برای کودکان کهنه شده کار!

روز کارگر نزدیک است. من می دانم که این روز، روز بزرگی است. چون روزی برای زحمتکش ترین مردم زمین است.آن ها که در کارخانه ها، معدن ها و کشتزارها، کارگاه های ساختمانی و هزارجای دیگر کار می کنند و خاموش و آرام هستند.

کم تر پیش می آید که از آن ها سخن گفته شود،‌ جز همین روز کارگر. البته این روز را هم اگر مبارزه های پیگیر آن ها نبود نداشتیم. برخی از شما داستان شکل گیری این روز را می دانید. برخی هم ممکن است که ندانید. داستان این روز به اول می ۱۸۸۶ برمی گردد. در این روز از این سال بیش از دو میلیون کارگر در شهر شیکاگوی ایالات متحده، برای رسیدن به خواسته های خود که از مهم ترین آن ها روزانه هشت ساعت کار بود،‌به خیابان ها ریختند، اما پاسخ آن ها سرکوبی سخت بود. با این همه کارگران برای رسیدن به هدف شان گامی به عقب نگذاشتند تا سرانجام در سال ۱۸۸۹ به خواسته شان که هشت ساعت کار روزانه بود،‌رسیدند. پس ازآن در سال ۱۸۹۰ کنگره بین المللی کارگران روز اول مه را به یاد و بزرگداشت رنج ها و خون هایی که برای این راه ریخته شده بود،‌ روز اول ماه می را به عنوان روز همبستگی جهانی کارگران خواند. از آن پس این روز در بیش تر کشورهای جهان تعطیل رسمی است و نام دیگر این روز، روز جشن کارگران است.

اکنون در آستانه فرا رسیدن این روز بزرگ، ما به همه کارگران ایران و جهان، روز همبستگی شان را شادباش می گوییم.

اما آنچه من می خواهم از آن سخن بگویم تاریخچه این روز نیست. به این مناسبت می خواهم از کودکان کهنه شده کار سخن بگویم که شما هم آن ها را بشناسید. آن کارگری که امروز هم همچنان او را در پیکر کار می بینید، ممکن است روزی هم کودک کار بوده باشد. من بسیاری از کارگران را می شناسم که برای نمونه شصت سال سن دارند و هنگامی که از آن ها می پرسم چند سال است کار می کنی ،‌ می گوید: پنجاه سال. پس این آدم روزی کودک کار بوده است و کم کم کهنه شده است تا پیرمردی یا پیرزنی ازاو درآمده است. من دلم می خواهد امروز از کودکان کهنه شده کار بنویسم

آن ها که روزگاری کودک کار بودند، و جامعه به آن ها فرصت نداد که آموزش ببینند،‌ آسودگی را بیازمایند و زندگی در رفاه را تجربه کنند. آن ها که اکنون ممکن است یکی یکی از قطار زندگی پیاده شوند یا در آستانه پیاده شدن باشند. پس اگر می خواهیم کودکان کهنه شده کار را بشناسیم، بیایید، کمی بهتر به آدم ها نگاه کنیم. اگر امروز یا فردا پیرمرد یا پیرزنی را دیدی که در گوشه بوستانی یا روی سکوی جلوی خانه ای نشسته است،‌ یا در آسایشگاه سالمندان یا در بیمارستان و نمی دانم در گوشه تنهایی خود در خانه ای نشسته است، یا از بی خانمانی سقف آسمان را بر سر خود کشیده است، او ممکن است که کودک کار بوده باشد و سپس آن قدر کار کرده که کودک کهنه شده کار شده است. از آن ها نگذریم، کمی هم از مهری که در دل داریم برای آن ها کنار بگذاریم. گاهی یک لبخند کاری می کند که جایگزینی برای آن نمی توان یافت.

اما اکنون چند ده میلیون کودک کار در جهان وجود دارند که اگر دنیا به همین سبک و شیوه بخواهد اداره شود، پنجاه سال دیگر، اگر آن ها خوش شانس باشند و رخدادهای مانند سوانح در کار و بیماری آن ها را از دفتر زندگی خط نزند،‌، ممکن است کودک کهنه شده کار شوند. آمارهای سازمان جهانی کار می گوید که کودکان کار بیش از ۲۱۸ میلیون نفر هستند که ۱۲۶ میلیون نفر آن ها در وضعیت سخت و خطرناک مانند کار در معدن ها گرفتار هستند. یادمان باشد که این تنها آمار رسمی است و کودکانی مانند دختران قالیباف یا درگیر در کارهای خانگی را کمتر به شمار می آورد و رقم آن ها هم گفته می شود که چیزی نزدیک ۱۵۰ میلیون نفر است.

اگر قرار باشد با جمعیت کودکان کار یک داستان فانتزی بسازیم، ممکن است از این کار خودمان هم شگفت زده شویم. سرزمینی به پهناوری ایالات متحده را در پندارمان از جمعیت خالی کنیم و آن را به کودکان کار بسپاریم. پندارش کمی سخت است. اما در این جهان ، جمعیت کودکان کار بیش از جمعیت ایالات متحده و روسیه و خیلی کشورهای دیگر می شود. حال باز هم فانتزی مان را کمی گسترش دهیم و تصور کنیم این کودکان در همین سرزمین محکوم هستند که کار کنند تا پیر شوند. در این سرزمین که بسیار هم زیباست،‌جایی برای بازی و شادی کودکان کار وجود ندارد. آن ها مجبور هستند هنگامی که هنوز آفتاب بر سرزمین شان گسترده نشده است، به کار بپردازند، و شب هنگام هم که ستاره ها پهنه آسمان را پوشانده اند به کلبه های سرهم بندی شده شان برگردند. اگر چنین سرزمینی در جهان بود، چقدر خوب کودکان کار در آن دیده می شدند. اما چون کودکان کار در جهان امروز پراکنده هستند،‌ ما آن ها را نمی بینیم،‌ یا اگر هم ببینیم، می کوشیم که در سرنوشت آن ها شریک نشویم یا سرنوشت آن ها را به خودشان مربوط بدانیم. این خیلی غم انگیز است، کودکانی که به این جهان می آیند تا بنابر سرشت کودکانه خود بازی کنند و لذت بازی و شادی آن ها را چون موجودی آزاد پرورش دهد، مجبورند برای لقمه ای نان رنج کار را بر دست های کوچک خود هموار کنند.

پس اکنون در آستانه این روز بزرگ ،‌بیایید به سهم خود ، همان قدر که می توانیم کوشش کنیم که جهان را گونه ای بسازیم که در آن دیگر ، کودکان کهنه شده کار نباشند، یعنی کودک کار در جهان امروز و فردا!

Submitted by admin on