لی لی دختر کوچولویی که کانگوروی آبی اش را خیلی دوست دارد. او گاهی دوست دارد جلب توجه کند و جلوی دیگران به ویژه دوست عزیزش کانگوروی آبی دست به هنرنمایی و شیرین کاری می زند.
وهمین کار دستش می دهد و هر بار دسته گلی هم به آب می دهد. اما این بار او زیاده روی می کند. او در خانه، در مهمانی و سرانجام در پارک هنگام بازی الاکلنگ دست به شیرین کاری می زند و تذکرهای دیگران هم مانع او نمی شود. با پریدن لی لی از روی تاب بر روی الاکلنگ، کانگوروی آبی به بالای درخت پرتاب می شود. مادرهم او را تنبیه کرده و زودتر به رختخواب می فرستد و به او اجازه بازی با کانگورو را تا زمانی که او رفتارخود را تصحیح نکرده نمی دهد. و امّا کانگورو که در موقعیت بدی قرار گرفته سرانجام از درخت پائین می آید و خود را به خانه می رساند و مادر دم زخمی او را پانسمان می کند. فردای آن روز لی لی با دیدن عروسک محبوبش قول می دهد، دختر خوبی باشد و تصمیم می گیرد به کانگورو هم نشان دهد که تغییر کرده است.