من، گرگ و شکلات

"هیچ وقت نشده وقتی که از مدرسه به خانه برمی گردم، اتفاق جالبی برای من بیفتد."

اما سرانجام یک روز وقت برگشت پسرک از مدرسه، آن اتفاق جالب برای او رخ می دهد. سگ نحیفی را کنار کوچه می بیند و با او حرف می زند. اما آن موجود به پسرک می گوید که سگ نیست، بلکه یک گرگ گنده ی بدجنس و خیلی ترسناک است که نمی تواند هیج کس را بترساند. پسرک هم او را به خانه شان می برد تا دور از چشم مادرش در کمد اتاقش نگه دارد.

او دوست دارد اسم آن موجود را زورو بگذارد، اما گرگ می گوید اسمش برنارد است. پسرک به زورو- برنارد همه جور خوراکی می دهد و می کوشد او را مثل یک گرگ گنده ی بدجنس تربیت کند، زوزه می کشد، با او آرتیست بازی می کند و او را تشویق می کند. تمرین های آن دو همین طور ادامه دارد تا این که سرانجام ...

آن روز صبح، اولین روزی بود که پسرک با سرعت هرچه تمام تر به مدرسه رفت.

"من، گرگ و شکلات" در سال ۱۳۸۹ از سوی شورای کتاب کودک به عنوان اثر ویژه معرفی شد.

 

تهیه کننده
عاطفه سلیانی
سال نشر
۱۳۹۰
ناشران
Submitted by editor3 on