«همهی قصهها با يكى بود، يكى نبود، غير از خدا هيچكس نبود شروع مىشوند. قصه اين فرهنگنامه هم با يكى بود، يكى نبود شروع مىشود.»[1] بانى بزرگ «فرهنگنامه كودكان و نوجوانان»، زنده ياد توران ميرهادى، در اين جملات، با بهكارگيرى استعارهاى برآمده از دنياى ادبيات كودک، توصيفى درخور از يادگار ستُرگ خود در عرصهی فرهنگ كودكى، يعنى فرهنگنامه بر جاى نهاد.
روند آماده سازى، تدوين، توليد و نشر فرهنگنامه، قصهايست مطول كه به تعبير نخستين بانىاش، «قصهاى چندين ساله» دارد. گنجاندن اين قصهی چندين ساله در قالب يک نوشتار، كاريست دشوار.
لاجرم اين قصه بىپايان را بايد بُرش زد و آن را از زاويهاى خاص و محدود، بازخوانى کرد. از ديرينهشناسى فرهنگنامه و يا نخستين بانيان اين دانشنامه مىتوان آغاز كرد. همچنان كه ساختار درونى و سازمان اين دايرهالمعارف مرجع را واكاوى مىتوان كرد. از فرهنگنامهنويسان بىادعا و ويراستاران پُر تلاش آن و شبكهی دوستداران و حاميانش میتوان نوشت، و يا با طرح موضوع مخاطبشناسى، از فرهنگنامهخوانان، يعنى كودكان و نوجوانان سخن گفت، و از كاركرد مؤثر اين دانشنامهی منحصر بهفرد ايرانى قلم گرداند. مشكل اينجاست كه حتى با انتخاب همهی اين زوايا، باز هم گوشههاى بسيارى از اين قصهی بلند و فاخر، جا خواهد ماند. بهرغم اين دشوارىها، باز هم گريزى از انتخاب نيست. شايد ديرينهشناسى فرهنگنامه و نوشتن از نخستين تكاپوها و تلاشهاى بنيادگذاران اين دانشنامه، از مهمترين و جذابترين فرازهاى قصهاى باشد كه در درازناى نيم سدهی اخير، حكايتگر شكلگيرى يكى از گنجهاى شايگان فرهنگ كودكى در ايران بوده است.
نخستين انگيزهها
«فرهنگنامه كودكان و نوجوانان»، نخستين دانشنامه عمومى به زبان فارسى است كه براى مخاطبان ده تا شانزده ساله منتشر مىشود. تاكنون نوزده جلد از اين دانشنامهی بيستوپنج جلدى منتشر شده است.
اينک فرهنگنامه كودكان و نوجوانان فراتر از يک دانشنامه و كتاب مرجع، يک نهاد و به تعبير زنده ياد توران ميرهادى، يک «دانشگاه» است. شكلگيرى فرهنگنامه در قالب يک نهاد، به پایيز سال ١٣٥٨ شمسى باز مىگردد. از اين زاويه، نهاد فرهنگنامه كودكان و نوجوانان، نهادى برآمده از دل نهاد ديرپاى «شوراى كتاب كودک» است. اما از زاويهاى ديگر، فرهنگنامه برآمده از يک تأمل و حاصل نوعى انديشهورزى در نيازهاى جامعهی ايران و كودكان ايران به كتاب، در اوايل دههی چهل شمسى نيز هست. يعنى همان دغدغهاى كه منجر به شكلگيرى شوراى كتاب كودک در سال ١٣٤١ شد. از اينرو، در بسيارى از منابع و نقل قولها، از فرهنگنامه و شوراى كتاب كودك با عنوان «نهادهاى دوقلو» ياد شده و مىشود. بر اين اساس، از همپوشانى فلسفهی وجودى شوراى كتاب کودک و فرهنگنامه كودكان و نوجوانان میتوان سخن گفت.
زنده ياد توران ميرهادى روند شكلگيرى شوراى كتاب كودك را اين چنين توضيح مىدهد:
«... با یکی از نخستین نیازها، زمانی برخوردیم که برای کودکان خردسال قصه میگفتیم. متوجه شدیم تعداد کتابها برای کودکان در ایران بسیار کم است. اولین نمایشگاه کتاب را در سال ١٣٣٥ در «دانشکده هنرهای زیبا» و با کمک مجله «سپیده فردا» دایر کردیم. قصد داشتیم مجموعه تمام کتابهایی را که در ایران برای بچهها منتشر شده است، به نمایش بگذاریم. در بازار به جستوجو پرداختیم. ابتدا کتاب داستان «خاله سوسکه و آقا موشه» را با نقاشیهای ناشیانه و چاپ سنگی پیدا کردیم. سپس به سراغ «جبار باغچهبان» و کتابهایش مانند «خانم خزوک» و «زندگی اطفال» رفتیم. کتابهایی مثل «حسین کرد شبستری»، «لیلی و مجنون» و «گلستان» و «بوستان» را هم جمعآوری کردیم... این نمایشگاه کوچک، فقر ما را در زمینه کتابهای کودکان بهوضوح مطرح میکرد... زمانی که نخستین نمایشگاه را برمیچیدیم، دور هم نشستیم و تصمیم گرفتیم در سال ١٣٣٧ نمایشگاه دیگری دایر کنیم. اگر هدف نخستین نمایشگاه نشان دادن فقر ما در زمینهی کتابهای کودکان بود، نمایشگاه دوم میبایست مراحل مطالعه را از خانواده تا اجتماع مطرح کند... .
ضمن این حرکت متوجه شدیم که بعضی کارها از عهدهی ما خارج است. یک مؤسسه کوچک نمیتواند جوابگوی نیاز کودکان یک مملکت باشد. بنابراین کوشش خود را در جهت بهوجود آوردن سازمانی که بتواند به آن نیاز پاسخ گوید، متمرکز کردیم ... نمایشگاه ١٣٣٧، زاینده نمایشگاه ١٣٣٩ شد. اینبار تکیه بر موضوعها بود و قصد این بود که ببینیم «در چه زمینههایی کتاب داریم و در چه زمینههایی نداریم.» در نمایشگاه ١٣٣٩ با خواندنیهای نوع سوداگرانه برخورد کردیم. انتشار مجله برای کودکان باب روز مطبوعات شده بود. تعداد این مجلات زیاد و کار آنها سوداگرانه بود. در این نمایشگاه، متوجه شدیم کار ادبیات و کتابهای کودکان بسیار گسترده است و ما نمیتوانیم از عهده آن برآییم. میبایست جزئی از یک کُل میشدیم. این نتیجهگیری سرآغاز تأسیس شورای کتاب کودک (١٣٤١) شد...».[٢]
نوشآفرين انصارى، دبير شوراى كتاب كودک و استاد كتابدارى كه با نگاه ويژه به ايدهی كتابدارى اجتماعى و همچنين با شناخت از كتابهاى مرجع ناب، در شكلگيرى فرهنگنامه و انتشار آن تا به امروز مؤثر بوده است، فلسفهی وجودى فرهنگنامه را چنين توضيح مىدهد:
«حس نياز به تدوين يک دانشنامه ايرانى براى نوجوانان اين سرزمين، به «مدرسه فرهاد»[٣] و جايگاه والاى اينگونه آثار در انديشهی تربيتى خانم توران ميرهادى برمىگردد. پس جاى تعجب نيست كه فكر تدوين فرهنگنامه در سال ١٣٤٢ مطرح شد و اين كه ايران و كودک ايرانى نياز به كتابهاى مرجع دارد.»[٤]
نخستين تلاشها
همپوشانى میان فلسفهی وجودى شوراى كتاب كودك و نياز كودک ايرانى به كتاب مرجع، باعث مىشود تا در زمانى اندک، نخستين انگيزههاى فكرى تدوين يک دانشنامه مرجع براى كودكان در ذهن اعضا شوراى كتاب كودک، تبدیل به يک كنش نهادى و اجتماعى شود. بنيادگذار شورا و فرهنگنامه اين كنش را چنين روايت مىكند:
«تقريباً از سال ١٣٤٥، جلسهاى در شوراى كتاب كودک نبود كه ما به متخصصها، ناشران، نويسندهها و دانشگاهىها اعلام نكنيم كه ما يك مرجع براى بچهها مىخواهيم و در اين زمينه كتابى نداريم.
... جوابها اين بود: بله، بله، چشم! ... اما فكر كردن ناشران و مترجمها در اين قصه، به اينجا رسيد كه بعضىها شروع كردند به چاپ كتابهاى علمى، البته همهاش ترجمه. آنها يادشان رفت كه مخاطب اين كتابها كودكان و نوجوانان ايرانىاند و محيط ايران با محيط آمريكا و اروپا فرق دارد.»[٥]
بدين ترتيب دانشنامههاى ترجمه شده، نمىتوانند خواسته و آرزوى اهالى شوراى كتاب كودک را محقَق كنند. اما پس از ساليان فترت، در پى درگذشت «محسن خمارلو» در تابستان ١٣٥٨، يکبار ديگر توران ميرهادى، الگو و فرمول تكرارى زندگىاش را بهكار مىگيرد تا غمى بزرگ –اينبار درگذشت همسر - را به كارى بزرگ بَدَل كند. او اين تبدیل را چنين روايت مىكند:
«من بعد از اين كه محسن فوت كرد، وسايل و كتابها و نامههايش را كه جمعوجور مىكردم، يک نامه پيدا كردم كه اسم من رویاش بود و نامه را باز كردم. يک دستورالعمل بود ... جملهی آخرش اين بود كه با يک سوم دارايى من يک كارى براى مردم بكنید ... در نتيجه من آن يک سوم دارايىاش را آوردم به شورا و در هيئت مديره شورا مطرح كردم كه اين يک آورده است و ما آرزویمان اين است كه يک فرهنگنامه براى بچهها درست كنيم و من هم وقف اين كار هستم.»[٦]
نخستين گامها
بدين ترتيب با تأمين سرمايهی اوليه در پایيز سال ١٣٥٨، نخستين گامها براى تحقق آرزوى چند ساله برداشته مىشود و توليد فرهنگنامه براى كودكان و نوجوانان ايرانى، كليد مىخورد. جمعى دویست نفره گرد هم مىآيند تا در اينباره تبادل نظر كنند. هيئت مديرهی شوراى كتاب كودک پنج نفر را موظف مىكند تا اين طرح را بهپيش ببرند. مدخل گزينى از نخستين گامهايى است كه برداشته مىشود. «در دهه ١٣٦٠، حدود ٥٢ نفر از استادان و كارشناسان رشتههاى گوناگون، كار داوطلبانهی مدخل گزينى را براى فرهنگنامه كودكان و نوجوانان شروع كردند. آنها از انبوه يادداشتها و فهرستهاى استخراج شده از چند دايرهالمعارف، كتابهاى مرجع بزرگسال فارسى و انگليسى و كتابهاى درسى، مدخلهاى مناسب را مشخص كردند و فهرست نهايى، با راهنمايى نوشآفرين انصارى و به كمک كتابداران و كارشناسان ديگر، در يک كار داوطلبانهی گروهى تنظيم شد. مدخلگزينان بيش از پنجهزار مدخل براى فرهنگنامه انتخاب كردند و در اختيار گروهى قرار دادند كه عزم كرده بودند اين كتاب مرجع عمومى را براى بچهها پديد آورند.»[٧] بانى فرهنگنامه در توصيف قصهاى كه بنياد نهاد و عزم جزم اين گروه مىگويد: «ماجراى اين قصه به كسانى برمىگردد كه روزگارى براى اين كه كارى را شروع كنند، جرأت كردند و نترسيدند.»[٨] آنها وارد راهى شدند كه نخستين رهروان آن بودند. راهى ناشناخته، دشوار و پُراُفتوخيز كه پيش از آن كوبيده نشده بود.
نخستين كاوشها
توران ميرهادى اين دشوارى را با تمثيل «غار» توضيح مىدهد:
«ما درون غارى رفتيم كه هزار راه داشت و نمىدانستيم از كدام راه بايد برويم. آنقدر جستوجو كرديم تا بالاخره راه روشنايى را پيدا كنيم. در فرهنگنامهنويسى راه به روشنايى يعنى اين كه بدانيم مقاله را چهطورى بنويسيم كه اصول، زبان، ساختار و... مقاله درست باشد و بچهها قبول كنند و بفهمند.»[٩]
براى رسيدن به راه روشنايى، قهرمانان قصهی فرهنگنامه، قريب به دوازده سال به كنكاش و كاوش مىپردازند. آنها سر در بحر حقيقت فرو مىبرند و تمام همت خويش را بهكار مىگيرند تا از غرقاب حيرت بيرون بيايند و كار ستُرگ تهيه منبعى پاسخگو براى فرو نشاندن عطش پرسشگرىِ كودكان و نوجوانان را به سامان برسانند. گزينش سرعنوانها بيش از دو سال به طول مىانجامد. [١٠] «لغتنامه دهخدا»، «فرهنگ فارسى معين»، «دايرهالمعارف مصاحب»، «دانشنامه ايران و اسلام»، «دايرهالمعارف تشيع»، «دايرهالمعارف بزرگ اسلامى» و... براى مدخل گزينى، بازخوانى و بررسى مىشوند.
پس از نخستين گردهمايى گروهى از كارشناسان، پژوهشگران، نويسندگان و ناشران كتابهاى كودكان و نوجوانان در اسفند سال ١٣٦١، سازمان فرهنگنامه شكل مىگيرد و با تشكيل شوراى ويراستاران و دبيرخانه فرهنگنامه، كار تهيه فرهنگنامه وارد مرحلهی اجرايى مىشود.[١١] «شركت تهيه و نشر فرهنگنامه كودكان و نوجوانان» در سال ١٣٦٦ تأسيس مىشود. نخستين جلد فرهنگنامه کودکان و نوجوانان در سال ١٣٧٠ توسط اين شركت منتشر مىشود. با انتشار جلدهاى بعدى فرهنگنامه كودكان و نوجوانان، این مجموعه در سال ١٣٧٧ «جايزه كتاب سال جمهورى اسلامى ايران»[١٢] را دريافت مىكند و يک سال بعد، موفق به دريافت «جايزه ترويج علم» از «انجمن ترويج علم»[١٣] مىشود.
ساليان بعد، شركت تهيه و نشر فرهنگنامه، كار انتشار آثار مربوط به بنيادگذار فرهنگنامه - زنده ياد توران ميرهادى - را آغاز مىكند تا بنيادهاى نظرى فرهنگنامه و تجربههاى منتهى به شكلگيرى آن را در دسترس جستوجوگران بگذارد. تلاشى كه همچنان بر دوام است.
واپسين فراز قصهاى كه همچنان ادامه دارد
واپسين فراز قصهی فرهنگنامه، انتشار جلد نوزدهم در تيرماه ١٣٩٩ است كه مشتمل بر مقالههاى حرف «ف» و بخشى از حرف «ق» است. اين جلد حاوى ١٩١ مقاله، ٣٤ مدخل ارجاعى، ٣٣١ تصوير، ١٢ نقشه و ٣٠ جدول و نمودار است. حدود ٩٠ مدخل به ايران اختصاص دارد و در باقى مدخلها نيز، اطلاعات و آگاهىهايى دربارهی ايران منعكس شده است تا سُنت هميشگى و سياست فرهنگى حاكم بر فرهنگنامه در طول دهههاى متمادى، يعنى نگرش بومى و «نگاه از ايران» محفوظ و پايدار بماند.
انتشار جلد اخير در پى راهاندازى «وبگاه جامع فرهنگنامه كودكان و نوجوانان» انجام گرفته است تا اين دانشنامهی مرجع، بهرغم قدمتش، فرزند زمانهی خويش نيز باشد.
زنده ياد توران ميرهادى دربارهی تفاوت قصهی فرهنگنامه با ساير قصهها مىگويد: «در اكثر قصهها، زمانى هست كه شما مىگوييد ... و آنها بهخوبى و خوشى تا آخر عمر زندگى كردند، ولى در اين قصه بايد بگوييد: و آنها با خوبى و خوشى، هى ويرايش كردند و دوباره شروع كردند.»[١٤] در طول اين سالها، قهرمانان بسيارى در شكلگيرى سفينهی پُر دفينهی فرهنگنامه نقشآفرين بودهاند كه مدام نوشتهاند و ويرايش كردهاند و دوباره شروع كردهاند. شايد از اينرو بود كه استاد پيشكسوت ادبيات كودكان و نوجوانان، و از چهرههاى مؤثر در شكلگيرى فرهنگنامه، زنده ياد «ثريا قزلاياغ» مىگفت: «فرهنگنامه بچهی همه شده است و همه دارند آن را بزرگ مىكنند.»[١٥]
قصهی فرهنگنامه کودکان و نوجوانان و ماجراهاى قهرمانهاى ديروز و امروزش كه داوطلبانه وارد اين قصهی دشوار اما خوشخوان شدهاند، همچنان ادامه دارد.
پىنوشتها و مرجعها
١. ميرعلايى، مسعود. «گفتوگو با زمان؛ مجموعه گفتوگوهاى توران ميرهادى، تهران: مؤسسه پژوهشى تاريخ ادبيات كودكان، ١٣٩٢، ص ٩٠.
٢. ميرهادى، توران. «جستجو در راهها و روشهاى تربيت»، تهران: ديدار، ١٣٩٦، صص ١٤٧ تا ١٤٩.
٣. یکی از مدارس پیشگام در آموزش نوین، که توران میرهادی در سال ١٣٣٤ آن را در تهران بنیاد گذاشت و تا سال ١٣٥٩داير بود.
٤. صالحى، پيمانه. «ستاره فروزان؛ مصاحبه تاريخ شفاهى با نوشآفرين انصارى»، تهران: سازمان اسناد و كتابخانه ملى جمهورى اسلامى ايران، ١٣٩٦، ص ١٨٥.
٥. «گفتوگو با زمان»، ص ٩2.
۶. رسولى، ندا و حسينى، حجتالحق. «افسانه پيروز؛ مصاحبه تاريخ شفاهى با توران ميرهادى»،
تهران: سازمان اسناد و كتابخانه ملى جمهورى اسلامى ايران، ١٣٩٧، ص ٦٩.
٧. نسرينپى، پريچهر. «شوراى كتاب كودک، فرهنگنامه كودكان و نوجوانان؛ دو گفتوگو با زهره قایينى و پروين فخارىنيا»، تهران: شركت تهيه و نشر فرهنگنامه كودكان و نوجوانان، ١٣٩٨، ص ٣٨.
٨. «گفتوگو با زمان»، ص ٩٣.
٩. منبع پیشین، ص ٩٧.
١٠. «فرهنگنامه كودكان و نوجوانان»، پيشگفتار جلد اول، تهران: شركت تهيه و نشر فرهنگنامه كودكان و نوجوانان، ١٣٧٠، ص هجده.
١١. منبع پیشین، ص بيستويک.
١٢. جايزهاى كه همه ساله در بهمن ماه، «مؤسسه خانه كتاب» و با تأييد وزير فرهنگ و ارشاد اسلامى به آثار مختلف در حوزههاى گوناگون اهدا مىکند.
١٣. مؤسسهاى كه از سال ١٣٨٠ آغاز بهكار كرده است. جايزه ترويج علم اين مؤسسه هر سال به افراد يا سازمانهايى اهدا مىشود كه بهترين فعاليت را در زمينهی همگانى كردن علم و گسترش آن انجام دادهاند.
١٤. «گفتوگو با زمان»، ص ١٠١.
١٥. صالحى، پيمانه. «دل سپرده به كودكان؛ مصاحبه تاريخ شفاهى با ثريا قزلاياغ»، تهران: سازمان اسناد و كتابخانه ملى جمهورى اسلامى ايران، ١٣٩٧، ص ١٣٠.