یکی از دغدغههای اصلی در ادبیات کودک و آموزش، مسئلهی وابستگی به صفحهنمایشها و از دست رفتن «تجربهی زیسته» در کودکان است. کودکان امروز، از همان سالهای نخستین زندگی، در احاطهی صفحههای درخشان گوشی، تبلت و تلویزیون بزرگ میشوند و این ابزارها، در کنار فوایدشان، گاه ارتباط حسی آنان با دنیای واقعی را تضعیف میکنند.
در چنین زمینهای، آندره کاریلیو، تصویرگر و نویسندهی پرتغالی که پیشتر به خاطر آثار طنز و سیاسیاش شناخته شده بود، تصمیم گرفت اثری خلق کند که هم برای کودکان جذاب باشد و هم برای بزرگسالان هشداری لطیف و انسانی به همراه داشته باشد.
کتاب «دختری با چشمهای مشغول» پاسخی شاعرانه و تصویری به همین دغدغه است. این کتاب بدون شعار و قضاوت، ما را به بازاندیشی دربارهی نحوهی حضورمان در جهان دعوت میکند. کاریلیو با مهارتی مثالزدنی، تضاد میان دنیای دیجیتال و دنیای واقعی را با داستانی ساده، استعاری و تصویرگری خیالانگیز بیان کرده است.
داستان درباره دختری کوچک است که همیشه چشمانش مشغول است، مشغول صفحهی درخشانی در دستانش. او از خیابانها میگذرد، به پارک میرود، در اتاقش مینشیند، اما هیچچیز را نمیبیند. جهان در پبرامونش میچرخد، اما او درون دنیای کوچکی از نور و صدا گرفتار است.

در یک روز معمولی، حادثهای ساده رخ میدهد: دستگاهش از کار میافتد. در سکوتی ناگهانی، دختر سرش را بالا میگیرد... و برای نخستین بار، میبیند؛ آسمان را، رنگها را، آدمها را، پرندهها و خیابانهایی را که همیشه از کنارشان گذشته بود. دنیایی زنده، پر از حرکت و موسیقی و صدا.
داستان با این پیام تمام میشود که او بالاخره فهمید دنیا همیشه منتظرش بوده تا نگاهش کند.

روایت کتاب کوتاه است، اما ساختار آن با دقت طراحی شده تا مفهوم «چشمهای مشغول» به تدریج شکل بگیرد و سپس رهایی از آن معنا یابد.
خرید کتاب درباره تمرکز و ذهنآگاهی
داستان با معرفی وضعیت فعلی دختر آغاز میشود، چشمانی که همیشه پایین است. سپس نمایش تضاد میان دنیای درون صفحه و دنیای واقعی بیرون را به نمایش میگذارد. و بعد از آن به لحظهی بحران یا تغییر میرسد، زمانی که دستگاه خاموش میشود و در پایان بیداری و کشف زیباییها، و آشتی با واقعیت. این ساختار ساده، اما عمیق است؛ درواقع بازتابی از ساختار رشد ذهنی انسان در مواجهه با وابستگی و آگاهی است.
زبان داستان شاعرانه و موجز است. نویسنده از جملههای کوتاه، آهنگین و تکرارشونده استفاده کرده تا کودکان بتوانند با ریتم متن همراه شوند. برای نمونه، بخشهای آغازین پر از توصیفهایی است که حس تکرار و یکنواختی را منتقل میکنند، و در نیمهی دوم، جملهها بهتدریج رنگینتر و پرجنبوجوشتر میشوند. این تغییر در لحن، همزمان با بیداری دخترک، نوعی موسیقی درونی میسازد که برای خواننده (چه کودک و چه بزرگسال) حس «رهایی» و «دوباره دیدن» را تداعی میکند.
آندره کاریلیو در اصل تصویرگر و کاریکاتوریست است و همین پیشینه در طراحی کتاب مشهود است. او از تکنیک ترکیبی آبرنگ، مداد و رنگ دیجیتال استفاده کرده است. در صفحههای ابتدایی، رنگها سرد، مات و خاکستریاند؛ تنها نور سفید صفحهی گوشی است که فضا را روشن میکند. اما در نیمهی دوم، رنگها ناگهان به انفجاری از تنوع بدل میشوند: آبی آسمان، سبز درختان، زرد خورشید و رنگهای گرم آدمها.
این تغییر رنگ نه فقط زیبایی بصری دارد، بلکه ابزاری معنایی است و نشان میدهد چگونه دنیای واقعی وقتی با چشم باز دیده شود، سرشار از زندگی است. تصویرهای پسزمینه با جزئیات دقیق طراحی شدهاند تا کودک بتواند بارها کتاب را ورق بزند و هر بار چیز تازهای کشف کند. در یک تصویر، شاید دلفینی کوچک پشت تپه پنهان باشد یا قطاری رنگی از دور عبور کند؛ نشانههایی از جهانی که تا پیش از این از نگاه دختر مخفی مانده بود.
از نگاه روانشناسی رشد، دوران کودکی زمانی است که حس کنجکاوی، بازی و تعامل با محیط بیشترین اهمیت را دارد. اگر این مرحله با فعالیتهای یکسویه (مانند تماشای صفحه نمایش) جایگزین شود، کودک ممکن است در مهارتهای اجتماعی، تخیل و تمرکز ضعف پیدا کند.
خرید کتاب کودک درباره کامپیوتر و فضای مجازی
کاریلیو بدون آنکه لحن نصیحتگرانه داشته باشد، این مسئله را از درون تجربهی کودک روایت میکند. او نه از والدین گلایه میکند و نه از فناوری انتقادی صریح دارد؛ تنها «دختری» را نشان میدهد که به تدریج درمییابد زندگی فراتر از صفحه است. پیام کتاب از دید تربیتی این است که فناوری بد نیست، اما اگر چشمانمان همیشه به آن دوخته شود، دیگر چیزی برای دیدن باقی نمیماند. باید «زمانی برای نگاهکردن» داشته باشیم: به آدمها، به طبیعت، به خودمان. تجربههای واقعی بخشی از رشد ذهن و عاطفهاند.
کاریلیو از نمادها و استعارههای بصری استفادهی فراوانی میکند. چشمها نماد آگاهی و درکاند. وقتی «مشغول» میشوند، در واقع ذهن و روح هم درگیرند. صفحهی درخشان نمادی از جلب توجه و گسست از واقعیت است؛ نوری مصنوعی که نور خورشید را پنهان میکند. رنگها گذار از سردی به گرمی، گذار از بیتفاوتی به آگاهی. پرندگان و حیوانات خیالی نماد تخیل خاموششدهای هستند که با نگاه دوباره زنده میشود. بدین ترتیب، کتاب در عین سادگی، ساختاری چندلایه دارد که هر مخاطب در سنی متفاوت میتواند از آن معنایی تازه دریابد.
این کتاب فرصت بسیار خوبی برای گفتوگوی مشترک میان کودک و بزرگسال فراهم میکند. پیش از خواندن، از کودک بپرسید: «به نظرت چشمان مشغول یعنی چه؟» پس از پایان، از او بخواهید بگوید: «اگر جای دختر بودی، چه چیزهایی را میدیدی؟» این پرسشها باعث میشود کودک خود معنای کتاب را کشف کند، نه اینکه آن را از بیرون بشنود. میتوانید از کودک بخواهید نقاشیای بکشد از دنیایی که وقتی گوشیاش را کنار میگذارد، میبیند. این تمرین به او کمک میکند میان «دیدن» و «احساسکردن» ارتباط برقرار کند. از او بپرسید چه زمانی بهتر است از گوشی استفاده کنیم؟ چه زمانی باید سرمان را بالا بیاوریم؟
با کودک قرار بگذارید یک روز را بدون صفحه نمایش بگذرانید و تجربهها را بنویسید. سپس در کنار هم بخوانید و دربارهی تفاوت حسها گفتوگو کنید.
این کتاب ابزاری عالی برای پرورش سواد رسانهای در کودکان است. به آنها کمک میکند تا آگاهانهتر از رسانهها استفاده کنند، مفهوم تمرکز و حضور را بشناسند، و مهارت مشاهدهی دقیق را تقویت کنند. در کلاس درس، آموزگاران میتوانند از این کتاب برای آموزش موضوعاتی چون «توجه»، «احترام به زمان واقعی» و «تفاوت میان دیدن و نگاهکردن» بهره بگیرند.
«دختری با چشمهای مشغول» تنها یک داستان کودکانه نیست؛ بیانی هنری از چالشی جهانی است. در هر فرهنگی، کودکان و بزرگسالان با خطر از دست دادن «تجربهی حضور» روبهرو هستند. کاریلیو این پدیده را نه با هشدار و ترس، بلکه با شعر و رنگ و نگاه انسانی بازگو میکند. در پایان کتاب، هیچ توصیه یا سخن اخلاقی وجود ندارد. تنها سکوت و تصویری از دختری است که بالاخره نگاه میکند. و در نگاه او، ما نیز خود را میبینیم، با چشمانی که شاید مدتی است مشغولاند.
این کتاب اثری چندلایه، شاعرانه و پرقدرت است که با سادگی ظاهری خود، مفهومی ژرف دربارهی دیدن، آگاهی و زندگی در لحظه را منتقل میکند. برای کودکان، این کتاب تجربهای تصویری و سرگرمکننده است. برای والدین و آموزگاران، فرصتی است برای بازکردن گفتوگویی مهم دربارهی تعادل میان دنیای دیجیتال و دنیای واقعی. و برای منتقدان ادبی، نمونهای درخشان از پیوند میان هنر تصویرگری، شعر و فلسفه در ادبیات کودک معاصر. در جهانی که چشمان بسیاری از ما هنوز «مشغول» است، این کتاب یادآور میشود که گاهی کافی است سرمان را بالا بیاوریم تا زندگی، دوباره درخشان شود.
