آخیر چرشنبه
ادبیات شفاهی آذربایجان، چهارشنبه آخر سال را با عناصر اربعه نامگذاری کرده است که بعضاً با اسامی دیگری نیز شناخته میشوند. نخستین چهارشنبه، «یئل چرشنبه سی» (چهارشنبه باد) است که به آن «چیلله قووان» (چهارشنبهای که چله را فراری میدهد) و یا «یالانچی چرشنبه» (چهارشنبه الکی) نیز گفته میشود.
چهارشنبه دوم، «توپراق چرشنبه سی» (چهارشنبه خاک) است که به آن «کوله چرشنبه» (چهارشنبه کوتوله) نیز گفته میشود. به سومین چهارشنبه، «اود چرشنبه سی» (چهارشنبه آتش) اطلاق میشود که به «موشتولوقچی چرشنبه» (چهارشنبه پیام آور) نیز مشهور است. چهارشنبه چهارم که همان چهارشنبه سوری است با نام «سو چرشنبه سی» (چهارشنبه آب) نامگذاری شده است و در محاورات با نام «آخیر چرشنبه» متداول است.
آنچه به عنوان مراسم و آئین چهارشنبه سوری در نزد آذریها رایج است، مربوط به همین چهارشنبه چهارم است. در این روز بر پشت بام منازل و یا حیاط خانهها آتش افروخته میشود و اهل منزل با خواندن:«آتیل ماتیل چرشنبه/بختیم آچیل چرشنبه» از روی آن میپرند.
پوشاندن لباس نو برای کودکان و بستن حنا به دست و پا و پوشیدن لباس قرمز توسط زنان در برخی مناطق و تهیه «چرشنبه یمیشی» (آجیل چهارشنبه سوری) و پختن غذایی خاص نظیر دلمه برگ، آش، رشته پلو و... که بسته به منطقه متفاوت است، از رسومات شب چهارشنبه سوری است. در برخی از مناطق چراغ خانهها را تا صبح خاموش نمیکنند.
رسم قورشاق ساللاماق
«قورشاق ساللاماق» و یا «شال ساللاماق»، نیز از آداب رایجی است که توسط کودکان و نوجوانان و بعضاً جوانان اجرا میشود. بدین ترتیب که دستمالی را به انتهای طناب و یا شال و یا پارچههای بلند وصل کرده و آنرا از منفذ و روزنهای که در سقف خانههای قدیمی و روستایی وجود دارد، به داخل خانهها میفرستند. صاحب خانه با مشاهده شال و یا قورشاق آویزان، موظف است خوراکیهایی نظیر بادام، کشمش، گردو و بعضاً جوراب و پول را به آن ببندد و با گفتن این عبارت که:«چک الله مطلبو ورسین» (بکش که خداوند آرزویت را برآورده سازد) برای اهل پشت بام آرزوی خیر کند.
امروزه، معماری جدید، خاصه در مناطق شهری، رخصت برگزاری این رسم را به راحتی نمیدهد. اما در هم تنیدگی این رسم با ادبیات شفاهی و مکتوب آذربایجان مانع از اضمحلال کامل آن میشود. صبح روز چهارشنبه، پیش از طلوع آفتاب و یا همزمان با آن، خانوادهها به سر چشمهها و رودها میروند. آنها با خواندن این عبارت که:«دیش آغریمی، باش آغریمی، قادامی، بلامی، هامیسین بو سو آپارسین» از روی آب میپرند و آروز میکنند که «دندان دردم، سردردم، همه بلاهایم را این آب با خودش ببرد»
دختران دم بخت کمی از موی سر را قیچی کرده و به آب میسپارند که به این رسم،«بخت آچما» (بخت گشایی) گفته میشود. زنان نیز چندین بار با قیچی آب را برش میزنند تا بدین وسیله نکبت و تنگنای زندگی را بریده باشند. در برخی مناطق خانوادهها مقداری از آب را با عنوان «چرشنبه سویی» به خانه می بزند.
از دیگر رسوم آذربایجان در روز چهارشنبه آخر سال، نیت کردن است. بدین معنا که دختران و زنان پس از نیت، سخنان نخستین کسی را که با آن مواجه میشوند، بر اساس نیت خود تعبیر میکنند. مراسم «طاباق آپاردی» (طبق کشان) از دیگر رسوم این روز است. بر اساس این رسم از طرف خانواده داماد «مجمعی» یا خوانچه که «خنچا» گفته میشود، مشتمل بر هدایایی برای تازه عروس و نزدیکان او فرستاده میشود. در برخی از مناطق، «خنچا» همه ساله از طرف خانه پدری به منزل دختر خانواده که عروسی کرده و از خانواده جدا شده است، فرستاده میشود و این رسم با فوت پدر یا مادر دختر، بر دوش برادر و یا بزرگ دیگری از فامیل قرار میگیرد و ادامه مییابد.
نوروز گولی
در مناطق روستایی و عشایری، همراه با «خنچا»؛ قوچی رنگ شده و مزین نیز فرستاده میشود. درهم تنیدگی رسومی از این دست با ادبیات مانع از فراموشی آنها در سپهر ایام شده است. چندانکه استاد شهریار در منظومه «حیدربابایه سلام» خاطرات دوران کودکی را ماندگار و جاوید کرده است:
بایرامیدی، گئجه قوشی اوخوردی
آداخلی قیز، بیگ جورابین توخوردی
هر کس شالین بئر باجادان سوخوردی
آی نه گؤزل قایدادی شال ساللاماق
بیگ شالینا بایراملیغین باغلاماق
شال ایسته دیم من ده ائوده آغلادیم
بئر شال آلیب تئز بئلیمه باغلادیم
غلام گیله قاشدیم، شالی ساللادیم
فاطمه خالا، منه جوراب باغلادی
خان ننه می یادا سالیب آغلادی
بایرام اولوب، قیزیل پالچیق ازللر
ناقیش ووروب، اتاقلاری بزللر
طاغچالارا دوزمه لری دوزه للر
قیز گلینین فیندیقچاسی، حناسی
هوسله نر آناسی، قایناناسی
باکیچی نین سؤزو، سووو، کاغیذی
اینک لرین بولاماسی، آغیزی
چرشنبه نین گیرده کانی، مویزی
قیزلار دئیر:«آتیل ماتیل چرشنبه
آینا تکین بختیم آچیل چرشنبه»
یومورتانی گویچک گوللی بویاردیق
چاقیشدیریپ، سینالارین سویاردیق
اویناماقدان بیرجه مگر دویاردیق؟
علی منه یاشیل آشیق۱ وئرردی
ارضا منه نوروز گولی۲ درردی
ترجمه اشعار۳:
نوروز بود و مرغ شباویز در سرود
جوراب یار بافته در دست یار بود
آویخته ز روزنهها شالها فرود
این رسم شال و روزنه خود رسم محشری است
عیدی به شال نامزدان چیزدیگری است با گریه خواستم که همان شب روم به بام
شالی گرفته بستم و رفتم به وقت شام
آویخته ز روزنه خانه غُلام
جوراب بست و دیدمش آن شب ز روزنه
بگریست خاله فاطمه با یاد خانْ ننه۴
نوروز را سرشتن ِ گِلهای چون طلا۵
با نقش آن طلا در و دیوار در جلا
هر چیدنی به تاقچه ها دور از او بلا
رنگ حنا و فَندقه دست دختران
دلها ربوده از همه کس، خاصّه مادران
با پیک بادکوبه رسد نامه و خبر
زایند گاوها و پر از شیر، بام و در
آجیل چارشنبه ز هر گونه خشک و تر
آتش کنند روشن و من شرح داستان
خود با زبان ترکیِ شیرین کنم بیان:
قیزلار دی یر:«آتیل ماتیل چرشنبه
آینا تکین بختیم آچیل چرشنبه»
با تخم مرغهای گُلی رنگ پرنگار
با کودکان دهکده میباختم قمار
ما در قمار و مادر ما هم در انتظار
من داشتم بسی گل و قاپِ قمارها
از دوستان، علی و رضا یادگارها
پی نوشتها و ارجاعات:
۱-قاپ بازی
۲-زنبق وحشی که در روزهای آخر سال و منتهی به عید و بعضاً از دل برف میروید و پیام آور نوروز است.
۳-سلام بر حیدربابا (ترجمه منظومه حیدربابایه سلام، سروده استاد شهریار) بهروز ثروتیان-انتشارات سروش-چاپ اول-۱۳۷۴
۴-مادر بزرگ استاد شهریار
۵-منظور نوعی خاک رس قرمز رنگ است که برای تهیه کاه گل از آن استفاده میشود.