نشر کتابدار به تازگی اثری با عنوان «شواری کتاب کودک: از همکاری تا مشارکت» منتشر کرده، که میتوان آن را متنی مستند در تاریخ شفاهی حوزهء فرهنگ معاصر دانست. این اثر شامل ۲۶ مصاحبه با استادان و کارشناسان «شواری کتاب کودک» و «فرهنگنامه کودکان و نوجوانان» و بیانگر خاطرهها و تجربههای آنان از همکاری با این شوراست. خانم پریچهر نسرینپی در مقدمهء کتاب مینویسد که هدفش از گردآوری این مجموعه پاسخ به این پرسش بوده که «مشارکت، همدلی و همکاری در شورای کتاب کودک چگونه بوده، که این نهاد توانسته بیش از پنجاه سال دوام آورد؟».
از آنجا که این پرسش برای من هم مطرح بود، با خواندن مقدمهء کتاب مشتاق شدم پاسخ مصاحبهشوندگان را بخوانم. با یک بررسی اجمالی و گذرا، به این نتیجه رسیدم که حداقل ۱۲ مقولهء اصلی در اثربخشی و ماندگاری این نهاد موثر بوده است. برای هر مقوله نیز شواهدی از متن کتاب آوردهام. به نظرم با توجه به دشواریهای کار گروهی و موانع بسیار در این زمینه، تجربهء پنجاه سالهء شواری کتاب کودک در استمرار حیات یک نهاد مدنی و مردمی میتواند برای فعالان حوزهء فرهنگ آموزنده باشد.
۱. باور به کار گروهی و احترام به خرد جمعی
موفقیت سازمانهای مردم نهاد (سمنها یا NGO) بیش از هر چیز مستلزم همکاری و همدلی است. اما رسیدن به موقعیتی که افراد داوطلب بتوانند همدلانه در امور مشارکت کنند، نیازمند باور به اصولی است که زمینهساز تحقق آن باشد. در کتاب حاضر، هر یک از مصاحبهشوندگان نظرشان را در این زمینه بیان کردهاند. به عنوان نمونه استاد نوشآفرین انصاری مشارکت را اینگونه تعریف میکنند: «مشارکت عملی است برای درک و دریافت نظر دیگران، ولی قبل از آن باید این آمادگی در ذهن شکل گرفته باشد که تصمیمها و قضاوتهای تک نفره، در بسیاری از موارد، درست نیست. پس میتوان گفت مشارکت باور و احترام به خرد جمعی است. (ص. ۸۹ و ۹۰). ایشان در بخش دیگری نیز دستاورد احترام به خرد جمعی را تشریح میکند: «یکی از خصوصیاتی که فرد در فراگیری باور به خرد جمعی پیدا میکند، تواضع و رشد این حس است که انسان در مقابل اتفاقهایی که افتاده و میافتد چقدر کوچک است!» (ص. ۹۲).
۲. باور به ارزشمندی و اثربخشی کار داوطلبانه
کار داوطلبانه - به معنای مشارکت آگاهانه، آزادانه و بدون انتظار دستمزد - بنیاد سازمانهای مردم نهاد را میسازد. هر چه میزان کار داوطلبانه در جامعهای بیشتر باشد، رونق نهادهای مردمی و در پی آن سطح سرمایه اجتماعی بالاتر است و امید بیشتری برای رشد فعالیتهای مدنی وجود دارد. در صفحهء ۳۸۳ کتاب آقای مسعود ناصری میگوید: «بقای شورای کتاب کودک وابسته به نیروی داوطلب است ... نیروی داوطلب نیرویی است که باید وقتی وارد فضایی میشود، از کار کردن با آن فضا و کاری که پیش میبرد احساس رضایت و خشنودی داشته باشد. ... هنوز در شورای کتاب کودک جذب و ماندگاری نیروهای داوطلب به وجود افراد الگو و نمونه وابسته است».
۳. آموزش کار داوطلبانه و بازتعریف معنای حقیقی آن
داشتن تعریفی درست و دقیق از کار داوطلبانه مبنایی برای تضمین استمرار و اثربخشی آن است. کسانی که مسئولیتی را داوطلبانه میپذیرند باید نسبت به ملاحظات و مقررات آن نیز آگاه باشند. مثلاً زمانی که من برای کاری داوطلب هستم و برای انجامش انتظار دستمزد ندارم، به این معنا نیست که نسبت به آن نیز مسئولیتی نخواهم داشت. بلکه بر عکس مسئولیتم به مراتب بیشتر هم خواهد بود. در متن کتاب بارها به این موضوع اشاره شده است. مثلاً خانم منیر پوراصلانی میگوید: «یکی از مفاهیم اجتماعی که در جامعهء مدنی امروز باید تعریف شود، معنای داوطلب است. ما در سازمان خودمان هم به علت روشن نبودن نقش داوطلب کارگاهی گذاشتیم با عنوان «داوطلب کیست؟ نقش و مسئولیت او چیست؟» ... آیا داوطلب کسی است که برای وقتگذرانی به یک سازمان میآید؟ آیا داوطلب کسی است که برای تخلیه گرفتاریها و غمهای خودش میآید؟ آیا داوطلب کسی است که برای او مسئولیت معنا ندارد؟ یا کسی است که چون پول نمیگیرد داوطلب است .... داوطلب انسانی آگاه و هدفمند است که برای ارائهء خدمت اجتماعی به یک سازمان میآید و بر حسب علاقهمندی خود مسئولیتی را بر عهده میگیرد ... بسیار مسئولیتپذیرتر، وظیفهشناستر و هدفمندتر از کسی است که حقوق میگیرد». (ص. ۱۳۲).
۴. احترام به تفاوتها و تنوع دیدگاهها
ما میتوانیم دربارهء مسائل مختلف دیدگاه و نگرش متفاوت داشته باشیم، ولی به این اختلاف سلیقه احترام بگذاریم و برای رسیدن به هدفی مشترک تلاش کنیم. البته در یک نگاه دوگانهء سیاه و سفید که همهء اجزاء جهان و آدمهایش را به دو قطب کاملاً متضاد تقسیم میکند که هر قطب در صدد نابودی طرف مقابل است، درک چنین برداشتی دشوار است. اما اگر به حقوق خود و دیگران توجه کنیم، فهم چنین موقعیتی سخت نخواهد بود. قرار نیست همهء آدمهای این کرهء خاکی یکسان باشند، دقیقاً مثل هم فکر کنند، مثل هم رفتار کنند و دنیا را مثل هم تفسیر کنند. این چنین انتظاری نه ممکن است و نه مطلوب. آدمها در بسیاری جهات با هم متفاوتند و جهان را همین تفاوتها زیبا میکند. ما میتوانیم با هم اختلاف نظر داشته باشم، ولی موظفیم به یکدیگر احترام بگذاریم. در صفحهء ۹۲ کتاب استاد نوشآفرین انصاری بر این نکته تاکید دارند: «احترام به تفاوتها جزء ذات هر سازمان مردم نهاد از جمله شوراست و کوشش برای شبیه کردن و یکسانسازی از سوی مدیران اشتباه است.» به باور استاد توران میرهادی نیز: «اگر آدم این اعتقاد را داشته باشد که همه فکر میکنند، قدرت تخیلشان کار میکند، همه چیز را همه با هم میتوانند ببینند، همه چیز را یک نفر نمیتواند ببیند و باید این امکان را به وجود آورد که هر موضوعی به شکلهای مختلف بیان شود، کار مشارکتی انجام شده است. من فکر میکنم کار مشارکتی یک مکتب آموزشی است که دائماً ابعاد مختلف آن کشف میشود.» (ص. ۳۷۰).
۵. ایجاد اعتماد متقابل و تولید سرمایه اجتماعی
کارگروهی بدون حضور اعتماد بین اعضاء گروه میسر نیست. اعتماد نیز خود بنیادیترین مولفهء سازندهء «سرمایه اجتماعی» است. به نظرم سازمانهای مردم نهاد از مهمترین مراکز ایجاد و گسترش سرمایه اجتماعی در هر کشوری هستند. سرمایهای نامرئی ولی بسیار پرقدرت که بدون آن سایر شکلهای سرمایه بی استفاده خواهد ماند. این اعتماد از رمزهای موفقیت کارهای داوطلبانه و گروهی است. در متن کتاب بارها به این موضوع اشاره شده است. مثلاً خانم مریم احمدی شیرازی دربارهء وجوه مختلف اعتماد میگوید: «اعتماد در کار فرهنگی هم بُعد دانشی دارد، هم بُعد مَنِشی. ... برای من احترام به دانش در فضای کار فرهنگی بسیار مهم است، جلب اعتماد در یک کار فرهنگی یعنی مستند کار کردن. نمونهء بارز مستند کار کردن در شورا فرهنگنامهء کودکان و نوجوانان است» (ص. ۲۴).
۶. انتخاب «رفاقت» بجای «رقابت»
در یک فعالیت گروهی هر دستاورد ارزشمندی در قالب موفقیت جمعی تعریف میشود. مثلاً در ورزشهای گروهی مثل فوتبال یا والیبال، این تیم است که میبرد یا میبازد. همهء بازیکنان نیز منطقاً باید برای پیروزی تیم بکوشند، نه برای تامین اهداف شخصی خود. در کار گروهی فرهنگی نیز همین اصل اساسی صادق است. شواهد متعددی در تاکید بر این موضوع در متن کتاب وجود دارد. به عنوان نمونه آقای نصرالله افاضل فردگرایی را مانعی اصلی بر سر راه مشارکت میداند: «به نظر شما ضد مشارکت چیست؟ فردگرایی محض. از درون آن چه چیز بیرون میآید؟ رقابت. پس می توانیم بگوییم یک طرف طیف مشارکت و طرف دیگر رقابت است. جوّ غالب در آموزش و پرورش جامعه کنونی ما، رقابت است.» (ص. ۶۳).
۷. حرکت آهسته و پیوسته
در دنیای پرشتاب ما، «آهستگی» گوهر گرانقدر و نایابی است. دو سال پیش در یادداشتی با عنوان «نهضت آهستگی: بازگشتی به سنتهای کهن» دربارهء اهمیت آهستگی مطالبی عرض کردهام و از تکرار آن در اینجا پرهیز میکنم. فقط یادآوری این نکته مهم است که مفهوم آهستگی به معنی کندی، سستی یا بیخیالی نیست. بلکه به معنای تأمل، درنگ، دقت، بازنگری و پرهیز از سطحینگری و شتابزدگی است. در نتیجه با کار آهسته و پیوسته آدمی از اضطراب و استرس که گریبان آدمی را در عصر ما گرفته، در امان خواهد بود. موفقیت یک نهاد مردم نهاد نیز مستلزم حرکت آهسته و پیوسته است. خانم ناهید جباری دربارهء تجربه خود از مواجهه با آهستگی در کار شورا میگوید: «برای اولین بار در زندگی، جمعی را میدیدم که بدون هیچ شتاب و های و هویی کار میکرد. من پس از سالها جوش و خروش و افت و خیز، حال کسی را داشتم که از رودخانهای متلاطم به دریا رسیده باشد. حرکت آرام و عمیق بود و این فضا به من توان زیادی میبخشید» (ص. ۱۵۶)
۸. عضویت باز و فراگیر
هر چه بینش و افق دید متولیان یک نهاد مردمنهاد وسیعتر باشد، امکان حضور و فعالیت داوطلبان مشتاق در آن نهاد بیشتر خواهد بود. بر عکس هر چه ما برای عضویت افراد مرز و شرط و معیارهای بیشتری تعیین کنیم، طبیعتاً دامنهء عملکرد خود را محدود کردهایم و از همکاری بسیاری از داوطلبان محروم خواهیم شد. بر اساس آنچه در این کتاب آمده، روند کار شورا به گونهای بوده که کمترین دافعه را برای افراد ایجاد کند و در اغلب مصاحبهها به آن اشاره شده است. مثلاً دکتر حسین شیخرضایی بر این باور است که: «یکی از مهمترین ویژگیهایی که باعث ماندگاری شورا شده این است که نسبت به نهادهای مشابهاش و همچنین نهادهای دولتی در گرفتن عضو خیلی باز عمل میکند، یعنی میتوانید تقریباً از هر طیفی در شورا ببینید.» (ص. ۲۳۶). خانم ثریا قزل ایاغ نیز بر این نکته تاکید دارد که: «چندین عامل باعث جذب و نگه داشتن افراد در شورای کتاب کودک بود: فضای راحت و دوستانهء شورا و اینکه برای همه جا بود، هیچکس در فعالیت و خودآموزی جای دیگری را تنگ نمیکرد، رقابت بیمارگونه برای آنکه سری بالاتر از سر دیگر قرار گیرد وجود نداشت. ... به همه فرصت داده میشد. باقی به همت، علاقه و ارادهء فرد بستگی داشت. (ص. ۲۹۵).
۹. هدفگذاری دقیق و روشن
سازمانی که نداند به کجا میرود خیلی زود انسجام خود را از دست میدهد و به بنبست خواهد رسید. زیرا آنچه بنیاد کار گروهی را استوار میسازد انتخاب هدفی مشخص و باور به ارزشمندی آن است. در غیر این صورت به سرعت انگیزهها رنگ میبازد و جمع اولیه پراکنده خواهد شد. در متن کتاب بارها به نقش هدفگذاری دقیق در موفقیت شورا اشاره شده است. از آن جمله، خانم زهره قایینی میگوید: «شورا به سبب پایداری و پافشاری بر آنچه میخواست ماندگار شد. مهمترین مسئله این بود که افراد میدانستند چه میخواهند و دیگر آنکه مشارکت افراد به خوبی ساماندهی میشد. گاهی سردرگمی یک نهاد در نداشتن اساسنامهء درست، چشمانداز و هدف مشخص سبب شکست آن میشود. اما شورا میدانست چه میخواهد» (ص. ۲۶۸)
۱۰. همزمانی و همسویی نگاه ملی و جهانی
نهادهای اصیل فرهنگی از یک سو پاسدار سنتها و ارزشهای جامعهء خود هستند و از یک سو به اعتبار باور به ارزشهای انسانی ماهیتی فراملی و جهانی دارند. نهادی که بتواند این دو مولفه را در کنار یکدیگر حفظ کند، موفقیتی ماندگار خواهد داشت. یعنی به همان میزان که بومی و نمایندهء فرهنگ محلی است، از جامعه جهانی برکنار نباشد. میتوان ریشه در فرهنگ بومی داشت، اما در عرصههای جهانی به عنوان نمایندهء آن فرهنگ نیز حضوری فعالانه یافت. توجه به فرهنگ بومی به معنای منزوی بودن در عرصههای بینالمللی نیست. به این مقوله بارها در کتاب اشاره شده است. زندهیاد دکتر عباس حرّی نیز بر این نکته تاکید دارند: «من در حرکت سازمان فرهنگنامه و شورا، این اصطلاح متاخر جهاننگری یا جهانی شدن محلی را میبینم. ... یعنی از دید و باور خودتان کاری کنید که وجهه جهانی پیدا کند. ... برای اینکه زمینی باشید، باید نخست سرزمینی باشید و این اعتقاد در نفس و حرکت شورا و فرهنگنامه وجود دارد و وقتی میگوییم نگاه از ایران، به همین اعتبار است.» (ص. ۲۰۰)
۱۱. تمرین پرسشگری و استدلال منطقی
موفقیت کارهای گروهی فرهنگی مستلزم وجود محیطی آزاد برای بحث و گفتگوست. محیطی که در آن اعضاء حق داشته باشند دربارهء فعالیتهای گروه بپرسند و پیرامون مباحث جاری استدلال کنند. در تعدادی از مصاحبهها به این نکته اشاره شده است. مثلاً خانم سحر ترهنده دربارهء نقش پرسش و استدلال در مشارکت گروهی میگوید: «پرسش و استدلال پایه هر کار مشارکتی است. اینکه شما در مجموعهای نظرات دیگران را بشنوید و در مورد آنها پرسش کنید و نظر خود را با استدلالهای منطقی بازگو کنید ... یکی از نکاتی که ما در اینجا یاد میگیریم این است که کلی صحبت نکنیم. جامعهء ما جامعهء کلیگو است. یاد نگرفتهایم استدلال کنیم، جزئیات را مطرح کنیم و از استدلالمان دفاع کنیم. ... یکی از چیزهایی که در این مجموعه یاد گرفتم این است که از نظرم دفاع کنم، سریع عقب نکشم، استدلال کنم و نظر دیگران را جویا شوم». (ص. ۱۵۰).
۱۲. تکیه بر مشارکت عقلانی
مشارکت انگیزهها، شیوهها و مراتب مختلف دارد. در نتیجه چگونگی حضور، میزان اثربخشی و مدت استمرار مشارکت افراد در کارهای گروهی متفاوت است. مشارکتهای احساسی و مقطعی معمولاً اثربخشی چندانی ندارند. یک نهاد مردمنهاد نیازمند مشارکتهای جدی و مداوم است. در بخشی از کتاب آقای محمدهادی محمدی به تعریف انواع مشارکتها پرداخته و در این میان به تبیین «مشارکت احساسی» و «مشارکت عقلانی» میپردازد. به باور ایشان مشارکت احساسی تداوم ندارد ولی مشارکت عقلانی پایدار است: «آن رگهء باریکی که شورا را در این پنجاه سال تداوم حیات داده، مشارکت عقلانی است ... مشارکت عقلانی که ریسمان دهندهء نسلی در شورا بوده .. همهء کسانی که در راس و بدنه هستند همواره میدانستند فرهنگسازی کاری زمانبر است و با هیجان و احساس نمیتوان با این مسئله برخورد کرد». (ص. ۳۱۵).
سخن پایانی
به عنوان یکی از علاقهمندان به پژوهش کیفی، متن حاضر را مجموعهای از دادهها میدانم که میتواند به یکی از روشهای تحلیل محتوای کیفی – مثل تحلیل مضمون یا کدگذاری گراندد تئوری – توصیف و تفسیر شود. حتی فراتر از آن تحلیل این مجموعه همراه با سایر مستندات شورای کتاب کودک میتواند موضوع یک پایاننامهء کارشناسی ارشد باشد. امیدوارم سایر نهادهای فرهنگی مردمنهاد نیز به مستندسازی تجربههای اعضاء خود بپردازند. زیرا هر تجربهء موفق میتواند الهام بخش کارهای خلاقانه در آینده باشد. ضمناً اگر شما هم این کتاب را مطالعه کردهاید، لطفاً نظرتان را در بخش نظرخواهی سایت بنویسید.