چگونه میتوان از کتابهایی با موضوع محیط زیست حمایت کرد؟ این سؤالی است که از مهدی رجبی میپرسیم. نویسندهای که در نیم سال گذشته چهار عنوان از آثار او توسط کتابهای نردبان منتشر شده است. اندوه بالابان و سیرک سیاه و به تازگی نیز اشباح جنگل سوخته و گلوله و پلنگ.
آثاری که هرکدام موضوعی متفاوت را برای بررسی انتخاب کردهاند. رجبی معتقد است انتخاب نویسندههایی دغدغهمند در حوزه محیط زیست و حمایت آموزش پرورش و انتشار آثار داستانی موفق با موضوع محیط زیست در کتابهای درسی میتوانند برخی قدمهای مهم در حمایت از کتابهایی با محیط زیست باشند.
بگذارید با سؤالی کلی شروع کنیم. چند عنوان از آثار شما به موضوع محیط زیست پرداخته است. به عنوان یک نویسنده چقدر به منابع مرتبط دسترسی داشتهاید؟
من در تمام کتابهایم به نوعی سعی میکنم دغدغههای محیطزیستیام را در دل موقعیتها و گفتگوی شخصیتها بگنجانم. که این دغدغه شخصی خودم است. اما کتابهایی که به صورت مشخص در مورد موضوعهای محیط زیستی نوشتهام حدود ۹ عنوان است.
پنج عنوان از این کتابها در نشر فنی منتشر شده است و سه تای دیگر با تمرکز بر موضوع ایرانشناسی به زیرشاخههای جانوران و محیط زیست و فرهنگ ایران پرداخته است. این آثار در نشر زعفران و به نام «نامههای نیلی» منتشر شدهاند. در مورد موضوعاتی که من برای چاپ در انتشارات فنی نوشتهام خوشبختانه محدودیت اطلاعاتی وجود نداشت. چون تقریباً هر پنج کتاب درباره حیواناتی در محیط زیست ایران است. هم منابع تصویری و هم منابع تئوریک در این زمینه را تقریباً بدون مشکل پیدا کردم. با این حال یک بخش از تحقیقات میتواند میدانی باشد و خب نیاز به سرمایه مالی دارد. مثلاً حضور در منطقه زندگی پلنگ یا یوز ایرانی یا نمونههای دیگر نیاز به سرمایه مالی و سفر دارد. این نوع سرمایهگذاری قطعاً تأثیر مهمی بر کیفیت کار نویسنده دارد. گاهی خیالپردازی صرف کافی نیست.
یعنی معتقدید که برای هر نویسنده یا پژوهشگری مستندات قابل دسترسیاند؟
ضعف اطلاعات مکتوب در این موضوع غیرقابل انکار است. فکر میکنم محیط زیست دغدغهای جدی برای ناشران هم نبوده است و به صورت تخصصی در شاخههای مختلف محیطزیستی منابع بسیار محدودی چاپ شدهاند.
و دسترسی شما به منابعی که بالاتر به وجود آنها اشاره کردید چگونه بوده است؟
اگر مستندات را به عنوان نمونههای آماری در مورد کیفیت محیط زیست و ثبت مختصات محیط زیستی کشور در دهههای گذشته تعریف کنیم. باید بگویم من دسترسی چندانی به آنها نداشتم. صرفاً اطلاعاتم را بر اساس گزارشهای رسانهها درباره موضوع داستانهایم به دست میآوردم. مثلاً اینکه پلنگ ایرانی در آستانه انقراض است یا پرندگان شکاری از ایران قاچاق میشوند به کشورهای همسایه و این دست اطلاعات. اما اینکه واقعاً کتابی تألیف شده و مدون درباره این معضلات به چشمم خورده باشد خیر. فکر میکنم سرمایهگذاری چندانی در اینباره نشده و اگر اتفاقی افتاده بیشتر دغدغه شخصی فعالان محیط زیستی بوده است. حتی خود من برای مشاوره درباره برخی موضوعات به علت محدویت برای سفر به مناطق مختلف مجبور شدم از دوستانی که سابقه فعالیت محیط زیستی و سفر به نقاط مختلف ایران را دارند استفاده کنم. حداقل فکر میکنم اگر چنین مدیریتی وجود داشت، شاهد خشک شدن دریاچهها و انقراض گونههای جانوری نبودیم. حتماً ضعفهایی وجود داشته که برای جامعه دغدغه حفظ محیط زیست به وجود نیامده و به این فاجعه مبتلا شدهایم.
فکر میکنید در خلق آثار داستانی چقدر به این مستندات نیازمندیم؟
به نظرم مطالعه برای نگارش آثار داستانی با مطالعه برای نگارش کتابهای پژوهشی متفاوت است. استفاده از تجربههای زندگی شخصی، استفاده از کتابهای داستانی، منابع تئوریک، تصویری و فیلمهای مستند همه میتوانند بخشی از این مطالعه باشند.
بگذارید مصداقی صحبت کنیم. مثلاً برای نگارش کتاب «گلوله و پلنگ» قطعاً به منابع یا الهاماتی نیاز داشتم. بعد از مشاهده نمایشگاهی از عکسهای شاهان قاجار و گماشتهها و فرماندهانشان به فکر نوشتن کتابی درباره تأثیر آنها در تشدید روند انقراض گربهسانان ایرانی افتادم. عکسها دردناک بودند. کشتن پلنگ و یوزهای ایرانی به عنوان نشانهای از قدرتنمایی شاهانه. خشونت محض علیه این حیوانات زیبا، دل هر بینندهای را به درد میآورد. خب من درباره دو جنبه تحقیق کردم. یکی رفتار پلنگها و خصوصیات آنها در بوم ایران و یکی تاریخ شاهان قاجار و رفتارشناسی آنها و نگاهشان به مقوله محیط زیست. متأسفانه یکی از یکی بدتر بودند و شکار و کشتن یکی از اختلالات روحی تکتک آنها بود.
یا مثلاً کتاب «اشباح جنگل سوخته»، که درواقع به تاریخ فرهنگی ما اشاره دارد:
همان روندی که در بالا اشاره کردم، در مورد این کتاب هم تکرار شد. سالهاست نگاهی منفی به جغدها وجود دارد؛ در حالیکه در اساطیر ما از آنها به عنوان موجوداتی که ضد اهریمناند نام برده شده است. با این حال به دلیل فرهنگی غلط و خرافی سالهاست آنها را به عنوان نماد و نشانه شومی میشناسیم و در توصیفهایمان از آدمها هم صفت شوم بودن مانند جغد را به آنها منتسب میکنیم. در حالیکه جغدها به عنوان برکت جنگلهای و نشانهای از خرد و دانایی شناخته میشوند و در کنترل حشرات و جوندگان موذی در چرخه محیط زیست نقش بسیار مؤثری دارند و حتی در شهرها هم میتواند حضورشان مؤثر باشد. من در موقعیت داستانی یکی از آنها را در یک سیلوی گندم قرار دادم که موشها را شکار میکند و دختری را در برابرش قرار دادم که به خاطر حادثهای فکر میکند جغدها شوماند.
پس در چند جنبه تحقیق کردم. یکی اینکه پیشینه اساطیری این پرنده چیست و دیگر اینکه نگاه خرافی جامعه نسبت به آن چگونه است و در وهله بعدی ویژگیهای رفتاری این پرنده مثل انزواطلبی و سکوت. از تلفیق اینها سعی کردم موقعیتهای داستانی ایجاد کنم. اما مهمتر از همه این است که هر نویسنده هر چه بیشتر مطالعه کند نتیجه بهتری به دست خواهد آورد. اینترنت میتواند منابع مختلف خارجی و داخلی مکتوب و مصور زیادی را در اختیار نویسنده قرار دهد به شرط اینکه او بداند درباره چه چیزهایی باید تحقیق کند و چگونه آنها را دراماتیزه کند.
اشاره شما به درونمایهها واهداف آثارتان به نکته مهمی اشاره دارد. این دست آثار تلاش میکنند خلاءهای آموزشی سیستم رسمی را پر میکنند؟
این آثار تأثیرات مثبتی خواهند داشت، اما بازه زمانی طولانی را میطلبد. استفاده ما از مدیوم داستان به خاطر این است که داستان به عنوان یک هنر میتواند به مخفیترین لایههای روح و روان و احساس مخاطب نفوذ کند و بدون اینکه به صورت مشخص و مستقیم قصد آموزش داشته باشد در ژرف ساخت روحی مخاطب تثبیت شود. خصوصاً وقتی مخاطب کودک و نوجوان است. حالا همین مخاطب قرار است در آینده مدیریت اجتماعی و سیاسی جامعه را در دست بگیرد. قطعاً وقتی کتاب خوانده باشد و خوشحالی و اندوه و درد را درباره محیط زیست در داستانها تجربه کرده باشد هرگز اجازه نمیدهد در تصمیمگیریهای کلان، محیط زیست مورد تخریب قرار بگیرد.
خب با این نگاه فکر میکنید چه حمایتهایی باید از این دست آثار صورت بگیرد؟
اولین حمایت، انتخاب درست نویسندگانی است که دغدغه محیط زیست دارند و توأمان داستاننویسان موفقی هستند. در درجه بعد حمایت مادی و معنوی از مؤلفان و پژوهشگران این زمینه است. تیراژ بالای اینکتابها و پخش مناسب میتواند در ایجاد انگیزه برای مؤلفان مؤثر باشد. از طرفی پیگیری ناشران برای استفاده مناسب از این آثار در تولید قالبهای هنری دیگر نظیر فیلم و انیمیشن و بازی و عروسک است.
اما بیشترین حمایت باید از طرف آموزش و پرورش صورت بگیرد که متأسفانه تا به حال چنین نبوده است. ارتباط نزدیک نویسندگان با مخاطبان در مدارس و گنجاندن نمونههای موفق داستانی در کتابهای درسی، میتواند در معرفی و رشد کیفیت این آثار تأثیر بسیار زیادی داشته باشد.