محسن هجری، نویسنده و پژوهشگر ادبیات، آموزش و پرورش در ایران را از نهادهایی دانست که متناسب با نیازهای زمانه تغییر نکرده است. او گفت: اگر در نظام مکتبخانهای تعلیم و شکنجه دو جزو تفکیک ناپذیر از هم شمرده میشد، اکنون نیز به گونه دیگری این اندیشه تداوم دارد وحجم فراوان دروس اجباری و کم توجهی به پرورش فکری و خلاقیت دانشآموزان موجب شده که مطالعه اختیاری در مدارس نهادینه نشود و کتابخانههای مدارس نقشی صوری ایفا کنند.
خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- کتابگریزی و کتابخانهستیزی در نظام آموزشی کشور ریشهای چندین ساله دارد؛ مشکلی که از نظر کارشناسان حوزه کودک و نوجوان باید هرچه زودتر رفع و رجوع شود چون عواقب مخرب این امر را در روحیه نسلهای آینده شاهد خواهیم بود. در این راستا با محسن هجری، نویسنده و پژوهشگر ادبیات به گفتوگو نشستهایم که در ادامه میخوانید.
- از دیدگاه شما آیا کودکان و نوجوانان امروزه جامعه ما به عنوان یک مخاطب به رسمیت شناخته شدهاند؟
به رسمیت شناخته شدن فرد یا گروه مستلزم پذیرش جایگاه حقوقی اوست زیرا در چارچوب این جایگاه است که میتوان او را مخاطب فرض کرد و منافع و خواستههای او را پیگیری کرد. با توجه به این معیار از آن جایی که کودکان و نوجوانان تحت قیمومیت قرار دارند و قوانین موجود برای آنها هویتی مستقل قائل نیستند، بنابراین به دشواری میتوان از رسمیت یافتن آنها به عنوان مخاطب سخن گفت. با این حال به تبع تأثیرپذیری جامعه ما از ساختار فکری مدرنیته، موجودیت کودک و نوجوان امروزی با تعریف او در جامعه سنتی فاصله زیادی گرفته و جامعه و نهادهای مستقر در آن به تدریج در حال پذیرش این واقعیت هستند که کودک و نوجوان امروزی تنها پذیرنده آموزههای بزرگسالان نیستند، بلکه کنشها و واکنشهای خاص خود را دارند. بنابراین چارهای جز این نیست که موجودیت آنها نه در سایه بزرگسالان بلکه به تبع نیازهای خاصشان تعریف شود. رشد کمی و کیفی نهادهای اختصاصی کودکان و نوجوانان و شکلگیری ژانرهای ادبی و هنری مربوط به این گروه سنی نشانگر تحول تدریجی نگاههای موجود است اما ضروریتر از تمامی این تغییرات، تغییر نگاه به کودک و نوجوان است، به گونهای که به عنوان انسانی ناقص در نظر گرفته نشوند، بلکه آنها را همانند بزرگسالان واجد ویژگیهای انسانی با تمامی الزاماتش بدانیم، با این تفاوت که آنها در حال تجربه کردن و آموختن هستند.
- به نظر شما نگاه آموزش و پرورش به کتاب و کتابخوانی چگونه است؟ آیا این نظام توانسته است کتاب و کتابخوانی را در بین بچهها نهادینه کند؟
متاسفانه یکی از نهادهایی که متناسب با نیازهای زمانه تغییر نکرده است، آموزش و پرورش در ایران است. اگر در نظام مکتبخانهای تعلیم و شکنجه دو جزو تفکیک ناپذیر از هم شمرده میشد، اکنون نیز به گونه دیگری این اندیشه تداوم دارد. به همین دلیل دانش آموزان، مدرسه را همانند چارچوبی اجباری میبینند که هر روز باید داوطلبانه به آن وارد شوند و زمانی هم که زنگ پایانی نواخته میشود، غریو رهایی از آن را سر میدهند! حجم فراوان دروس اجباری و کم توجهی به پرورش فکری و خلاقیت دانشآموزان موجب شده که مطالعه اختیاری در مدارس نهادینه نشود و کتابخانههای مدارس نقشی صوری ایفا کنند. کم توجهی به مطالعه اختیاری موجب شده که از کتابداران متخصص در سطح مدارس استفاده نشود و همین طور بهروز کردن کتابخانهها در دستور کار قرار نگیرد. در این میان شاید ذوق شخصی بعضی مدیران مدارس است که نمونههای متفاوتی را در این نظام رقم میزنند. درحالی که در کشورهای توسعه یافته ناشران کتابهای کودک و نوجوان امکان ارتباط با مدارس و ارائه کتابهای خود به کتابخانه مدارس را دارند، سیستم انحصاری توزیع کتاب این مجال را از ناشران بخش خصوصی گرفته است و به همین دلیل کتابخانههای مدارس از تنوع لازم برخوردار نیستند. برای همین اگر آموزش و پرورش را نهادی به منظور دفن خلاقیت و خردورزی توصیف کنیم، گزاف نگفتهایم. عبور از این نظام متصلب و بسته نیاز به انقلابی سیستماتیک دارد که پیش از هر چیز در گرو بازتعریف اهداف آموزش و پرورش در ایران است؛ بدیهی است تا زمانی که جهان اختصاصی کودکان و نوجوانان به رسمیت شناخته نشود، توقع این که به نیازهای مطالعاتی او پاسخ داده شود، بیهوده است.
- فکر میکنید تا چه اندازه به ادبیات کودک در کتابهای درسی پرداخته شده است؟
در دورههایی در کتابهای فارسی از آثار ادبیات کودک و نوجوان بیشتر استفاده میشد و همین طور حکایتها و قصههایی که برای مخاطبان جذابیت داشت اما در سالهای اخیر بسیاری از این مطالب از کتابهای درسی حذف شده است. متاسفانه به دلیل مشکل بنیادی نظام آموزش و پرورش در نگاه به نیازهای مخاطب، به دستاوردهای ادبیات کودک و نوجوان نگاهی در خور نشده است، گویا چنین اندیشیده میشود که ادبیات خلاقه، ساختار تعلیم و تربیت اجباری را به هم میریزد و روند فراگیری دانشآموزان را مختل میکند. جای تأسف است که آثار نویسندگان ایرانی در کتابهای درسی کشورهای توسعه یافته گنجانده میشود اما در اینجا به دلیل ممیزی و سلایق شخصی و گروهی از دسترس مخاطبان دور نگاه داشته میشود.
- مساله گریز از کتاب و کتابخوانی در سیستم آموزش و پرورش کشور ریشه در چه عواملی دارد؟
به تعبیر ارسطو هر پدیدهای دارای علتی غایی است، یعنی غایت و هدفی که پدیده را به دنبال خود میکشد و سازوکار آن را متناسب با خود تنظیم میکند. از زمانی که نظام نوین آموزش و پرورش در ایران پا گرفت ورود به آن در درجه نخست به منظور سواد آموزی بود و سپس دست یافتن به مدرکی که راه را برای اشتغال او در جامعه هموار کند. در دو دهه اخیر راه یافتن به دانشگاه و موفقیت در کنکور تمامی برنامههای آموزش و پرورش را تحت تأثیر خود قرار داده و تبدیل دانشآموزان به تکنیسینهای تستزنی در دستور کار قرار گرفته است. این وضعیت که در سالهای پایانی دوران متوسطه حادتر میشود، فرصتی برای مطالعه اختیاری دانشآموزان باقی نمیگذارد. مضاف بر این که از منظر والدین هم مطالعه اختیاری هیچ منفعتی نصیب فرزندانشان نمیکند، بلکه سبب عقب افتادن آنها از کاروان کنکور میشود. به نظر میرسد تا خطمشی و استراتژی آموزش و پرورش تغییر نکند، این وضعیت به قوت خویش باقی خواهد ماند.
- چرا کلاسهایی مانند «ادبیات خلاقه» که در سایر کشورها رواج دارد، در فهرست کلاسهای درسی ما نیست؟
به همان دلایلی که گفته شد، برنامههای به اصطلاح پرورشی نقشی محوری در آموزش و پرورش ایران ندارند. در واقع متمرکز شدن بر اهداف آموزشی آن هم از بدترین نوعش مجالی برای پرداختن به برنامههای پرورشی باقی نمیگذارد.
- آموزش و پرورش تا چه اندازه توانسته است در پرورش استعداد و خلاقیت بچهها مؤثر باشد؟
با توجه به حضور آموزگاران دلسوز و مبتکر در آموزش و پرورش، به تناسب فعالیتهای داوطلبانه آنها شاهد پرورش استعداد و خلاقیت بعضی از دانشآموزان بودهایم، اما این تاثیرگذاری سیستماتیک نبوده و از طرف مدیریت کلان آموزش و پرورش حمایت نشده است.
نقش و جایگاه نویسندگان، شاعران و دستاندرکاران ادبیات کودک در نظام آموزشی و سیستم آموزش و پرورش کشور چگونه است؟
در مقاطعی وزارت آموزش و پرورش دست همکاری به طرف نویسندگان و شاعران دراز کرده است اما این اقبال تابعی از سلایق فردی دستاندرکاران وقت بوده و به عنوان اصل در نظام مدیریتی آموزش و پرورش تعریف نشده است. به ویژه آن که برخی مدیران به اهالی قلم به چشم عناصری مزاحم نگاه میکنند که به راحتی از سیاستهای آنها پیروی نمیکنند و برای خود حق نقد قائلاند.
محسن هجری از نویسندگان و پژوهشگران ادبیات کودک و نوجوان در سال ١٣٤٢ در بروجرد متولد شد. از جمله آثار او میتوان به «آتشی به لطافت بنفشهها»، «آخرین موج»، «ایستاده بر خاک»، «یک سبد خاطره»، «طلوع آن ستاره»، «پدر خاک»، «فصل چیدن»، «سربداران»، «داستان فکر ایرانی»، «چشم عقاب»، «درآمدی بر بیداری مردم»، «در پرتو مشروطهخواهی»، «تبلیغ دینی برای کودکان و نوجوانان»، «تحقیق چیست؟ محقق کیست؟» و «اقلیم هشتم» اشاره کرد.