت و به آسیاب برد تا آرد شود. سپس خمیر درست کرد و نان را پخت.

زمانی که نان آماده شد،

مرغ سرخ از حیوانات پرسید: «چه کسی می‌خواهد نان را بخورد؟» همه با شوق گفتند: «ما می‌خواهیم!»

مرغ سرخ گفت: «در هیچ یک از مراحل کمک نکردید، پس نانی که خودم درست کرده‌ام را خودم و جوجه‌هایم خواهیم خورد.»

و بدین ترتیب، مرغ سرخ و جوجه‌هایش نان را خوردند. حیوانات دیگر متوجه شدند که اگر بخواهند از نتیجه بهره‌مند شوند، باید در کارها کمک کنند.

این نسخه همان متن کلاسیک و ساده‌ای است که در سال 1874 توسط مری مپس داگ[1] در مجلهٔ سنت نیکلاس[2] منتشر شده است و پیام اخلاقی آن اهمیت تلاش شخصی، همکاری و پاداش کار کردن است.

داستان «مرغ سرخ کوچک» یا «The Little Red Hen» یکی از داستان‌های کلاسیک جهانی است که در فرهنگ‌های مختلف با ویژگی‌های خاص خود بازآفرینی شده است.

در سال ۱۹۱۸ نیز کتاب مرغ قرمز کوچولو (یک داستان عامیانه انگلیسی) توسط فلورانس وایت ویلیامز در آمریکا منتشر شد. مرغ قرمز کوچولو اتفاقی دانه‌ای را پیدا می‌کند. او از گربه، خوک و موش تنبل می‌خواهد که کمک کنند تا دانه گندم را درو کنند، بکوبند، آسیاب کنند، خمیر کنند و نان بپزند اما حیوانات تنبل کمکی نکردند و مرغ قرمز کوچولو خودش تمام مراحل تهیه نان را به‌تهایی انجام داد. در پایان وقتی نان آماده شد گربه و موش و خوک برای خوردن نان اعلام آمادگی کردند اما مرغ اجازه نداد از دسترنج او این سه حیوان تنبل استفاده کنند[3].

در کتابک بخوانید: روایت «کدو قلقله زن» ایرانی و روایت «کدو ،کدو، جان کدو» تاجیکی

در اینجا مناسب است که روایت دیگری از این افسانهٔ زیبا را از میان افسانه‌های مردم فارسی‌زبان کشور تاجیکستان بیان کنیم.

متن تاجیکی این افسانهٔ مرغ، مرغابی و موش

متن تاجیکی این افسانهٔ شاد کودکانه را با نام مرغ، مرغابی و موش از نظر می‌گذرانیم.

یک مرغ بود، یک مرغابی و یک موش هم بود. مرغ و موش و مرغابی همراه زندگانی می‌کردند. مرغ روزی این‌طرف، آن‌طرف رفته، کمَکک[4] گندم یافت و خرسند شده به همراهانش گفت: گندم یافتم، گندم یافتم. آرد کردن درکار، کی به آسیا می‌برد؟

مرغابی آواز داد: من نمی‌برم. موش گفت: من هم نمی‌برم.

مرغ گندم را خودش به آسیا برد، به درون دول[5] انداخت و آرد کرد.

مرغ پرسید: اکنون آرد را کی به خانه می‌برد؟

مرغابی فریاد کرد: من نمی‌برم. موش گفت: من هم نمی‌برم.

مرغ ناعلاج خودش آرد را به خانه آورد.

مرغ پرسید: کی خمیر می‌کند؟

مرغابی فریاد زد: من نمی‌کنم. موش گفت: من هم نمی‌کنم.

مرغ آرد را خمیر کرد. پرسید: کی هیزم می‌شکند، کی تنور را می‌تسفاند[6]؟

مرغابی فریاد کرد: من هیزم نمی‌شکنم

موش گفت: من تنور را نمی‌تسفانم.

مرغ اَلَو[7] کرده، تنور را تسفاند. پرسید: کی نان را به تنور می‌چسپاند؟

مرغابی گفت: من نمی‌چسپانم.

موش گفت: من هم نمی‌چسپانم.

مرغ نان را به تنور چسپاند. نان سُپ‌سرخ[8] گرمکک و بامزه تیّار[9] شد. مرغ نان را به روی دسترخوان پهن کرده پرسید: کی نان می‌خورد؟

مرغابی گفت: من می‌خورم.

موش گفت: من هم می‌خورم.

مرغ گفت: نی، شما محنت نکردید، نان نمی‌خورید. مرغ این را گفت و همراهان محنت گریزش را به سر دسترخوان راه نداد.

در پایان در مورد مشابهت‌ها و اختلافات سه متن این روایت، پرداخته می‌شود.

در کتابک بخوانید: روایت تاجیکی از افسانۀ نخودی (نخودک)

1. ساختار روایتی

مشابهت‌ها:

هر سه نسخه یک ساختار خطی و مرحله‌ای دارند: کاشتن. برداشت کردن. آرد کردن. خمیر کردن. پختن. خوردن.

تکنیک تکرار دیالوگ «من نمی‌کنم / نه!» در همهٔ نسخه‌ها برای تأکید بر مسئولیت‌پذیری و همکاری، مشترک است.

قهرمان داستان (مرغ) همیشه فعال و مسئول است و دیگران بدون تلاش فقط می‌خواهند بهره‌مند می‌شوند.

اختلاف‌ها:

فارسی: جملات کوتاه، ریتمیک و بیشتر طنزآمیز است. حتی انتخاب مرغ سرخ پاکوتاه تخیل برانگیزتر است تا مرغ قرمز کوچولو.

تاجیکی: جملات طولانی‌تر، واژگان رسمی و قدیمی (ناعلاج، به درون دول انداخت)، حس کلاسیک و آموزشی دارد.

انگلیسی: ساده، روان، بدون جزئیات محلی، با جملات کوتاه و مستقیم؛ لحن آموزشی.

2. زبان و واژگان

مشابهت‌ها:

مفاهیم کلیدی (کاشت، برداشت، آرد، خمیر، پخت، خوردن) در همه نسخه‌ها حفظ شده‌اند.

تکرار واژگان برای تأکید اخلاقی و ریتم داستان مشترک است.

اختلاف‌ها:

فارسی: واژگان محاوره‌ای و محلی، آهنگین و موسیقایی.

تاجیکی: رسمی، کلاسیک، با افعال مرکب.

انگلیسی: ساده، روان، اصطلاحات قابل فهم برای مخاطب کودک.

در کتابک بخوانید: دو افسانه‌ی تاجیکی: کلوخک و برگک و گنجشکک

3. شخصیت‌ها و ویژگی اخلاقی

شخصیت مرغ در هر سه روایت، فعال، مسئول، صبور، خلاق است. همه مراحل کاشت، آسیاب، خمیر، پخت و توزیع نان را خودش انجام می‌دهد.

موش، اردک، گربه، گاو (ایرانی)؛ موش، مرغابی و گربه (تاجیکی) و موش، اردک و گربه (متن کلاسیک انگلیسی) همگی تنبل، خودخواه؛ هیچ کاری انجام نمی‌دهند و فقط می‌خواهد از نتیجه بهره ببرد.

مشابهت‌ها:

مرغ مسئول و سخت‌کوش، دیگران تنبل و خودخواه هستند.

پیام اخلاقی یکسان: کسانی که تلاش نمی‌کنند، از نتیجه محروم می‌شوند.

اختلاف‌ها:

فارسی: شخصیت‌ها با طنز و بازیگوشی توصیف شده‌اند؛ لحن نزدیک به کودکان ایرانی.

تاجیکی: شخصیت‌ها رسمی و آموزشی بیان شده‌اند؛ لحن تاریخی و کلاسیک.

انگلیسی: شخصیت‌ها ساده و مستقیم، بدون جزئیات محلی یا طنز؛ لحن آموزشی و جهانی.

4. پیام اخلاقی و فرهنگی

مشابهت‌ها:

مسئولیت، همکاری، عدالت و نتیجهٔ تلاش فردی، پیام مشترک است.

اختلاف‌ها:

فارسی: پیام با طنز و زبانی بازیگوشانه منتقل می‌شود، حس صمیمیت و سرگرمی دارد.

تاجیکی: پیام به صورت کلاسیک و آموزشی بیان شده؛ حس سنتی و تاریخی بیشتری دارد.

انگلیسی: پیام روشن و ساده است، قابل فهم برای کودکان و بدون پیچیدگی فرهنگی.

به‌طورکلی می‌توان گفت که:

مشابهت اصلی سه روایت عبارتند از: ساختار تکراری و مرحله‌ای داستان، شخصیت‌پردازی اخلاقی و پیام مسئولیت‌پذیری و تأکید بر همکاری و نتیجه تلاش.

اختلاف اصلی آنها در سبک و لحن واژگان و جمله‌بندی آنها است.

در کتابک بخوانید: دو افسانه تاجیکی: دو بزیچه و دردانه‌های‌اشک و گل‌قهقه

با بندهای پایانی روایت پروین دولت آبادی، نوشته را پایان می‌دهیم.

مرغکه گفت:

موقع کار کجا بودین؟

که ناگهان پیدا شدین؟

روزی که روز کار بود

زحمت و کار به بار بود

هی داد زدم یاری کنید

بیایین و همکاری کنید

هی سگه گفت: من نمی‌آم!

گربهه گفت: من نمی‌آم!

اردکه گفت: من نمی‌آم!

نون مال جوجه‌هامه

نوش جون بچه‌هامه

منابع:

امانف، رجب (۲۰۰۵) افسانه‌های خلق تاجیک، (به کوشش: احمدجان رحمت‌زاد و جمشید جوره‌بای)، خجند: وزارت فرهنگ جمهوری تاجیکستان، نشریات دولتی به نام رحیم جلیل.

دولت‌آبادی، پروین (۱۴۰۳) مرغ سرخ پاکوتاه، چاپ هفتم، تهران: انتشارات مؤسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان

https://www.gutenberg.org/ebooks/18735?utm_source=chatgpt.com



[1]. Mary Mapes Dodge

[2]. St. Nicholas Magazine

[3]. نشانی وبگاهی که متن این روایت به زبان انگلیسی است در منابع آمده است.

[4]. کمکک: کمی، کمتر، اندکی

[5]. دول: دلو

[6]. تسف: شکل مقلوب تفس است. تسفیدن: گرم شدن؛ تفساندن: داغ کردن؛ تفسان: گرم

[7]. الو: آتش

[8]. سُپ سرخ: سرخ سرخ

[9]. تیّار: آماده، حاضر، مهیا

نویسنده:
Submitted by editor74 on