نگاه نظام آموزشی به کتاب و کتابخوانی کاملا شعاری است

اغلب ما کم و بیش شعرها و داستان‌هایی مانند تصمیم کبری، کوکب خانم، صددانه یاقوت، باز باران با ترانه و آثار نوستالژیکی از این قبیل را از سال‌های دور و از کتاب‌های درسی‌مان هنوز به یاد داریم و چه‌بسا گاه گاه آنها را زیر لب زمزمه می‌کنیم؛ ادبیاتی که تا ابد در ذهن ما نقش بسته اما همگی از کتاب‌های درسی حذف شده‌اند. به منظور بررسی نقش و جایگاه ادبیات کودک و نوجوان در کتاب‌های درسی، گفت‌وگویی داریم با هدا حدادی، نویسنده و تصویرگر کتاب‌های کودک و نوجوان که در ادامه می‌خوانید.

  • در ابتدا بفرمائید آیا کودک و نوجوان امروزه جامعه ما توانسته است به عنوان یک مخاطب مستقل به رسمیت شناخته شود؟

بله، فکر می‌کنم این اتفاق افتاده است. همه نهادها و خانواده‌ها، کودک و نوجوان را به عنوان مخاطب با ویژگی‌های خودش قبول دارند اما اگر به نظر می‌رسد که به این مخاطب کم توجهی شده به این دلیل است که کلاً به همه مخاطبان چه بزرگسال و چه کودک و چه غیره بی‌توجهی می‌شود و این بی‌توجهی ویژه این گروه سنی نیست. اساساً مخاطب در کشور ما در همه رسانه‌ها اولویت اول آن رسانه نیست. اولویت اول رسانه‌ها راضی کردن سرمایه‌گذارانشان و خوشحال نگه داشتن مردان سیاسی است. این موضوع به شدت در صدا و سیما و در درجات کمتر در حوزه‌های مربوط به کتاب، مطبوعات، سینما و تئاتر اتفاق می‌افتد.

  • نگاه آموزش و پرورش به کتاب و کتابخوانی چگونه است؟ و آیا توانسته است کتاب و کتابخوانی را در بین بچه‌ها نهادینه کند؟

نگاه آموزش و پرورش به کتاب و کتابخوانی کاملاً شعاری است؛ در واقع کتابخوانی در حفظ کردن همان چند سطر من یار مهربانم شروع و در همان جا متوقف می‌شود. خروجی وزارتخانه‌ای با این سابقه خوب، نباید افرادی باشد که جز تست زدن چیز دیگری بلد نیستند! کارشناسان می گویند اگر کسی در پایان سال‌های تحصیل چیزی بلد باشد یا حرفه‌ای آموخته باشد، مسلماً در کلاس‌های خارج از مدرسه دوره دیده واِلا یک دانش‌آموز هفده، هجده ساله فارغ التحصیل در سیستم آموزشی ما حتی ادبیات فارسی را خوب نیاموخته است که مثلاً بتواند به درستی فارسی حرف بزند. او حتی بلد نیست یک شعر حافظ را درست رو خوانی کند. بلد نیست جهت‌های جغرافیایی را در ذهن خود تصویرسازی کرده و راه‌ها را پیداکند. بلد نیست یک مساله ساده را حل کند. بلد نیست چطور مواد مختلف را با هم ترکیب کند و بلد نیست از قوانین فیزیک برای درست زندگی کردن استفاده کند.

  • به عنوان کسی که کتاب‌های درسی را هرساله مرور می‌کنید بگویید که نسبت استفاده کنونی نظام آموزشی از آثار بزرگان ادبیات کودک و نوجوان به چه میزان است.

تا چندین سال پیش یکی دو شاهکار ادبیات فارسی را می‌شد در کتاب‌های درسی پیدا کرد اما سال گذشته وقتی کتاب‌ها را ورق می‌زدم آن شاهکارها تبدیل شده بودند به چند شعر و متن که البته ارزش ادبی نداشتند. مفاخر ایران زمین هم کلاً در حال پاک شدن از کتاب‌های درسی هستند و این فاجعه است. در دهه‌های چهل و پنجاه به اشعار شاهنامه و سعدی در کتاب‌های دبستان پرداخته شده بود و بچه‌ها از دوران دبستان مفاخر کشور خود را می‌شناختند و شعرهای ساده آن‌ها را زمزمه می‌کردند اما در دهه نود شما یک مشت مطالب در کتاب‌ها دارید که هیچ لبی آن ها را زمزمه نمی‌کند. من وقتی به یک بچه کلاس پنجم می‌گویم یک بیت از فردوسی بخوان بعد از یک عالمه فکر کردن تبلتش را برمی‌دارد و می‌رود!

  • تأثیر و ماندگاری و میزان بهره‌مندی کتاب‌های درسی از ادبیات کودک در دهه اخیر نسبت به دهه‌های ۶٠ و ٧٠ چگونه است؟

همان‌طور که گفتم در سال‌های گذشته بهره‌ای از ادبیات خوب در کتاب‌ها یافت می‌شد؛ چه ادبیات فاخر و چه ادبیات کودک که آنچه ما به یاد داریم چیدمان متن‌های شیرین و خوب در کنار چند متن غم افزا و سیاست زده بود. درآن سال‌ها باز کتاب‌ها قابل تحمل بودند. مثلاً یادم هست که در کتاب ریاضی تصویر چند زن با دامن‌های بلند رنگی و لباس‌های محلی که باید آن‌ها را می‌شمردیم به کتاب‌ها رنگ شادی و زیبایی می‌داد اما آن تصاویر حذف شدند؛ درس‌های شیرینی مثل کوکب خانم، تصمیم کبری و حسنک کجایی حذف شدند، شعرهای فاخر حذف شدند، حتی داستان‌های معروف از ادبیات کودک دنیا مثل کارهای هانس کریستین اندرسن و داستان معروف پطرس هم حذف شدند. خلاصه هر چیزی که شیرین بود، تصویرسازی خوب داشت و در ذهن‌ها می‌ماند حذف شد و هر چیزی که نازیبا، تلخ و غیرادبی بود و در هیچ ذهنی باقی نمی‌ماند به کتاب‌ها تزریق شد.

  • به عنوان یک تصویرگر موفق، تصویرسازی و گرافیک کتاب‌های درسی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

تصویرسازی‌های کتاب‌های درسی زشت است. فقط کافی است یک کتاب فارسی مثلاً سوم دبستان سال پنجاه را کنار کتاب فارسی سال نود و سه بگذارید! کیفیت رنگ‌ها- چاپ- تصویرسازی‌ها- کیفیت متون انتخابی و شعوری که در گردآوری آن کتاب موج می‌زند قابل مقایسه با کتاب امسال نیست. واقعاً مسئولان و سیاستگذاران کتاب‌های درسی چه فکری با خودشان می‌کنند؟

  • نقش نویسندگان و شاعران و دست‌اندرکاران ادبیات کودک در نظام آموزشی و سیستم آموزش و پرورش کشور چگونه است؟

شاعران و نویسندگان خوب و آثارشان به کتاب‌های درسی راهی ندارند. آنها که به این کتاب‌ها راه می‌یابند حتماً باید کمرنگ و بی‌آزار باشند و باید مطالبی داشته باشند که زود فراموش شود. پس در این میدان نقش و جایگاهی برای کسی باقی نمی‌ماند. البته نویسندگان و شاعران هم بی تقصیر نیستند چون به این روش اعتراض نمی‌کنند و اجازه می‌دهند که کتاب‌ها بدتر و بدتر شود. انجمن‌ها و اصناف پیش نمی‌آیند و ضعف کتاب‌های درسی را به چالش نمی‌کشند. اگر بدانید که همه ساله چقدر اِشکال تصویری و متنی توسط معلمان از کتاب‌های درسی بیرون کشیده و مکتوب می‌شود تعجب خواهید کرد. تقریباً صفحه‌ای از کتاب‌های درسی نیست که بی‌اشکال باشد. هر سال این اشکالات جمع‌آوری و به آموزش و پرورش ارسال می‌شود. شاید برایتان جالب باشد که این موارد واقعاً پیش پا افتاده و خنده دارند و یک معلم ساده به راحتی آن ها را تشخیص داده است. در تعجبم که چطور متخصصان و مولفان کتاب‌های درسی خود متوجه این نکته‌ها نبوده و نیستند. در تعجبم که چطور هر ساله این همه اِشکال و ایراد تحت عنوان کتاب درسی به کلاس‌ها فرستاده می‌شود. در تعجبم که چرا نویسندگان و فرهیختگان این‌همه خاموشند. در تعجبم که چرا انجمن تصویرگران با دارا بودن این‌ همه تصویرگر بین‌المللی در کار مهم‌ترین کتاب‌های این کشور دخالت نمی‌کند و دخالت داده نمی‌شود؟

هدا حدادی متولد ۱۳۵۶ در تهران و فارغ‌التحصیل رشته گرافیک از دانشکده هنرهای زیباست. او سال‌هاست که برای بچه‌ها می‌نویسد و تصویرگری می‌کند. حدادی کار در حوزه‌ تصویرگری را از سال ١٣٧٦ و با نشریاتی مانند «کیهان بچه‌ها»، «سروش» و «دوچرخه» آغاز کرده و تا به حال تصویرگری نزدیک به ٤٠ کتاب را به عهده داشته است. از جمله آثار او می‌توان به «کوپه ١١»، «دوست رقیق من»، «فکرم تا ابرها قد می‌کشد»، «دو دوست»، «پسری که شمردن بلد بود» و «شب‌های سوری» اشاره کرد.

Submitted by editor3 on