پسرک تنها است و نیاز به یک همبازی دارد. تخیل قوی و کودکانه او در حیاط خانه و در دل طبیعت به کار می افتد. گربه اش را به شکل یک ببر می بیند. با سگش یک گرگ می شود، همراه با ماهی حوض، به دریانوردی می رود. اما گربه و سگ و ماهی علاقه ای به این بازی ها ندارند.
سروصدایی در همسایه دیوار به دیوار می شنود. با کنجکاوی نگاه می کند و پسری همسن و سالش را می بیند. تنهایی او دیگر به سر رسیده و او دوست جدیدی پیدا می کند و این بار به همراه دوستش وارد دنیای خیال می شوند و هر دو به شکل یک ببر در می آیند و به ماجراجویی می پردازند. تصاویر زیبای کتاب نیز به این تخیل بیشتر دامن می زند. کودکان بازی با دیگران را دوست دارند و همچنین تخیلی گسترده دارند که باید آن را جدی گرفت و با آنان به عالم خیال پروازکرد.