معرفی کتاب برای کودک ۵ تا ۷ سال

در این صفحه می توانید اطلاعاتی از لیست کتاب ها، مقالات، خبرهای مرتبط با معرفی کتاب برای کودک ۵ تا ۷ سال را مشاهده کنید.

زیر دسته بندی ها
تجربه رهایی تاکنون تجربه‌ی رهایی داشته‌اید؟ تجربه‌ی رهایی چیست؟ رویاهای ما تا کجا می‌توانند پیش بروند؟ می‌دانید ما در رویاها هم قید و بندهای‌مان را به همراه داریم؟ تاکنون شده آرزوهای‌تان را در خواب دیده باشید؟ یا با رویا برای چند لحظه‌ای هم که شده از واقعیت پیرامون‌تان جدا و از بندها رها شوید؟
دوشنبه, ۱۶ تیر
همه‌‌ی ماجرا از آنجایی شروع می‌شود که پسرکی از تختش می‌افتد. اگرچه موضوع داستان ساده است، نویسنده به‌سادگی از کنار این موضوع نمی‌گذرد و آن را به ماجرایی خیال‌انگیز تبدیل می‌کند.
یکشنبه, ۱۵ تیر
بیگانه نیست... اگر انگشت‌مان در برخورد با افزار یا شئی برنده‌ای، زخمی سطحی بردارد، با یکی دو دقیقه گذاشتن دستمال تمیز زخم بسته می‌شود. اگر کمی عمیق باشد و به لایه زیر پوست برسد، نیاز به پانسمان داریم یا یک چسب زخم. اگر بریدگی پایین‌تر رفته باشد، ما به چسب‌های بخیه و یا حتی یکی دو بخیه کوچک نیاز داریم.
دوشنبه, ۱۹ اسفند
آرزوهای کنسروشده! گوشه‌ای نشسته‌ایم و سفری می‌کنیم در خیال‌مان. این سفر چرا رخ می‌دهد؟ خیال کردن یا بهتر است بگوییم تخیل، چه کارکردی برای ما دارد، برای ذهن‌مان و برای روان‌مان؟ ابتدا بیایید به این فکر کنیم که چه زمان‌هایی ما بیش‌تر در خیال‌مان سفر می‌کنیم؟ زمانی که حسرت و اندوهی به سراغ ما آمده؟ رخدادی ما را به یاد رخدادی دیگر می‌اندازد؟ می‌خواهیم با تخیل کمی از لحظه‌هایی که می‌گذرانیم، رها شویم و در جای دیگری، مُسکن و مرهمی برای خودمان می‌جوییم؟ کمی دور می‌شویم و تخیل، ذهن‎مان را رها می‌کند یا با رها کردن ذهن‌مان، سفری خیالی را آغاز می‌کنیم.
دوشنبه, ۷ بهمن
تمام تصویر را ببینیم در آینه چه کسی را می‌بینیم؟ خودمان؟ چه چیزی را می‌بینیم؟ چه چیزی از خودمان در آینه بیش‌تر به چشم‌مان می‌آید؟ خودمان را چگونه می‌بینیم؟ بهتر از چیزی که هستیم یا بدتر؟ بهتر یا بدتر بودن را چه‌گونه می‌سنجیم؟ در آینه‌های گوناگون، تصویرهای متفاوتی از خودمان می‌بینیم؟ تاکنون در آینه‌ی دیگران، خودمان را دیده‌ایم؟ از کسی خواسته‌ایم ما را توصیف کند؟ توصیف‌های‌اش را چه‌قدر به خودمان نزدیک ‌دیدیم یا دور؟ تصویری که دیگران از ما دارند، ناراحت‌مان می‌کند یا خوش‌حال؟ برای‌مان مهم است این تصویر چه‌گونه باشد؟
دوشنبه, ۲۵ آذر
سوگواری! چه چیزهایی برای‌مان ارزش‌مند است؟ ارزش‌مندی را با چه چیزی می‌سنجیم؟ اگر چیزها یا کسانی را که دوست داریم، از دست بدهیم چه می‌کنیم؟ همه‌ی ما گرفتار غم از دست دادن می‌شویم، از دست دادن چیزی یا از دست دادن کسی! هر دوی این‌ها ممکن است ما را درهم ‌شکند.
دوشنبه, ۱۱ آذر
پیش از مطالعه این مطلب بخش نخست آن را مطالعه کنید بخش دوم: همه ما لوبی هستیم! ما چه اندازه‌ای هستیم؟ بزرگ هستیم یا کوچک؟ کوچکی و بزرگی‌مان را با چه چیزی می‌سنجیم؟ فاصله را از کجا حساب می‌کنیم؟ خودمان را در کجا می‌بینیم؟ معیارمان چه چیزی است؟ متر است، کیلومتر، فرسنگ، وجب؟ چند نوع فاصله می‌شناسیم؟ فاصله‌ها در بیرون هستند یا در ذهن ما؟ تفاوت برای‌مان چیست؟ چه تفاوت‌هایی با دیگران داریم؟ با دوستان، آشنایان یا بیگانه‌هایی که می‌شناسیم؟ بیگانه برای‌مان کیست؟
دوشنبه, ۴ آذر
بخش اول: خط‌ها، چهره‌ها و بدن‌ها کتاب «لوبی‌ها در من نبودم» «لوبی‌ها به این معروف‌اند که... بیش‌تر وقت‌ها با هم کنار می‌آیند.» در دو تصویر روبه‌روی هم، لوبی‌ها به یک پرنده، یک فنجان پرنده، یک اسب پرنده و یک فیل پرنده فکر می‌کنند. ابرهای بالای سر لوبی‌ها به ما نشان می‌دهد به چه چیزی فکر می‌کنند و حالا دست‌ها و دهان و چشم‌های‌شان به ما می‌گویند درباره فکرهای‌شان با هم حرف می‌زنند.
دوشنبه, ۲۰ آبان
چیزهایی از همه جا، همه وقت! فراموشی سراغ همهٔ ما می‌آید. گاهی به یاد می‌آوریم و گاهی، چیزی که از یاد برده‌ایم دیگر به ما باز نمی‌گردد. یک نوع فراموشی دیگر هم هست، ما از یاد می‌بریم چه چیزی را فراموش کرده‌ایم، حتی نمی‌دانیم دنبال چه هستیم! تنها می‌دانیم چیزی را از یاد برده‌ایم. نانسی در کتاب «نانسی می‌داند» دچار همین نوع از فراموشی شده است.
دوشنبه, ۱۳ آبان
همه چیز یک بازی است! «هر روز صبح که هوا روشن می‌شود، مامان به اتاق خرگوش کوچولو می‌آید و می‌گوید: وقت‌اش که از خواب بلند شوی خرگوش کوچولو!» این آغاز داستان کتاب «صبح بخیر، خرگوش کوچولو است!» است.
دوشنبه, ۶ آبان
زانوی غم بغل بگیر! تیلور غمگین است، جیم بداخلاق و فلامینگو ناراحت! آجرهای بازی‌ای که تیلور روی هم چیده، زمین ریخته و ساختمان‌اش خراب شده اما جیم و فلامینگو نمی‌دانند چه خبر است و چرا حال‌شان خوب نیست؟
دوشنبه, ۲۹ مهر
بخش دوم: همتا و بی‌هم‌تا!                                   یکی بود یکی نبود، روزی بود روزگاری بود، در زمان‌های دور، دیوی بود، پادشاهی بود، درختی بود که خوردن برگ‌های‌اش عمر را جاودان می‌کرد، ماهی‌گری بود که یک ماهی بزرگ از دریا گرفت، زن و شوهری بودند که فرزندی نداشتند و از دیگ غذای‌شان یک نخود بیرون افتاد و شد بچه‌شان، سه ملک‌زاده بودند که عاشق یک دختر شده بودند، دریای سیاهی بود که دیو سیاه در آن خانه داشت و بی‌شمار قصهٔ دیگر. جلو بیاییم و برسیم به قصه‌های امروز، یک روز جوجه اردک، خرسی که کلاه‌اش را گم کرده بود، نانسی از معلم مدرسه‌اش می‌ترسید و باز هم بی‌شمار قصه.
دوشنبه, ۲۲ مهر
بخش نخست: همه چیز هیچ چیز! تاکنون از جایی رانده شده‌اید؟ احساس غریبگی داشته‌اید در یک جمع؟ حس کرده‌اید به جایی که در آن زندگی می‌کنید تعلق ندارید؟ با خودتان گفته‌اید هیچ‌کس شما را درک نمی‌کند و دانه‌های دل‌تان را نمی‌بیند؟ یا دل‌تان خواسته دانه‌های دل دیگران را ببینید؟ این‌ها حس‌های آشنایی هستند که کم و بیش به سراغ همهٔ ما آمده است. تکه کلام‌هایی که گاهی به زبان‌مان می‌آید.
دوشنبه, ۱۵ مهر
عشق در رویارویی است! تاکنون مزهٔ عشق را چشیده‌اید؟ گمان نمی‌کنم کسی باشد که عشق را نچشیده باشد، چه در دنیای خودش، چه با حس کردن‌اش در دنیای دیگران و چه با خواندن و دیدن‌اش در کتاب‌ها و فیلم‌ها. عشق همه ما را به سوی خود می‌کشد، وسوسه‌انگیز است، شادی آور و حتی دردهای‌اش به گواهی سخن عاشقان برای دل‌شان شیرین است.
دوشنبه, ۸ مهر
پیش از مطالعه این مطلب بخش نخست آن را مطالعه کنید. هرگز، هیچ‌وقت و هیج‌کجا! «کلاهم نیست. دلم کلاهم را می‌خواهد» این واژه‌ها اولین جمله‌های کتاب «من می‌خواهم کلاه‌ام برگرد» است یا با عنوان ترجمه شده «چرا از من می‌پرسی».
دوشنبه, ۲۵ شهریور
چشم‌ها و حباب‌ها را دنبال کنید! جان کلاسن، نویسنده و تصویرگر سه گانه کلاه در عکس‌هایی که از او منتشر شده، بر سرش کلاه دارد. نمی‌دانم زیر کلاه‌اش چه دارد، خودش هم کلاه‌اش را از جای دیگری برداشته، یا برای نوشتن این کتاب‌ها کلاه سرش گذاشته، یا بعد از نوشتن این داستان‌ها کلاه از سرش نیافتاده؟ اما یک چیز را خوب می‌دانم، او بلد است سر همهٔ ما، خواننده و ببیندهٔ کتاب، کلاه بگذارد. برای همین باید مراقب باشیم سرمان کلاه نرود! اما می‌رود، زیرا در این کتاب‌ها جان کلاسن داستان خود را به گونه‌ای روایت کرده که توانسته سر همه ما و شخصیت‌های قصه‌های‌اش کلاه بگذارد.
یکشنبه, ۱۷ شهریور
پیش از مطالعه این مطلب بخش نخست را مطالعه کنید. بخش دوم: به دیگران اجازهٔ سخن گفتن بده! چند تا قانون در زندگی‌مان داریم؟ روزانه از چندتای آن‌ها استفاده می‌کنیم؟ چندتای این قانون‌ها شخصی هستند و چند تا قانون‌های اجتماعی؟ کدام نوشته شده است کدام نوشته نشده است؟
دوشنبه, ۱۰ تیر
بخش اول: پا را از گلیم‌مان بیشتر دراز کنیم! گربه حیوانی مدرن است! زندگی شهری بلد است. کمتر گربه‌ای را پیدا می‌کنید که ارتباط خوبی با نگه‌دارنده‌اش نداشته باشد.
یکشنبه, ۹ تیر
مسئله داشته باشیم قصه‌ای شنیده‌اید و خواب از سرتان پریده. تا صبح به آن فکر کرده‌اید. فردای‌اش شبیه اتفاقی که در قصه شنیدید، برایتان می‌افتد. واکنشتان چیست؟ قصه در واقعیت ما دست کاری کرده است یا ما داریم با قصه، واقعیت پیرامون‌مان را دست کاری می‌کنیم؟ هنر از همین دست‌کاری در واقعیت آغاز می‌شود، همین نپذیرفتن!
دوشنبه, ۳ تیر
این‌جا که ما هستیم! این‌جا که ما هستیم چه شکلی است؟ موقعیت خودمان را چه‌گونه حس و درک می‌کنیم؟ از این‌جا که ما نگاه می‌کنیم، دیگران چه شکلی هستند؟ ما بالاتر هستیم یا آن‌ها؟ جهت‌هایمان به کدام سو است؟ ما این‌جا هستیم آن‌ها آن‌جا؟ صدای یکدیگر را می‌شنویم؟ آن‌ها را در آن‌جا و دور می‌بینیم یا نزدیک به خودمان؟ ما متفاوت هستیم اما شبیه به هم! چون انسان هستیم. درک موقعیت، یعنی درک من، درک او! پذیرش جایی متفاوت برای هرکدام‌مان که می‌تواند نزدیک، دور و یا شبیه به‌هم باشد.
دوشنبه, ۲۰ خرداد