تحلیل و نقد کتاب پی تی کو...پی تی کو...

 خروج از محدودیت

پی تی کو ...پی تی کو... صدای آشنای دویدن اسب در قصه‌هاست. اینکه این اسب سفید باشد یا سیاه، بلند باشد یا کوتاه، چاق باشد یا لاغر، خیلی تفاوت ندارد بلکه مهم کنش‌های آن در داستان کودک است. پی تی کو...پی تی کو...۲سه داستان دارد که برای گروه سنی ب و ج نوشته شده است .

  • نویسنده: فرهاد حسن زاده (۱۳۹۱)
  • تصویرگر: علی خدایی
  • ناشر: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، چاپ اول

نقد کتاب پی تی کو...پی تی کو...

داستان اول درباره نقاشی کره اسبی که نمی‌خواهد درون قاب بماند و آنقدر تقلا می‌کند تا قاب از دیوار می‌افتد و کره اسب بیرون می‌رود.

داستان دوم باد دوچرخه سواری را نشان می‌دهد که خیلی به خودش می‌نازد و دیگران را اذیت می‌کند و در پایان داستان هم به سزای عملش می‌رسد .

در داستان سوم یک آقای نویسنده و خانم تصویرگر با هم داستانی را خلق می‌کنند. البته خانم تصویرگر در جایی از آقای نویسنده تبعیت نمی‌کند و برای داستانی که نوشته نشده تصویری هم می‌کشد. در پایان ،داستان به خوبی و خوشی تمام می‌شود.

در داستان اول نویسنده تلاش کرده است تا با تصویرکردن یک کره اسب شیطان، قالب‌های موجود را با شکستن و خروج از قاب بشکند. کره اسب در جواب قاب وقتی به ورجه وورجه کردنش اعتراض می‌کند می‌گوید: « ...اسبم . سنگ که نیستم .» (ص ۹) . قاب از داشتن تصویرکره اسب ناراحت است و در همهٔ داستان ناراحتی خود را نشان می‌دهد: «همه را برق می‌گیرد ما را چراغ موشی» (ص ۱۰) ، «اگر قاب تابلوی سرکار خانم مونالیزا می‌شدم ؟ «( ص ۱۰)»

نقاش کره اسب،  قرار بوده برای اسب شاخ بکشد ولی این کار را نکرده. شاید نقاش هم جرات شکستن قالب‌های موجود را نداشته است! اسب بدون شاخ در واقعیت پذیرفته تر است تا اسب با شاخ . در نهایت کره اسب آنقدر با پاهایش به قاب می‌کوبد تا بالاخره او را از دیوار پایین می‌اندازد . قاب نماد چه چیزی و کره اسب نماد از چیست ؟ در مقایسه با داستان باد دوچرخه سوار چرا آزارهای کره اسب پذیرفته است ولی اذیت‌های باد نه ؟ باددوچرخه سوار با همه اذیت‌ها و آزارهایش در نهایت به این کلیشه رایج می‌رسد که عاقبت نافرمانی و اذیت دیگران تنها ماندن و درمانده شدن است. پی تی کو پی تی کو هم قابش را آزار می‌دهد ولی در نهایت آزادی را به دست می‌آورد و تنبیه هم نمی‌شود. نویسنده برای اینکه باددوچرخه و سوار و اذیت‌ها و عاقبت بدش را قابل قبول نشان دهد تصویری زشت از او ترسیم می‌کند.

بادی که دهانش بوی سیر و پیاز می‌داد و همیشه باد به غبغبش می‌انداخت. مسئلهٔ جالب این داستان این است که باد کسانی را اذیت می‌کند که نمی‌توانند حرکت کنند. یک مترسک، چادری که با میخ به زمین سفت شده، آنتن‌ها، بند رخت‌ها و ...این‌ها در ذات خودشان شخصیت‌های ایستا و ناتوانی هستند که از وزیدن یک باد ناراحتند.

آیا نویسنده نمی‌توانست با انتخاب یک دیدگاه دیگر شخصیت‌های ایستای این داستان را وادار به حرکت کند و از این کلیشهٔ رایج بیرون برود ،به جای اینکه باد را مجازات نماید؟ تفاوت در چیست ؟ دیدگاه نویسنده یا ترس از پا فراترگذاشتن از هنجارهای قابل قبول جامعه ؟ پس چرا این دیدگاه دربارهٔ داستان پی تی کو پی تی کو وجود ندارد؟  آیا نویسنده خواسته تا با در کنار هم قرار دادن این دو داستان، هنجار شکنی داستان اول را ترمیم کند و بگوید شاید جایی بتوانی از قابت بگریزی ولی در نهایت باد غبغبت می‌خوابد و تنها خواهی ماند؟ (اگر فرض بگیریم که ناشر در انتخاب این داستان‌ها در یک مجموعه دخالتی نداشته است) بزرگسالان کدام یک را می‌پسندند؟ تسلیم و تنهایی یا شکستن حصارها و آزادی؟

نویسنده
عادله خلیفی
Submitted by editor on