بررسی مضامین طبیعت‌گرا در شعر عُبید رجب، نگاهی به مجموعه شعر «آلوچه، گل‌بادام»

چکیده:

از آنجا که طبیعت در رشد و پرورش و توسعه‌ی آموزش و مهارت‌های زندگی برای کودکان تاثیرگذار است، نویسندگان و شاعران از این کارکردهای طبیعت برای پیوند مخاطبین با نوشته‌ها و سروده‌هایشان بهره برده و آثار جذاب و قابل تأملی ارائه داده‌اند که همواره مورد توجه مخاطبین قرار گرفته‌اند. یکی از شاعرانی که به مضامین طبیعت در شعرش توجه ویژه داشته است، عبید رجب (1932 ـ 2004 م.) شاعر توانای تاجیکستان است که در این پژوهش به بررسی مضامین طبیعت در شعر وی پرداخته می‌شود.

با بررسی یکصد و هشت شعر، بیست و پنج چیستان و یازده قصه‌ی منظوم عبید رجب، فراوانی برخی از عناصر طبیعت استخراج شده است؛ از جمله: پدیده‌های طبیعت، اوقات شبانه‌روز، فصل‌ها، پرندگان، گیاهان (1. درختان 2. گل‌ها 3. روییدنی‌ها)، حیوانات: (1. حیوانات اهلی و خانگی 2. حیوانات وحشی)، حشرات و رنگ‌ها.

به طور کلی در اشعار عبید 21 بار از کلمه‌ی دیهه (روستا، ده) استفاده شده، در حالی که از کلمه‌ی شهر استفاده نشده است. این نشان می‌دهد شاعر علاقه‌ی زیادی به طبیعت روستا دارد و در بیشتر شعرهایش از جلوه‌های روستایی بهره گرفته است. در مجموع بیشترین فراوانی مربوط به پدیده‌های طبیعت (آب، آفتاب، باد، خاک، کوه و...) با فراوانی 429 بار است. گیاهان با فراوانی 272 بار و اوقات شبانه روز با 194 بار در بسامد بعدی قرار دارند. کمترین فراوانی نیز در استفاده از نام حیوانات وحشی است. در بین پدیده‌های طبیعت، «آب، آفتاب و کوه» بالاترین فراوانی را دارند. بالاترین بسامد اوقات شبانه‌روز نیز به «سحر، روز و صبح» اختصاص دارد. دنیای شعر رجب، در «آلوچه، گل‌بادام» دنیای رنگارنگی است. به‌طوری که 104 بار از رنگ‌هایی چون: سبز، زرد، سفید، سیاه، آبی، نیلابی، پستاقی و... استفاده شده است. فصل زمستان نیز در شعر عبید، جلودار فصل‌هاست و زیبایی‌های طبیعی آن برای مخاطب به تصویر کشیده شده است.

مقدمه:

طبیعت چیست؟

«طبیعت مجموعه عناصری است که امکان زندگی را برای انسان در کره زمین فراهم می‌سازد. آب، خاک، باد، گیاهان، ماه، خورشید و سایرپدیده‌های طبیعی آغازگر و تداوم‌بخش حیات در جهانی هستند که در آن زندگی می‌کنیم.» (قاسم زاده، 1385: 57) از کودکی حضور طبیعت در زندگی انسان نقش مهمی دارد. در فعالیت‌های هنری و خلاقانه‌ی آن‌ها، در بازی‌ها و نقاشی‌هایشان ردپای طبیعت دیده می‌شود. «کودکان به علت سرشت مشترک خود با طبیعت، پیوندی عمیق‌تر با آن دارند.» (همان)

شاید تاکنون اتفاق افتاده است که به کودکی گفته باشید: یک نقاشی بکش و احتمالاً ردپای عناصر طبیعت در نقاشی اورا دیده‌اید. در بیشتر نقاشی‌های بچه‌ها، درخت، گل، پرنده، خورشید، ابر، کوه و دیگر پدیده‌های طبیعی حضور پررنگی دارند. در نقاشی‌های آن‌ها عناصرطبیعت، بیشترین فراوانی را دارد.

بسیاری از بازی‌ها و اسباب بازی‌های کودکان نیز ریشه در طبیعت دارند: آب، ماسه، چوب، سنگ که سرچشمه شادی و لذت کودکان هستند از طبیعت هستند.

بخشی از فعالیت‌های هنری و خلاقانه کودکان نیز با عناصر طبیعی مرتبط‌‌ ‌اند. برای مثال: کار با برگ‌ها، صدف‌ها، سنگ‌ها. در کل «طبیعت منبع خلاقیت کودک است و پدیده‌های طبیعی بهتر از هر محرک دیگری می‌توانند خلاقیت تصویری کودکان را پرورش دهد.» (همان: 58)

حواس کودکان نیز با عناصرطبیعت تقویت و پرورش می‌یابند. مثلاً از طریق شنیدن آواز پرندگان، صدای باد، باران، آب و... حس شنیداری آن‌ها پرورش می‌یابد یا با دیدن و بوکردن یا لمس پدیده‌های طبیعی حواس بینایی، بویایی و لامسه‌ی آن‌ها تقویت می‌شود. طبیعت در میان قصه‌ها و داستان‌هایی که از زبان حیوانات، گیاهان و اشیاء گفته می‌شود برای کودکان قابل درک است. علاوه‌بر نقش طبیعت در رشد و تقویت جسمی و ذهنی آن‌ها، طبیعت در آموزش نیز بهترین امکانات را برای آموزش کودکان فراهم می‌آورد. «در نظریه‌های تربیتی بسیاری از بزرگان تعلیم و تربیت کودکان، از جمله روسو، مونته‌سوری، فروبل و... طبیعت به عنوان کارگاهی برای آموزش مورد تاکید قرار گرفته است.» (همان: 62)

با توجه به اهمیت طبیعت و نقش مؤثر آن در زندگی کودکان، نویسندگان و شاعران کودک و نوجوان در آفرینش‌های ادبی خود، برای برقراری ارتباط بیشتر با مخاطبان کودک و نوجوان، از عناصر طبیعت استفاده می‌کنند.

طبیعت‌گرایی در اشعار عبید رجب، شاعر توانای کشور تاجیکستان نمود گسترده‌ای دارد؛ که در این پژوهش به بررسی مضامین طبیعت‌گرایی شعر وی می‌پردازیم. قبل از آن، اندکی به تاریخچه‌ی ادبیات کودک و نوجوان تاجیکستان توجه می‌کنیم.

ادبیات کودک و نوجوان تاجیکستان تحت تاثیرحکومت شوروی، از سال‌های ۱۹۲۹ تا ۱۹۹۱ م. شرایط ویژه‌ای را پشت سر گذاشت. شاید بهترین تعبیر آن دوران را بتوان از قول عبدالحمید صمد به نقل از مقاله هدیه شریفی چنین آورد که: «پس از انقلاب شوروی، استالین قصد داشت تا به همه ما ازبک بگویند همان‌زمان صدرالدین عینی، باباجان غفورف و ابوالقاسم لاهوتی برای رهایی از رویه فشار چاره اندیشیدنشان درکار بود تا که هم نه بگویند و هم نه نگویند. پس گفتند ما نه ازبکیم و نه ایرانی، ما اقوامی هستیم تاجیک نام. این‌گونه بود که استالین را فریب دادند و توانستند تاجیکان و زبان فارسی را هر اندازه هم کمرنگ و پنهان در خانه‌ها و کاشانه‌ها پاسداری کنند. همین خیل است که رفته رفته تاجیکان از گسترش زبان فارسی و ادبیات آن غریب ماندند. الگوپذیری ما در ادبیات بچگان روسی است و نویسندگان جدامانده‌مان از ادبیات کهن، پیوندی نداشتند با ادبیات فارسی. برای کودکان تاجیک نوشتند لیکن به قیاس روسی و ادبیات روس. ما ادبیات کودک تاجیک نداریم. ما ادبیات کودک روس در تاجیکستان داریم به زبان فارسی تاجیکی». (شریفی، 1383: 43) و دوست دارم این جمله‌ی آقای صمد را نیز نقل کنم که سال‌ها قبل چنین گفتند: «حیات ادبیات کودک تاجیک در گرو رگ‌های شعر است و وام‌گیری آن از متون کهن.» (همان: 44) این یک جمله‌ی کلیدی‌ست. اگر بخواهیم ردپای ادبیات کودک تاجیکستان را دنبال کنیم، باید آن را لابه‌لای متون کهن دنبال کنیم.

گفت‌وگوی شریفی با عبدالحمید صمد که داستان‌هایی برای کودکان و نوجوانان نیز نوشته است؛ دورنمای واضحی از تاثیرات حکومت شوروی بر ادبیات کودک تاجیکستان را ترسیم می‌کند. البته فراموش نکنیم که این نوشته مربوط به سال 1383 ش. می‌باشد و در طول این سال‌ها ادبیات کودک تاجیکستان رشد چشمگیری داشته است.

 برای آشنایی بیشتر، سیر کوتاهی در ادبیات کودک تاجیکستان خواهیم داشت. توجه به ادبیات کودک در تاجیکستان با چاپ منثور «تهذیب الصبیان» از صدرالدین عینی آغاز شد. عینی برای اولین بارکودکان را مخاطب خود قرار داد و برای آنها نوشت. اشعاری نیز برای کودکان سروده است که برای نمونه شعر «در وصف مکتب» را از کتاب «تذکره ادبیات بچه‌ها» نقل می‌کنیم:

ای مانده قدم به راه مکتب

عالی‌ست مقام و جان مکتب

مکتب، سبب حیات باشد

مکتب، سبب نجات باشد

مکتب، به تو عقل و هوش بخشد

مکتب، به تو شهد و نوش بخشد

برخیز و گذار خواب خود را

برگیر به کف، کتاب خود را

رَو از همه پیش‌تر به مکتب

شوق است تو را اگر به مکتب

سعی بنَما و علم و آداب

بهتر ز شریک خویش دریاب

تا در دو جهان عزیز باشی

با دانش و با تمیز باشی

 

ابوالقاسم لاهوتی کتاب «ترانه پارتیزانی» و آته‌جان پیرو سلیمانی «منظومه بچه‌گانه» را نوشت و اوّلین قدم‌ها برای نوشتن اختصاصی برای بچه‌ها برداشته شد. عبدالسلام دهاتی با شعرهایی چون «شاگرد لنین می‌شویم» و «مارش پایونیران» شعارهای انقلابی سوسیالیستی را وارد شعر مردم تاجیک کرد.

میرسعید میرشکر با اشعاری چون: «قهرمان می‌شویم» و «ما از پامیر آمده‌ایم» برای کودکان سرود و میرزا تورسون‌زاده با پرداختن به موضوعات مربوط به کودکان، دایره موضوعی شعر کودک تاجیکستان را گسترش داد. برای نمونه به شعر «تیروکمان» از میرزا تورسون‌زاده توجه می‌کنیم:

دیروز بعد باران، تیروکمان برآمد

بیراق نوبهاران پرتو فشان برآمد

از قطره‌های باران در آفتاب تابان

رخساره،‌تر نموده، ابرو کمان برآمد

با رنگ‌های دلکش، با چهرة منقّش

حُسن زمین دمیده، فوّارسان برآمد

از کوه تا به کوهی، از دشت تا به دشتی

طاوس خوش‌خرام هندوستان برآمد

مرغ قفس شکسته، از بند ظلم رسته

چون رمز دوستیِ خلق جهان برآمد

کردم گمان که از دل صوت هزار منزل

چون موج‌های ساحل در یک زمان برآمد

 

در ادامه این مسیر امین‌جان شکوهی، غفار میرزا، عبید رجب، گلچهره سلیمانی، نریمان بقازاده و اکابر شریفی نقش‌های مؤثری ایفا نمودند. عبید رجب با بهره‌گیری از موضوعات روز و توصیف‌های طبیعت با بچه‌ها ارتباط برقرار کرد، گلچهره سلیمانی با استفاده از توصیف و استعاره و عناصر طبیعت جهت تازه‌ای به شعر کودکان داد و نریمان بقازاده با افسانه و قصه و آوردن حیوانات، گیاهان و اشیاء به شعر کودک نزدیک‌تر شد. مناسب است به نمونه‌ای از شعر نریمان بقازاده از کتاب «تذکره ادبیات بچه‌ها» با نام «کامپُوتر من» اشاره کنیم:

کامپوتر من

یکتای خاصَه

مانند آن نیست

اندر مغازه

 

کامپوتر من

اصلاً خداداد

هر جایی با من

می‌گردد آزاد

 

شینم، بشیند

تازم، بتازد

خندم، بخندد

بازم، ببازد

 

هنگام بازی

بازی فوتبال

یکتا زدم من

با کلّه‌ام گل

 

تقدیر بازی

یک‌باره حل شد

کامپوتر امّا

اندک کسل شد

 

دُختُر بگفتا:

_کامپوترت، زور

سازد تو را آن

انسان مشهور

 

باشد یگانه

در اصل ذاتش

تا می‌توانی

ساز احتیاطش

 

گفتا: معلم

_کامپوترت، ساز

بودن تواند

وی سازتر باز

 

کامپوتر چُست

یا می‌شود سست

وابستهٔ کیست؟

وابستهٔ توست

خوانی شب و روز

با غیرت بیش

از پنج خوان‌ها

تو بگذری پیش

 

کامپوترت را

پروا بسازی

داناترینِ

دنیا بسازی

 

آدم برایت

احسن بخواند

بردانش تو

بر کلّه جانت!

 

_کامپوتر من

وی کلّه جانم

تا که تو هستی

من در نمانم!

 

شاعران دیگری چون عبدالملک بهاری، لطافت کنجه، محمدشاه حیدرشاه، نعمان رازق، علی باباجان، یوسف احمد زاده، جوره هاشمی، شریف محمدیار، سید علی مأمور و ...این راه را ادامه دادند.

درباره روند داستان نویسی برای کودکان و نوجوانان در تاجیکستان، جستجو کردم ولی منبعی به فارسی نیافتم برای همین در این باره به مطلب هدیه شریفی اکتفا می‌کنم.

«داستان‌نویسی برای کودکان با تألیف کتاب‌های درسی شروع می‌شود. «مظفر برهان» نخستین کسی‌است که با نوشتن کتاب‌های درسی به نام‌های «الفبای تاجیک» و «گربه روزه‌دار» و «ایشان تارتنگ» قدم در این راه گذاشت.» (شریفی، 1383: 54)

از پیشگامان نثر تاجیکستان که برای بچه‌ها نوشتند می‌توان به صدرالدینی عینی، لاهوتی، جلال اکرامی، بهرام فیروز، ساتم الغ‌زاده، باباجان رئوف‌زاده، میرسعید میرشکر، عبدالحمید صمد، مهمان بختی، شادی حنیف، امین جان فیروز و... اشاره کرد.

 

آشنایی با عبید رجب (1932 ـ 2004 م.)

عبید رجب در 15 می‌سال 1932 م. در روستای نیگنات در ناحیه پنجکنت از استان سغد به دنیا آمد. فعالیت ادبی خود را از نشریهٔ پیانیر در سال 1954 م. آغاز کرد. وی مجموعه‌هایی شامل شعر، داستان، قصه و چیستان دارد. در سال 1984 م. جایزهٔ ادبی بین‌المللی هانس کریستین اندرسن را به دست آورده است. ایشان از پایه‌گذاران ادبیات نوین کودکان و نوجوانان در تاجیکستان بوده است و در تدوین و انتشار تذکرهٔ ادبیات کودکان تاجیک (در 5 جلد) نقش مهمی داشته است. عبید رجب «شاعر خلقی تاجیکستان» و برندهٔ جایزه دولتی «ابوعبدالله رودکی» است. برخی از مجموعه‌های وی عبارتند از:

آبشار راز 1958 م./ قصه‌های مادر کلان 1958 م./ آرزوهای شیرین 1958 م./ هم‌صحبت شیرین زبان 1963 م./ نی‌نی چه نام دارد؟ 1964 م./ صد و یک برگ 1970 م./ روی زمین 1974 م./ خوشهٔ گندم 1978 م./ من و جوره‌های من 1981 م./ یک دانه مروارید 1984 م./ تیر و کمان در روی بام 1987 م./ توشه‌ای هر گوشه‌ای 1988 م./ اَرچه میدان 1989 م./ مادرم 1989 م./ کجا شد پنهان تفس تابستان؟ 1991 م./ یک لعل مرجان 1993 م./(به فارسی) سیبک غیلان 1997 م./ نقش قلم 2002 م./ هدیهٔ بابا 2006 م./ آلوچه، گل بادام 2012 م./ و...

روش پژوهش:

در‌بخش نظری و تحلیلی، از روش کتابخانه‌ای استفاده شده است. در این پژوهش بر اساس مجموعهٔ «آلوچه، گل‌بادام» مضامین طبیعت‌گرا در شعر رجب بررسی شده است.

در مجموعهٔ «آلوچه، گل بادام» که در سال 2012 م. در دوشنبه به چاپ رسیده است؛ یک‌صد و هشت شعر، بیست‌وپنج چیستان و یازده قصه منظوم جمع‌آوری شده است.

دسته‌بندی کلی، عناصر بررسی شده در شعر عبید رجب:

پدیده‌های طبیعی: آب، باد، خاک، آتش، خورشید (آفتاب)، باران، برف، رنگین‌کمان، کوه، دره، بیابان و... اوقات شبانه‌روز: شب، روز و اوقات آن‌ها همچون: صبح، سحر، ظهر و... فصل‌ها: بهار، تابستان، پاییز، زمستان پرندگان: گنجشک، بلبل، شاپرک، قناری، کبوتر، کلاغ، زاغ و... گیاهان: گیاهان در سه دسته بررسی شده‌اند: 1. درختان 2. گل‌ها 3. روییدنی‌ها حیوانات: حیوانات در دو دسته 1. حیوانات اهلی و خانگی 2. حیوانات وحشی (گرگ، شغال، روباه، کَلخات و...) حشرات، جانوران دریایی و رنگ‌ها.

به طور کلی در اشعار عبید، 21 بار از کلمه‌ی دیهه (روستا، ده) استفاده شده که نشان می‌دهد شاعر علاقه‌ی زیادی به طبیعت روستا دارد و در بیشتر شعرهایش از جلوه‌های طبیعت روستایی بهره گرفته است.

در بین پدیده‌های طبیعت، آب، آفتاب و کوه بالاترین فراوانی را دارند. فراوانی عناصری چون خاک، ابر، برف، باد، باران و جَر نیز بالاتر از 10 می‌باشد.

نمونه‌هایی از اشعار عبید با مضامین برگرفته از پدیده‌های طبیعت که بیشترین فراوانی را دارند، عبارتند از:

«آب»

از آن توست، از آن من

ما و تو، چون دو نردِ تاک

پروردهٔ این آب و خاک

این آب صاف، این خاک پاک

از آن توست، از آن من

جان تو است و جان من (رجب، 1399: 19)

***

آب و هوا و خاک و‌دان هستند با هم مهربان

ورنه زخاک نرم، چسان

دان با هوس سر می‌کشد؟ (همان: 20)

***

زینت کوهستان، تیغ

زینت بهاران میغ،

زینت جوبار، آب است...

زینت کس، آداب است (همان: 52)

 

در اینجا مناسب است به ترکیب زیبایی که از افزودن «مان» به «آب» ساخته شده است، اشاره کنیم: «آبمان آب+مان» به معنی کسی که به زمین آب می‌دهد. در شعر «آبمان» چنین آمده است:

سر لوچ و پا و دست لوچ

بیلی به کف دارد گذر

در زیر پایش خاک گرم

 دشت زر، اندر تار سر

 از سنگ بر سنگی سبک

همچون غزالی می‌پرد

 جوی به جو، باغ به باغ

 آب زلالی می‌برد

خاری کشد از دامنش

 ضربه خورد پایش ز سنگ

 از نیش خار و سنگ‌کوب

 هرگز نمی‌آید به تنگ

 خون‌شار گردد پای او

 مرهم کند از خاک راه

 درمان درد جان اوست

 سردابه و خاک سیاه

غم ره نگیرد بر دلش

بس خوشدل است و خوش دماغ

 آب آورد از پای تل

 با مهر، بر آغوش باغ

 در جویه‌ها موی به مو

 قسمت شود گر آب جو

چون غنچه‌ای گل می‌کند

 چون سبزه‌ای یابد نُمو

 گر بوته‌ی لب تشنه را

 از تشنگی بدهد رها

کم گرددش آزار دست

 کم گرددش آزار پا

گر سبزه‌ای گردد خزان

 خیلی اذیت می‌کشد

 با هر نهالی، گر خورد

آب روان، قد می‌کشد

 سر لوچ و پا و دست لوچ

 آب آرد از بیخ کمر...

سیرش بُبین در دیهه

نیست اینسان دگر، جانان پسر (همان: 49)

فراوانی «آفتاب» نیز در شعر عبید رجب بالاست. 56 بار از آفتاب و 5 بار نیز از خورشید استفاده شده است. برای نمونه شعر «آفتاب، ‌ای آفتاب» را شاهد می‌آوریم:

آفتاب، ‌ای آفتاب کجا می‌کنی شتاب؟

چالاک و دوان استی تا کجا روان استی؟

خانه در کجا داری؟ بچّه مثل ما داری؟

در کجا می‌روی خواب، آفتاب، ‌ای آفتاب؟

تن تنها می‌آیی تا کجا ره پیمایی؟

چند اَغْبَه را گذشتی؟ خسته آیا نگشتی؟

داری قند و نان و آب آفتاب، ‌ای آفتاب؟

با پَیرَهِ کوهستان از پی‌ات هستم روان

خانه‌ات را می‌کابم خانه‌ات را می‌یابم

در خانه‌ات می‌خوابم رو از ره نمی‌تابم

سوی تو دارم شتاب آفتاب، ‌ای آفتاب (همان: 98)

شاعر در شعر «آستانه» درباره کوه با مصرع‌های کوتاه و وزن روان چنین سروده است:

از دامن دَر [1]

سر می‌کشد کوه

کوهی که سبز است

با بُرس انبوه

از پشت آن کوه

کوهی است دیگر

 کوهی که دارد

 صدچشمه دربَر

 از پشت آن کوه

 کوهی کمرکش

 کوهی که بارد

 از سینَه آتش

از پشت آن کوه

کوهی ز برف است

با برف سیمی

خیلی شگرف است

 

از پشت آن کوه

کوهی است، شاید

از تار این کوه

اندک نماید:

با کوره راهش

با سبزه‌زارش

با سنگ ریزش

با آبشارش

کوه از پی کوه

کوه آستان است

بین آستانَه

تا آسمان است (همان: 99)

شاعر از پدیده‌هایی چون: کول، چول، تل و کوتل استفاده کرده است که در زبان تاجیکی بیشتر استفاده می‌شوند. نمونه‌ای از استفادهٔ شاعر از واژه «کوتل» که به معنی بلندی، تپه و گذرگاه کوهی است؛ ذکر می‌شود:

 

- کوتل، کوتل، ‌ای کوتل

زرهَل شدی تو پَل- پَل؟

وقتش آمد، ساز آمد

فصل گرما باز آمد (همان: 63)

 

جدول عناصر طبیعی و بسامد آن‌ها

عناصر طبیعی

بسامد

عناصر طبیعی

بسامد

کوتل

5

خورشید

5

آب

110

آفتاب/ آفتابک

56

باد/ شمال

19

کوه

49

خاک

38

تپه/ تیپه

2

آتش / وابسته‌های آن

23

تل

9

برف

23

چول

1

باران

17

آبشار (شرشره)

5

ابر/ میغ

31

رنگین کمان/ تیروکمان

4

جَر

16

کوهستان

6

شبنم

3

کوهسار

1

کول (تالاب)

2

چشمه/چشمه‌سار

5/3

یانه

3

تَرمَه (بهمن)

8

آسمان

16

دره

10

دریا (رود)

11

جوبار

6

 

طبق جدول عناصری چون: تپه، شبنم، چول، رنگین کمان، کوهسار، یانه و کول بسامدی کمتر از 5 دارند.

بالاترین بسامد اوقات شبانه روز نیز به «سحر، روز و صبح» اختصاص دارد.

جدول اوقات شبانه روز و بسامد آن‌ها

اوقات شبانه

بسامد

اوقات شبانه

بسامد

شب/ نیمه شب/شبانگه/شبانه

12/1/1/2

شام/ شامگه

11/2

روز/ روزی/ روزانه

39/6/2

سحر/سحری/سحرگه

61/2/2

امروز

11

پگاه

2

دیروز، دینه

3/1

صبح/صبحدم/صبحگاه

18/3/3

نیمه روز

4

ظهر

-

نوروز

5

بیگاه (بیگه)

3

 

برای نمونه شعر «وقت سحر»

وقتی چه خوب است و سَرَه

وقت سحر غرق صفایَست و فرح

وقت سحر

وقت سفر به رهگذر

وقت سحر آسان رود

از کوه و جر

وقت سحر

آغاز کار کارگر

وقت سحر

بدهد به کار اوج دگر

وقت سحر

وقت تلاش خاک پاش

وقت سحر

بار آورد‌دان از تلاش

وقت سحر

وقت شتاب پادَه‌بان  وقت سحر

تا در تلی گیرد مکان

وقت سحر

وقت شکر خواب است باب

وقت سحرخوابی رود شیرین به خواب

وقت سحر

سر بر زنم از دست خواب

وقت سحر

چشم من و سطرکتاب

وقت سحر

سود کلان تکرار من

وقت سحر

طبع دل بیدار من

وقت سحر (همان: 45)

از میان فصل‌ها فراوانی بیشتر به فصل زمستان و بعد از آن به تابستان و پاییز تعلق دارد. از فصل بهار کمتر نام برده شده است.

جدول فصل‌ها و بسامد آن‌ها

اوقات فصل‌ها

بسامد

اوقات شبانه

بسامد

بهار بهاران

42

پاییز (تیره‌ماه)

72

تابستان تموز

117

زمستان

24

 

در شعر «زمستان در کوهستان» فصل زمستان به معلمی تشبیه شده است که باید از چوپان امتحان بگیرد.

فوج نقرَه بال برف سوی کوهستان آمد

با یک شتاب و شِگَرف فصل زمستان آمد

در کوهستان به چوپان ساعت امتحان شد

باید گیرد امتحان معلم زمستان شد

عقل او را آسان است میسنجد بیش از همه

وابستهٔ چوپان است سرنوشت یک رمَه

کی قابل است و دانا؟ کی تنبل است و نادان؟

زمستان دهد بها در ایام بهاران (همان: 93)

 و در قسمتی از شعر «زمستان» نیز زیبایی‌های زمستان را چنین توصیف کرده است:

هوای سرد آمد، جوی، یخ بست

فراز کوه‌ها را ابر پوشید

شَمال تند از مشرق خروشید

به روی بام و درها برف بنشست

به جای روزهای گرم و تفسان

زمستان شد

زمستان شد

زمستان!

به روی تِپَّه شادان می‌برآییم

که روی برف نو هر سوی تازیم

که جاجا هیکلی از برف سازیم

ز نو وصف زمستان را سَراییم:

به جای روزهای گرم و تفسان

زمستان شد

زمستان شد

زمستان!

کجا داریم ما پروای سرما

ببارد برف، اکنون هر قدر هم

به زیر برف ماند بام و در هم

نباشد انتها، شادی ما را:

به جای روزهای گرم و تفسان

زمستان شد

زمستان شد

زمستان! (همان: 128)

از میان درختان، برس بیشترین فراوانی را دارد. اگر ارچه را نیز با برس یکی بدانیم چون هر دو به معنی درخت کاج هستند؛ فراوانی 25 به بُرس تعلق دارد و بعد از آن سیب با فراوانی 20 و توت با فراوانی 9 قرار دارند.

جدول گیاهان و بسامد آن‌ها

درختان

بسامد

گل‌ها

بسامد

روییدنی‌ها

بسامد

ارچه

9

گل

50

دانه/دان

50

بید (سده)

5

سیه‌گوش

4

میسه

2

سیب

20

سوری

4

جواری (ذرت، بلال)

20

بُرس

16

بابونه

1

سبزه

19

آلو

1

لاله

5

12 مورد نیز از گیاهان و خوراکیهای بومی محلی استفاده شده است

برس و ارچه: 25 بار استفاده شده است.

انار

3

پخته (پنبه)

8

انگور/ تاک

7

 

ناک (به)

5

درخت

16

توت

9

انجیر

4

چنار

2

 

گاه‌گاهی در میان اشعارعبید رجب، استفاده از گیاهان وخوراکی‌های بومی تاجیکستان جلوه‌گری می‌کند. گیاهانی مثل: هلبو، قاقو، اشم، تاران، ارغی، تلقان، غولنگ، چولنگ، سه برگه، چُکری. فراوانی هر یک از این گیاهان و خوراکی‌ها، 1 بوده است. از چمن و کرم (کلم) نیز 1 بار استفاده شده است که در جدول فراوانی از ذکر آن‌ها صرف نظر شده است.

در کیسه تَلقان آمد

در دستش چولِنگ آمد

در مشتش غولِنگ آمد

- اکای جان مرحبا!

- پاچای جان مرحبا!

- تغای جان مرحبا!

- بابای جان مرحبا! (همان: 165)

در میان ابیات، ترکیب‌هایی با استفاده از گل، وجود دارد که برخی از آنها را نام می‌بریم: گلگشت، گلزار، گلرنگ، گل افشان، گلپوش، گلدسته، گلرو، گلریز، گل به سر، سبزگل، گلدار و گلستان.

همان‌طور که گفته شد؛ ارچه همان درخت کاج است که در زبان تاجیکی، بُرس نیز گفته می‌شود. شعر زیبای «ارچه، جان ارچه» را از نظر می‌گذرانیم:

ارچه، ارچه، جان ارچه زیب زمستان، ارچه

ما مهمان تو هستیم تو ما را مهمان، ارچه

ما با تو غزل خوانیم ما با تو رقصان، ارچه

عمری در یاد ما، ‌مان سبز و چراغان، ارچه (همان: 91)

شاعر در شعر «ارچه» نیز چنین آورده است:

بر ارچه نگر، ستاده مسرور

در تیغَهٔ کوه آسمان رس

چون موری، بام خانه از دور

تابد همه دم به دیده‌ی کس (همان: 25)

زاغچه یا عکّه از دوست‌داشتنی‌ترین پرندگانی‌است که در کتاب «آلوچه، گل بادام» با فراوانی 69 از آن یاد شده است. بعد از آن گنجشک و لک‌لک بیشترین بسامد را به خود اختصاص داده‌اند.

 

جدول پرندگان و بسامد آن‌ها

نام پرنده

بسامد

نام پرنده

بسامد

گنجشک/گنجشکک

21

شانه به سر

1

زاغچه/عَکّه/زاغ/زاغک

61/5/2/1

تیتو

1

بیدانه (بلدرچین)

2

موسیچه

4

مرغ مرجان (قرقاول)

2

قو

2

لک‌لک

6

کبک

5

عقاب

1

داستک (پرستو)

1

 

از حیوانات اهلی و خانگی بیشترین بسامد مربوط به چوجه، سگ و مرغک است. برای سگ، گاهی از سگچه و گاهی هم از الاپر (سگ سفید و سیاه) استفاده شده است.

 از حیواناتی مثل: برّه‌چه، سنجاب، کل بز، آهوبره، میمون، خرگوش، ترنه (درنا) و اسپ 1 بار بهره گرفته شده است.

جدول حیوانات و بسامد آن‌ها

اهلی و خانگی

بسامد

وحشی

بسامد

ماشان (گربه)

6

روباه/روبه/روبهک

6/1/1

سگ/ سگچه/ الاپر

6/2/12

کلخات/ چوجه برک

2/3

موش/موشک

4

گرگ

13

کله موش (موش خرما)

5

شغال/ شغالک

6

مرغ/ مرغک

9

 

چوجه

45

 

الاپر ما

تُرمِ در ما

سگ بهترین

در گذر ما

سر به روی دست

گذارد مدام

مگو که خواب است

در گوشهٔ بام

تو را دهد فن

بیدار، الاپر

به ایمای من (همان: 35)

در میان حیوانات وحشی نیز گرگ، روباه و کلخات بیشتر استفاده شده است. در اشعار عبید رجب از جانوری به نام چوجه‌برک نیز استفاده شده است که همان کلخات است. کلخات به معنی پرندهٔ وحشی چنگال‌دار از خانواده‌ی شاهین است که نام دیگرش جوجه‌بَرک است.

از دَرَه سه گرگ مست

بر رمه خود را زدند

چون رهشان کس نبست

مال رمید و شبان

واقف از احوال شد

داد زد و سرنشیب

راست سوی مال شد

گُرگک خون مست چون

مرد شبان را بدید

برّه به یک سو گذاشت

رو به شبان آورید (همان: 180)

در میان حشرات نیز مورچه و آرو بیشتر از بقیه در شعر عبید حضور دارند.

شعر «خانَه پردانَه» درباره مورچه است که در بین ابیات توصیه‌ای هم به مخاطب دارد.

مورچه روز تمام

بار کشان‌کشان کرد

از صبح تا دم شام

پر خَمبَه را ز‌دان کرد

دان رزق خاندان است

سیری ز روی‌دان است

بالای هم رخته‌دان بار شد و بسته شد

از رَو و آ، گیر و مان

مورچَیک خستهَ شد

مورچه بی‌میان شد

آب رخش چکان شد

مورچَگان، بچه‌گان

در جا یکی بر هوا

ساز از برای مادر

کردند دلنشین جا

تا کمی راحت کند

خوش استراحت کند

چابک هر سو دویدند

آبش آوردند و نان

بادام آورند و قند

نزد مادر روی خوان

باز آمد آش پلَو

از دانه شالی نَو

زیر سایهٔ سَده

پیش یک سیله فرزند

 مورچه پهلو زده

 مورچه خیلی خرسند

هرکاری که حلال است

راحتش بی‌ملال است (همان: 180)

جدول حشرات و بسامد آن‌ها

مورچه / مور

13

گهواره جنبان

1

سوزنک (سنجاقک)

3

تغابیارک

2

عنکبوت/ تارتن

3

آرو/ آرویک/ (زنبور)

10

گَمبُسک

4

 

 

زنبور عسل یا آرو از شیرین‌ترین حشرات اشعار مجموعه‌ی «آلوچه، گل بادام» است که با فراوانی 10، بعد از مورچه قرار دارد.

آرو، آرو، ‌ای آرو

سخت و سنگین کار تو

از بهر اندکی شهد

روزی، گل می‌کنی بو

عمری آواره هستی

سرسان و سرگردانی

آیا همه گل‌ها را

بو کرده می‌توانی؟ (همان: 68)

و در جایی دیگر آرو را این‌گونه در قاب شعر ترسیم کرده است:

آرویَک، ‌ای آرویَک

خوش‌بال و خوب‌رویَک

سفر از سحر داری؟

کجا تو سفر داری؟

- روم جانب صحرا

آورم شهد گل‌ها

در موسم تابستان

خورم غم زمستان (همان: 143)

دنیای شعر رجب، در آلوچه، گل‌بادام، دنیای رنگارنگی است. به‌طوری که 104 بار از رنگ‌هایی چون: سبز، زرد، سفید، سیاه، آبی، نیلابی، پستاقی و... استفاده شده است.

 

جدول رنگها و بسامد آن‌ها

سرخ

15

سفید

13

سبز

40

آبی

7

نیلابی (نیلی)

2

پستاقی (سبز پسته‌ای)

2

الا

3

سیاه/ سپ سیاه

8

زرد

14

 

 

در شعر «گهواره‌جنبان» از رنگ نیلابی، پستاقی، الا (سیاه و سفید)، زرد و سرخ نام برده شده است.

 آورده‌ام بازیچه‌ها:

نیلابی و سرخ و الا

پِستاقی و زرد و سفید

بهر تماشایش دوید!... (همان: 155)

بالاترین بسامد رنگی به رنگ سبز اختصاص دارد که با فراوانی 40 در بالاترین قسمت نمودار قرار گرفته است. رنگ سرخ، زرد و سفید در فروانی بعدی قرار دارند که در جدول و نمودار مربوطه مشخص شده است.

سبزه سحر سرکشید

سر از خاک‌تر کشید

دید آسمان سبز سبز

آب روان سبز سبز

کوه گران سبز سبز

دشت کلان سبز سبز

حیران شد، از رنگ خود

حالا که بی‌خبر بود

چون که مثل آسمان

مانند آب روان

مانند کوه گران

مانند دشت کلان

صبحدم بود، سبز سبز

سبزه هم بود، سبز سبز (همان: 51)

در مجموع بیشترین فراوانی مربوط به عناصر طبیعت (آب، آفتاب، باد، خاک، کوه و...) با فراوانی 429 بار است. گیاهان با فراوانی 272 و اوقات شبانه روز با 194 بار در بسامد بعدی قرار دارند. کمترین فراوانی نیز در استفاده از نام حیوانات وحشی است.

نتیجه:

با توجه به اهمیت طبیعت و نقش مؤثر آن در زندگی کودکان و گستردگی عناصر طبیعت و تنوع موضوعات و پدیده‌های طبیعی، نویسندگان و شاعران کودک و نوجوان در آفرینش‌های ادبی خود، برای برقراری ارتباط بیشتر با مخاطبان کودک و نوجوان، از عناصر طبیعت استفاده می‌کنند. طبیعت‌گرایی در اشعار عبید رجب (1932 ـ 2004 م.) شاعر توانای کشور تاجیکستان نمود گسترده‌ای دارد. در مجموعهٔ «آلوچه، گل بادام» که در سال 2012 م. در دوشنبه به چاپ رسیده است؛ یک‌صد و هشت شعر، بیست‌وپنج چیستان و یازده قصه منظوم جمع‌آوری شده است که در پژوهش حاضر مورد بررسی قرار داده شد.

به طور کلی در اشعار عبید، 21 بار از کلمهٔ دیهه (روستا، ده) استفاده شده که نشان می‌دهد شاعر علاقه‌ی زیادی به طبیعت روستا دارد و در بیشتر شعرهایش از جلوه‌های طبیعت روستایی بهره گرفته است. در بین پدیده‌های طبیعت، آب، آفتاب و کوه بالاترین فراوانی را دارند. فراوانی عناصری چون خاک، ابر، برف، باد، باران و جَر نیز بالاتر از 10 می‌باشد. فراوانی «آفتاب» نیز در شعر عبید رجب بالاست. 56 بار از آفتاب و 5 بار نیز از خورشید استفاده شده است. بالاترین بسامد اوقات شبانه روز نیز به «سحر، روز و صبح» اختصاص دارد. از میان فصل‌ها فراوانی بیشتر به فصل زمستان اختصاص دارد و بعد از آن تابستان و پاییز بیشتر مورد توجه شاعر قرار گرفته است و از فصل بهار کمتر نام برده شده است. از میان درختان، بُرس (ارچه) بیشترین فراوانی (25) را دارد و بعد از آن سیب با فراوانی 20 و توت با فراوانی 9 قرار دارند. گاه‌گاهی در میان اشعارعبید رجب، استفاده از گیاهان وخوراکی‌های بومی تاجیکستان جلوه‌گری می‌کند. گیاهانی مثل: هُلبو، قاقو، اشم، تاران، ارغی، تلقان، غُولنگ، چُولنگ، سه برگه و چُکری. از پدیده‌های طبیعی نیز از چول، کول، تل و کوتل نیز در کنار آب، آسمان، جویبار، تپه، دره و...استفاده کرده است.

در ارزیابی کلی به ترتیب فروانی، پدیده‌های طبیعی با فراوانی 429 بیشترین فراوانی را دارند و بعد از آن، گیاهان، گل‌ها و روییدنی‌ها، اوقات شبانه‌روز، پرندگان، رنگ‌ها، حیوانات اهلی و خانگی، فصل‌ها، حشرات و در انتهای نمودار نیز حیوانات وحشی با فراوانی 32، قرار گرفته‌اند.

پیشنهادها:

  • برای تبادل تجربه بین پژوهشگران ایرانی و تاجیکی در حوزه‌ی ادبیات کودک و نوجوان بسترسازی مناسب انجام شود.
  • پژوهشگران و علاقه‌مندان کشورمان به پژوهش‌های ادبیات کودک و نوجوان آسیای میانه و به خصوص تاجیکستان توجه بیشتری نمایند.
  • برگردان و نویسه‌گردانی منابع ادبیات کودک و نوجوان تاجیکستان مورد توجه بیشتر قرار گیرد.
  • در راستای گسترش تبادلات فرهنگی و ادبی، برگزاری همایش و نشست مشترک شاعران، نویسندگان و منتقدان حوزه ادبیات کودک و نوجوان ایران و تاجیکستان پیشنهاد می‌گردد.

کتابنامه

  1. پهلوان، کیوان (1395)؛ فرهنگ گفتاری در موسیقی ایران زمین. (فارسی زبانان تاجیکستان و ازبکستان). تهران: آروَن.
  2. رجب، عبید (1399)؛ آلوچه، گل‌بادام. نویسه‌گردانی به فارسی؛ زیبا علیخانی، تهران: انتشارات آرون.
  3. شجاعی، محسن (1385)؛ فرهنگ فارسی تاجیکی. (زیر نظر: محمد جان شکوری، ولادیمیر کاپرانوف، رحیم هاشم، ناصر جان معصومی).2 ج. تهران: انتشارات فرهنگ معاصر.
  4. عینی، صدرالدین (1362)؛ یادداشت‌ها. به کوشش علی اکبر سعیدی سیرجانی. تهران: آگاه.
  5. ................................. (1397)؛ جلّادان بخارا. با مقدمه، تصحیح، تحقیق توضیح: مصطفی باباخانی. تهران: آروَن.
  6. .................................. (1397)؛ غلامان. با مقدمه، صحیح، تحقیق توضیح: مصطفی باباخانی. تهران: آروَن.
  7. قریبی، حسن (1398)؛ زنده باد زبان. تهران: آروَن.
  8. نظرزاده، سیف الدین (2008)؛ فرهنگ تفسیری زبان تاجیکی. احمدجان سنگین اف، سید کریم اف، میرزاحسن سلطان.2 ج. دوشنبه: پژوهشگاه زبان و ادبیات به نام رودکی.

منبع به خط سریلیک

  1. رجب، عبید (2012)؛ آلوچه، گل بادام. دوشنبه: انتشارات ادیب.
  2. ...................... (2013)؛ گلرو. دوشنبه: انتشارات معارف و فرهنگ جمهوری تاجیکستان.
  3. بابا جان، علی؛ هاشمی، جوره (2012) تذکره ادبیات بچگان، مؤسسه نشریات ادبیات بچگانهٔ وزارت فرهنگ جمهوری تاجیکستان

مقالات

  1. ارمغان، علی؛ شجری، رضا؛ فولادی علیرضا (1396) بررسی برخی از ویژگیهای رمانتیسم در شعر کودک و نوجوان جعفر ابراهیمی، پژوهشنامه ادب غنایی دانشگاه سیستان و بلوچستان، سال 15، شماره 28، بهار و تابستان 1396، صص 48-31
  2. وهاب‌زاده، رحمت (1395) بررسی مضامین طبیعت‌گرا در شعر کودک و نوجوان دهه هشتاد، دومین همایش ملی پژوهش‌های نوین در حوزه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی ایران، قم.
  3. قاسم‌زاده، فاطمه (1385) طبیعت و تأثیر آن بر کودکان، روشنان، دفتر چهارم، پاییز 1385، صص 56-63
  4. شریفی، هدیه (1383) قصه، قصهٔ گم‌شدن در نشانی‌است (سیری در ادبیات کودک تاجیک) پژوهشنامه ادبیات کودک و نوجوان، ش 38، صص 36 تا 59
 

[1] در: دره

نویسنده
زیبا علیخانی
نویسنده:
ویراستار:
پدیدآورندگان:
Submitted by skyfa on