مادران ما سالهاست که دیگر برای فرزندانشان نمیخوانند و کودکان ما سالهاست که دیگر هنگام خواب به جز بوسهای شتابزده بر پیشانی از مادران شتابزده شان نشانی در کنار خود ندارند. کودکان دوره ما اکنون جای لالایی های آرام بخش و مهرآمیز مادران که ترس ها و کابوسهای کودکانهشان را از روح آنها میراند و برای رفتن به دنیای خیالانگیز خواب آماده میکرد، کنار تلویزیون و رایانه و با آنچه از این رسانهها در ذهنشان باقی میماند به خواب میروند.
انتشار کتاب "پرنیان و آب" سروده ثریا قزل ایاغ در این روزهای وانفسای جداییها و تنهاییها هم مادران ناآشنا با ادبیات شفاهی را با لالاییهایی سرشار از مهربانی و لطف آشنا میکند و هم به کودکان این بخت را میدهد که بار دیگر با آوای آرام مادران شان که مهر و دلبستگی خود را با لالایی ساده و روان و بیپیرایی به فرزندانشان می دهند و" به این جهان آمدهاند تا نگهبان خواب آنها باشند"، دنیای شیرین خواب را تجربه کنند.
سراینده در آغاز کتاب آن را به "همه کودکانی که به زنان و مردان مادری و پدری میآموزند، اگر آموختن را از یاد نبرده باشند"، پیشکش کرده است.
به پدران و مادران پیشنهاد میشود با بهرهگیری از سالمندان خانواده، لالاییهای محلی مربوط به زادگاه خود را فرا بگیرند و با مطالعه بخش " لالاییها " در فصل " ادبیات شفاهی" جلد اول مجموعه " تاریخ ادبیات کودکان ایران " با آگاهی از اهمیت لالاییها برای کودکان و حفظ میراث شفاهی، افزون بر خواندن لالایی برای کودکان پیشدبستانی و دبستانی، از آنها بخواهند خود نیز در سفرهای احتمالی به روستاها و شهرهای گوناگون همراه خانواده، به سراغ سالمندان بروند و لالاییهایی را که از آنها میشنوند با گویش یا زبان محلی ضبط کنند و به کتابخانه مدرسهشان بدهند یا در کتابخانه خانگی نگه دارند تا دیگران نیز از آنها استفاده کنند.