کتاب «ستاره ها آبی می خندند» مجموعه شعری است که صفورا نیری سروده و سلیمه باباخان تصویرگری کرده است، شعرهایی که به لحظههای روزمره و رخدادهای پیرامونمان، رنگ و معنا میدهد. نیری در این شعرها، بیش از شعرها و مجموعههای پیشین نگاهی مدرن دارد؛ انگار شاعر در پیادهروی روزانهاش به هرچه نگاه کرده یا به هرچه اندیشیده، شعری برایش نوشته است. هنگام خواندن شعرها، این روزمرگیها را حس میکنیم و به این میاندیشیم که ما چگونه میتوانیم به روزمرگیها یا رخدادهای تلخ و شیرین پیرامونمان رنگ دهیم.
نیری مانند سه مجموعهی پیشین، طبیعت را دستمایهی سرودن شعرهایش کرده است. از ابر و باد و باران گرفته تا درخت و برگ و مورچه و گل. او از چیزهایی در طبیعت استفاده کرده که هریک از ما پیرامون خود میتوانیم ببینیم و حس کنیم. او آرزوهایش برای صلح و دوستی و آزادی را شعر کرده و در کیف کوچکاش گذاشته تا به ما یاد دهد که باید آرزوهایمان را تازه نگه داریم و نگذاریم در زمان جا بماند: «اگر همیشه به آنها فکر کنی/ همهجا با آنها باشی/ رنگشان را/ هرگز به فراموشی نسپاری/ آن لاجوردهای دریایی/ آن نارنجیهای خورشیدی را.»
تلخی غم و اندوه، با رنگ خاکستری، مانند شعرهای دیگر نیری، در این شعرها هم موج میزند، اما نیری در کنار غم، لبخند را از یاد نمیبرد و به این خاکستری، رنگ صورتی میپاشد: «لبخند/ که گلی است با گلبرگهای صورتی/ برای پاسخ دادن به آفتابیترین نگاه.»
او شاعری است که برای سرودن شعرهایش، فلسفهای شخصی دارد. نیری، دنیای مدرن را خاکستری و بیروح میبیند برای همین طبیعت برای او راهی است برای رهایی از این بیرنگی و سبز شدن دوباره. طبیعت مادری است که هیچگاه شاعر را رها نکرده و شاعر همیشه به آغوش او، به درختها و گلها و حتی باد پناه میبرد تا از بیاعتنایی دنیا بگریزد: «چه بخندی/ چه گریه کنی/ روزها میگذرد بیاعتنا به تو.»
در دنیای نیری، در کنار این سردی و بیرنگی همیشه میتوان با دلخوشی کوچکی به زندگی رنگ داد؛ گاهی این دلخوشی لیوانی چای است که نیری با آن در شعرش به زندگی خودش و ما رنگ و معنا میدهد: «دو لیوان چای/ دو تخته سنگ/ آسمان آبی و هوای کمی سرد. آفتابی به رنگ زندهترین زرد دنیا/ کوه و ما.»
سلیمه باباخان، تصویرگر کتاب، در این مجموعه شعر هم تلاش کرده با اندیشه و نگاه شاعر همراه و همسو شود. تصویرهای او بهخوبی معنای شعرها را ترسیم کرده است. باباخان درک خوبی از ذهن و زبان نیری دارد و تصویرهایش، شعرهای نیری را کامل کرده است.
مجموعهی «ستاره ها آبی می خندند» تجربهای باارزش و تازه در سرودن شعر نو است. تجربهای برآمده از کسالت و سردی روزگار مدرن، از انسانی که رنگ پیرامونش خاکستری شده و میخواهد به خود و به طبیعت بازگردد تا از این بیمعنایی و کسالت رهایی یابد. این مجموعه شعر میتواند به نوجوانان یاد دهد که چگونه با نگاه به پیرامونشان و داشتن ایدههایی ساده، میتوانند شعرهایی مدرن و پرمعنا بگویند.