کتاب « یک جعبه پیتزا برای ذوزنقهی کباب شده » داستان زندگی یک خانوادهی متوسط شهری است. خانوادهای متشکل از پدر، مادر و یک دختر نوجوان به نام آنا. مادر آنا به موسیقی و پرورش گل علاقه دارد ولی پدرش به ریاضیات علاقهمند است و همه چیز را با اعداد و اشکال هندسی توضیح میدهد.
فصل تابستان است و آنها به منزلی جدید اسبابکشی کردهاند. آنا خیلی زود متوجه قاب عکس به جامانده از ساکنان قبلی روی ستون خانه میشود. نگاه نگران پسرکِ در عکس، ذهن آنا را به خود مشغول میکند و چیزی نمیگذرد که اتفاقهای عجیبی در خانه رخ میدهد. اتفاقهایی که آنها را مجبور میکند خانهی جدید را ترک کنند.
کتاب « یک جعبه پیتزا برای ذوزنقهی کباب شده » داستانی است که نشان میدهد زندگی انسانها سرشار از حرفهای نگفته است و یک اتفاق کوچک میتواند موجب شکستن سکوت شود و از ناگفته پرده بردارد. اتفاقی که تقابل دنیای متفاوت مادر و پدر داستان را آشکار میکند و سبب نگرانی آنا میشود. نگران از آیندهای ترسناک. ترسناکتر از آنچه در این خانه روی داده است.
کتاب « یک جعبه پیتزا برای ذوزنقهی کباب شده » را میتوان در زمرهی ادبیات داستانی وحشت به شمار آورد. شخصیتهای داستان باورپذیر هستند و روند داستان به خوبی ترس و وحشت ناشی از اتفاقهای مشکوک و عجیب داستان را به خواننده منتقل میکند. اسبابکشی به منزل جدید و اتفاقهای پس از آن بستری است برای بیان شکنندگی روابط انسانها؛ و نویسنده به خوبی از عهدهی این کار برآمده است.
نویسندهی رمان، دربارهی محتوای کتابش میگوید: « در این داستان خانوادهای سه نفره به نمایش درمیآیند که به آپارتمانی در یک مجموعه نقل مکان میکنند و در آن شرایط تازهی زندگی، اتفاقاتی برایشان رخ میدهد که مایهی ساخت ماجرای داستان میشود.»
به اعتقاد نویسنده: «این رمان با اینکه برای نوجوانان نوشته شده است، اما تم اصلیاش مردمی هستند که ما در زندگی روزمره با آنها مواجهیم؛ مردمی که کارمند بودن ویژگی اصلی آنهاست و همین موضوع همهی اتفاقات زندگیشان را فشرده کرده و مشکلاتی را برای آنها رقم می زند.»
دربارهی نویسندهی کتاب « یک جعبه پیتزا برای ذوزنقهی کباب شده »
جمشید خانیان، داستاننویس و نمایشنامه نویس، متولد هفدهم شهریور ۱۳۴۰ آبادان است. او نویسندگی برای کودکان و نوجوانان را پس از سالها کار در حوزهی ادبیات بزرگسال آغاز کرده است.
نخستین اثر او در زمینهی ادبیات کودک و نوجوان رمان کوتاه « کودکیهای زمین » است. جمشید خانیان تاکنون آثار زیادی برای کودکان و نوجوانان منتشر کرده است. از این نویسنده کتابهای « قلب زیبای بابور »، « شبی که جرواسک نخواند »، « طبقهی هفتم غربی » و « عاشقانههای یونس در شکم ماهی » منتخب شورای کتاب کودک، دفتر بینالمللی کتاب برای نسل جوان و کتابخانهی مونیخ بودهاند.
خانیان در مصاحبهای میگوید: « یکسال پس از انتشار کتاب « یک جعبه پیتزا برای ذوزنقهی کباب شده »، این کتاب برگزیدهی دختران بدسرپرست و بیسرپرست «موسسهی مهر طاها» شد و در پایان آن مراسم آنها از من درخواست کردند به نویسندگان دیگر و دوستانم در حوزهی نویسندگی کودک و نوجوان بگویم: «داستان خود را برای ما بنویسید اما ما را نصیحت نکنید». این گفتهی آنها برای من این معنی را داشت که جایی برای کشفکردن و فکرکردن مخاطبان خودمان بگذاریم.
فکرش را بکنید که تازه به یک منزل جدید اسباب کشی کرده اید. هنوز خیلی خوب در خانه ی جدید جا نیفتاده اید که متوجه اتفاق های مشکوکی می شوید. ساکنان قبلی خانه یادشان رفته است که قاب عکس خانوادگی شان را با خودشان ببرند. اتفاق هایی که بعدا رخ می دهند انگار کم کم به ما می فهمانند که مستاجران قبلی خانه حق داشته اند آن قدر با عجله این خانه را ترک کنند که حتی قاب عکس خانوادگی شان را بر دیوار جا بگذارند. ابتدا تقصیرها به گردن باد انداخته می شود، اما بعد معلوم می شود که انگار پای چیز دیگری در میان است: چیزی یا کسی که نمی توان به این راحتی ردپا یا سرنخی از آن به دست آورد.
مانند بسیاری دیگر از کارهای جمشید خانیان، در این اثر هم با یک خانواده همراه می شویم: پدر، مادر و یک دختر نوجوان. پدر اهل ریاضیات است و همه چیز را با اعداد و اشکال هندسی توضیح می دهد؛ مادر هم علاقه مند به موسیقی است. به نظر می رسد که آنا از داشتن چنین خانواده ای خیلی خوشحال است، اما همه چیز به همین سادگی نیست. از همان زمان که آنا برای اولین بار متوجه قاب عکس جا مانده از خانواده ی ساکن قبلی خانه روی دیوار می شود گویی قضایا شکل دیگری به خود می گیرند. نه شمردن پدر و نه صبوری مادر کمکی به حل این ماجرا نمی کنند.
حتی اگر از برخی رازها در زندگی ما پرده برداشته شود، باز هم پرسش های بی پاسخ و مسائل لاینحل زیادی برای فکر کردن وجود خواهد داشت.
یک جعبه پیتزا برای ذوذنقه ی کباب شده را بخوانید تا ببینید که چه طور یک تلنگر کوچک بر زندگی مان می تواند همه چیز را به شکل دیگری درآورد؛ شکلی که تا به حال، در زوایایی پنهان از چشم ما، در مقابل مان، وجود داشته و ما هرگز آن را ندیده بوده ایم!
مطالب بیشتر:
صدای مدرن در ادبیات کودکان ایران: صدایی برآمده از «یک جعبه پیتزا برای ذوزنقهی کباب شده»