آزاده خلیفی
در این صفحه می توانید اطلاعاتی از لیست کتاب ها، مقالات، خبرهای مرتبط با آزاده خلیفی را مشاهده کنید.
پیش از شروع مقاله، دو قسمت پیشین را در سایت کتابک بخوانید:
زندگی، زمانه و داستانهای هوشنگ مرادیکرمانی بخش نخست: مرادی کرمانی، روایت سرگردانی میان «من» و «من دیگر»
زندگی، زمانه و داستانهای هوشنگ مرادیکرمانی بخش دوم: غریبهترین آشناها
یکشنبه, ۸ بهمن
«دوستان خوب آمادهی ماجراجویی» منشوری است چندوجهی و رنگارنگ. اگر منشور را مقابل نوری سفید بگیریم و بچرخانیم رنگینکمانی از رنگها میبینیم. هر نور سفید یک طیف نور است و این کتاب طیفی از معانی. کتابِ «دوستان خوب آمادهی ماجراجویی» کتابی دربارهی بازی، دوستی، همکاری، مراقبت دورادور و سایهوار از کودک و... است. البته، بستگی به آن دارد که منشور را به کدام طرف بچرخانیم؛ زیرا در این صورت، شاید این کتاب بیش از همه یادآور کودکی ازدسترفته باشد!
یکشنبه, ۸ بهمن
بخش نخست مقاله را در سایت کتابک بخوانید: زندگی، زمانه و داستانهای هوشنگ مرادیکرمانی بخش نخست: مرادی کرمانی، روایت سرگردانی میان «من» و «من دیگر»
سه شنبه, ۲۶ دی
«نگویید سوگواری. این عبارت بسیار روانکاوانه است. سوگوار نیستم. رنج میکشم.»
-رولان بارت، خاطرات سوگواری[1]
دوشنبه, ۱۲ تیر
«ماجراهای کوکو و پوپو» مجموعهای چهارجلدی از یک فانتزی شگفت است در جهانی که جهان آدمها نیست، اما برای آنها بیگانه هم نیست. فانتزی شگفت چگونه فانتزیای است؟ فانتزی شگفت از آن گونهی فانتزیهاست که سرتاسر آن پر است از پیشبینیناپذیری، تخیل تازه و ناشناخته برای مخاطب، رازهای تودرتو و شخصیتهایی که یکی پس از دیگری میآیند، که از جهان واقعی نیستند، و انگار تازه به این سیاره فرود آمدهاند. کوکو و پوپو خودشان دو شخصیتی هستند که هم بچهی درخت زبانگنجشک هستند و هم نیستند.
دوشنبه, ۷ آذر
پیش از مطالعه، بخش نخست را بخوانید:بررسی کتاب «مهمان مامان» از دریچه سه فیلم، شگردهایی برای خواندن یک کتاب خوب (بخش نخست)
«مهمان مامان» داستان یک مهمانی ساده اما پردردسر در یک خانهی مستأجری است، خانهای که در هر کدام از اتاقهای دورتادور حیاطاش آدمهایی زندگی میکنند که سهمشان از خانه تنها یک اتاق است. یکی دستفروش است، یکی کارگر کارخانه و دیگری دانشجو. «مهمان مامان» داستان مادری است که پسرخواهر تازهداماد شدهاش قرار است همراه عروساش به خانهی او بیاید و این خاله نه چیزی دارد تا برایشان شام درست کند و نه میوه و شیرینیای تا کامشان را شیرین کنند. از مهمانی آن روز، تنها یک هندوانه و پیالهای تخمه قرار است اسباب پذیرایی باشد. داستان با صدای درِ خانه آغاز میشود. مادر مضطرب است که مهمانها پیش از آمدن شوهرش بیایند و مرتب کردن اتاق هم تمام نشده باشد، خانهای که حیاط آن مشترک است و راضی کردن همسایهها به اینکه حیاط را تمیز نگه دارند سخت است. اگر یکی مرغ و خروس هم داشته باشد که کار را سختتر میکند. داستان به ما میگوید که مادر از همسایهها خواسته تا در اتاقهایشان بمانند و مزاحمتی برای مهمانها نداشته باشند. پس راضی کردن آنها هم یکی از دردسرهای مامان است.
چهارشنبه, ۲۶ آبان
بعضی روزها متفاوتاند!
«منچستر کنار دریا[1]»، یک کمدی سیاه است دربارهی پیچیدگی روان انسان. داستانی از روزمرگیها و رخدادهایی که ممکن است برای همه ما پیش بیاد یا پیش آمده باشد. از یک روز، همه چیز دگرگون میشود. یک رخداد سیاه همه چیز را به هم میزند. دیگر هیچ چیز مانند گذشته نیست و زندگی در توفان سیاهی فرو میرود و توان رهایی و بیرون آمدن از این توفان را نداریم. هر روز در این سیاهچاله فروتر میرویم و تنهایی ما را میبلعد.
چهارشنبه, ۱۷ شهریور
ما همه شکار هستیم!
فیلم شکار[1] داستان تکثیر یک شایعهی سیاه در شهری کوچک، به ظاهر تمیز، شاد و سپید است. شایعهای که چون بیماری واگیردار مردم شهر را به خودش مبتلا میکند و از ذهنی به ذهن دیگر فرو میرود و همه را مسموم میکند.
چهارشنبه, ۱۰ شهریور
«گاهی تنها روزنی که ما میتوانیم چهره انسان را ببینیم، همان چهره واقعی که در پشت صورتکها پنهان کرده است، ادبیات است. گاهی داستانها بازتابی از بحرانهای گوناگونی هستند که انسان درون آن غوطه میخورد. بیشتر انسانها، نمیتوانند از این بحرانها جدا شوند انگار که بستر زیستشان است؛ اما گروهی کمتر دلشان میخواهد بدانند که چرا انسان چنین چشم بر همه حقیقتهایی که میتوانند دیده شوند، میبندد و نمیخواهد آنها را ببیند. بحرانهایی که گاهی میتواند مرزهای انسانیت را از جنبه تیرگی جابهجا کند. یکی از این بحرانها که در همسایگی کشور ما در حال رخ دادن است، به خوبی عیار کور شدن چشمان کسانی را نشان میدهد که خود را پرچمدار جهان مدرن میدانند. آنها با چشمانی کور در برابر دوربینها حاضر میشوند تا درباره به مسلخ بردن یک ملت و یک فرهنگ به خود و دیگران دروغ بگویند. فرودگاه کابل و پرت شدن نوجوان فوتبالیست از هواپیما تنها آن بخش از فاجعهای است که دوربینها ضبط کردهاند. بخشهای ناپیدای این روایت آنجا است که چشمان کور سیاستمداران در هر کجای جهان شلاقهای آماده طالبان را که باز آمدهاند بر تن زنان و کودکان و همه مردم این سرزمین بکشند، نمیبینند. کورند یا خود را به کوری میزنند هنگامی که میگویند این سبک زندگی آنان است. ما میرویم تا آنها در سبک زندگی خود آزاد باشند. نقد و سنجش دو کتاب یکی ادبیات بزرگسال و دیگری از ادبیات کودک و نوجوان را نویسندگان این بررسی در هنگامهای به دست گرفتهاند که مردم افغانستان و به ویژه زنان و کودکان آن خطه زیر فشاری سخت و مرگبار هستند. بیپناه و درمانده. دغدغه آنها در این وضعیت طرح این پرسش بوده است که چرا عقل انسان کور است و کوری در حق و حقیقت ریشه در چه جنبههایی از وجود این انسان پیچیده دارد.»
محمدهادی محمدی
سه شنبه, ۲ شهریور
فهرست مطالب:
مقدمه
سلامت جسمانی و بهزیستی کودکان
رشد زبانی و شناختی در کودکان
مهارتهای ارتباطی و اطلاعات عمومی کودکان
شایستگی اجتماعی کودکان
بلوغ عاطفی کودکان
سخن پایانی
دوشنبه, ۳۱ خرداد
نویسندگان کودک و نوجوان، از جولیا دانلدسون[1] گرفته تا کرسیدا کاوئل[2]، نویسنده کتاب محبوب کرم ابریشم خیلی گرسنه را ستودهاند.
شنبه, ۲۲ خرداد
!خیال خورده شدن ندارم
«من در کدام افسانه زندگی میکنم» کارل یونگ
دوشنبه, ۱۳ اردیبهشت
بخش اول: چگونه زندان شکسته میشود؟
چهارشنبه, ۳ اردیبهشت
آقا خرسه کجاست؟
نویسنده و تصویرگر: جاناتان بنتلی
مترجم: مهری ابراهیمیفرد
ناشر: نگارگران
بادکنک نقرهای
نویسنده: جسی اولیوروس
تصویرگر: دانا والفیکوت
مترجم: پریسا طاهری هاشمی
ناشر: پرتقال
چهارشنبه, ۲۰ فروردین