شبح گری استیل داستان بلندی است درباره ی پسر بچه ای کانادایی که به سرزمین آبا واجدادی اش، دراسکاتلند، می رود تا با تاریخ افسانه ای خانواده اش آشنا شود. گوین، پسرک کانادایی، در اسکاتلند، با عمو و دخترعمویش، فیونا، روبه رو می شود و از آن ها می خواهد که او را به دیدن مکان های تاریخی ای ببرند که، طبق افسانه ها، اجداد او در آن ها جنگ و ستیزهای فراوانی با بدکاران داشته اند. یکی از داستان ها درباره ی فرد شروری به نام گری استیل است که سال ها پیش به قتل رسیده، اما گوین و فیونا در طول داستان می فهمند که گویا هنوز شخصی به اسم گری استیل در این منطقه حضور دارد و دست بر قضا، آدم سر به زیری هم نیست. به این ترتیب، آن ها وارد جریانی پلیسی می شوند که در عین حال با افسانه های محلی منطقه و سابقه ی خانوادگی آن ها در هم تنیده شده است.
شبح گری استیل داستانی پلیسی است که در آن افسانه ها و داستان های کهن هم نقش بازی می کنند. خواننده می تواند هم زمان از جذابیت داستان های پلیسی و افسانه های اسکاتلندی لذت ببرد. هم چنین قصه سریع پیش می رود و خسته کننده نیست و مثل هر داستان پلیسی دیگر پر از اتفاق و هیجان است. شخصیت های این قصه چندان هم اغراق شده نیستند: نه نیرویی افسانه ای دارند و نه پلیس هایی خبره و زبردست هستند؛ آن ها دو نوجوان عادی اند. البته، به هر حال کارهای متهورانه و گاهی غیر قابل باور هم می کنند، اما موقع خواندن کتاب می شود آن ها را حس کرد، دوست شان داشت و حتی گاهی به سادگی شان خندید. خلاصه آن که آن ها قهرمان داستان پلیسی یا افسانه ای نیستند؛ فقط دو نوجوان معاصر ما هستند: یکی اسکاتلندی و دیگری کانادایی.
