داریوش تهامی عکاس و مالک «عکاسخانه فتو تهامی» یکی از گنجینههای تصویری تاریخ اجتماعی تهران در میدان بهارستان، روز ۱۹ شهریورماه ۱۳۹۶ در سن ۵۹ سالگی به علت عارضه مغزی در بیمارستان امام حسین (ع) تهران درگذشت.
روز خاکسپاری داریوش تهامی در قطعه نامآوران است و من به فیلمهای روز ۹ مهرماه سال ۱۳۹۲ که از سوی موسسه برای دیدار و گفتوگو با او درباره کودکان از زاویه دوربین عکاسخانه فتو تهامی به میدان بهارستان رفته بودم، نگاهی میاندازم. گفتوگویی صمیمانه و راحت.
گذری بر تجربه داریوش تهامی، مالک «عکاسخانه فتو تهامی»
هر چه از موضوع تاریخی عکاسی و کودکان در عکس فاصله میگرفتیم و داریوش تهامی پا در خاطرات کودکیاش میگذاشت، تبسمها و خندههایش بیشتر میشد: خاطره شیرین نخسین ماشین اسباببازی که عمویش از بیروت آورده بود، پیشبند گلدوزیشده نوزادیش که مادر تا ۲۰ سالگی پسرش حفظ کرده بود، اسباببازی فروشیهای شهرری، یویوهای تبلیغاتی کوکاکولا، بساط کردن اسباببازی در محله با برادرش برای سرگرمی و بامیهفروشهایی که بیشتر بامیهها را خودشان میخوردند یا بساط کردن کتابهای طلایی و نشریههای «کیهانبچهها» و پیکهایی که خوانده بودند، مادربزرگ ۹۰ سالهایی که با دنیای قصههایش او را عاشق کتاب کرده بود و صدای «بچه ها سلام» صبحی در روزهای جمعه، چشم گذاشتن بر دریچه شهرفرنگ و دیدن تصاویر زیبایش، حتی خاطره تلخ سیلی مدیر مدرسه دوره ابتدایی هم که هنگام خوردن ۵ تا نوشابه مجانی در بوفه مدرسه که او را از رفتن به کلاس غافل کرده بود، بر صورتش نواخته شده بود، حالا شیرین و با نمک بود؛ مگر چند تا بچه در تاریخ نوشابهخوری شانس آورده بودند که ۴ بار پشت سر هم در تشتک نوشابههایش نوشته باشد مجانی!
داریوش تهامی در سال ۱۳۳۷ متولد شد و از نوجوانی شاگرد عکاسخانه فتو تهامی ، عکاسخانه پدرش، استاد سید جواد تهامی بود. تهامی در جایی میگوید: ازکودکی به عکاسی علاقهمند بودم و گاهی اوقات در مغازه پدر فعالیت میکردم . درسال ۱۳۵۸ در دانشگاه هنرهای دراماتیک و فیلمسازی پذیرفته شدم. وقتی پدرم مطلع شد گفت: بیا پیش خودم، مدرکی به تو نمیدهم اما کار بدی هم نیست! از آن روز به بعد به صورت جدی به حرفه عکاسی پرداختم. پس از فوت پدرم در سال ۱۳۶۲ تصمیم گرفتم عکاسی را اداره کنم و نگذارم فراموش شود. هر چند بارها به دلیل مشکلات زندگی به مرز فروش آن رسیدم اما احساس کردم من به این مملکت و مردمانش دینی دارم. عکاسی تهامی باید بماند تا خیلی حرفها نیز بماند. از آن پس به جمعآوری عکسهای تاریخی اقدام کردم. تمام تلاشم این بود که این عکسها از میان نروند.
حاصل آن گفتوگوی طولانی در عکاسخانه فتو تهامی که فیلمهایش با صدای بساطیهای روبهروی عکاسی و بوق ماشینهای خیابان پر ترافیک نزدیک میدان پر شده بود، بخشی از تاریخ شفاهی کودکی، کودکان و نوجوانان اواخر دهه ۳۰ و ۴۰ تهران است که با اسکن بیش از ۵۰۰ عکس از کودکان و نوجوانان تهرانی، بخشی از گنجینه باارزش مستندات تصویری دوران کودکی موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان را شکل داده است. گنجینهایی که به طور حتم در پروژه مطالعات کودکی که هم اکنون در دستور کار موسسه است، بهکار خواهد آمد.
آقای داریوش تهامی به خاطر سهم ارزشمندتان در روایت تاریخ فرهنگ کودکی سپاسگزاریم! یادتان گرامی!