سلسله تأملاتی درباره کتاب جزیره شادی، بخش چهارم

جزیره تنهایی

دخترک بلم‌سوار به سفر درونی و دریایی خویش ادامه می‌دهد تا آن‌که «روی خط افق»، جزیره شادی خودش را پیدا می‌کند:

«اکنون آن‌جا بود، روی خط افق

آخرین جزیره‌ای که وجود داشت»

تصویر نشان‌دهنده تنهایی دخترک دارد. تنها پرنده خیال است که همچنان از آغاز داستان تاکنون همراه اوست. متن نیز حکایتگر تنهایی است:

«در آن جزیره، نه چیزی بود و نه کسی»

این تنهایی از سنخ تنهایی‌های متعارف نیست که بتوان به «بی‌کسی» معنا کرد. نبودن کسی در جزیره تنها در روساخت اثر معنا دارد، اما در ژرف‌ساخت اثر از تنهایی «اگزیستانسیال» یا وجودی می‌توان سخن گفت. دخترک بلم‌سوار در جزیره شادی نوعی از تنهایی اگزیستانسیال را تجربه می‌کند که ویژه هر فرد است. او در این تجربه با هیچ‌کس شریک نیست.

«آروین د. یالوم»، در کتاب «روان‌درمانی اگزیستاسیال» از سه گونه تنهایی سخن می‌گوید: تنهایی بین فردی، تنهایی درون فردی و تنهایی اگزیستانسیال یا وجودی. او تنهایی بین فردی را در همان معنای متعارف و عینی «بی‌کسی» معرفی می‌کند و تنهایی درون فردی را از زاویه ناهنجاری روانی و تهی شدن فرد از احساسات و افکار درونی‌اش ارزیابی می‌کند. اما درباره تنهایی اگزیستانسیال می‌نویسد:

«تنهایی که به‌رغم رضایت‌بخش‌ترین روابط با دیگران و به‌رغم خودشناسی و انسجام درونیِ تمام‌عیار، همچنان باقی است. تنهایی اگزیستانسیال به مغاکی اشاره دارد که میان انسان و هر موجود دیگری دهان گشوده و پلی هم نمی‌توان بر آن زد.»(۱)

عدم امکان «پل زدن» یالوم را پایه تحلیلی برای عنوان کتاب می‌توان قرار داد و این پرسش را مطرح کرد که چرا نویسنده به‌جای عنوان جزیره شادی «سرزمین شادی» را به‌کار نبرده است؟

یالوم واژه «درّه» را برای تنهایی اگزیستانسیال به‌کار می‌برد و می‌نویسد:

«تنهایی اگزیستانسیال، درّه‌ای‌ست که از راه‌های مختلف می‌توان به آن نزدیک شد.

رویارویی با مرگ و آزادی، ناگزیر آدمی را به آن درّه راهنمایی خواهد کرد.»(۲)

با این رویکرد، واژه «جزیره» حتی دقیق‌تر از «دره» است؛ چه رسد به واژه «سرزمین». جزیره شادی به تعبیر نویسنده‌اش در مقدمه کتاب، «داستان من و شماست» و هیچ‌یک از ما را گریزی از جست‌وجوی جزیره شادی و ورود به آن نیست. اما هرکسی در این راه تنهاست و سرانجام هرکسی ساکن جزیره خودش است.

آیا دخترک بلم‌سوار نیز در پایان داستان با مرگ و آزادی روبه‌رو شده است؟

متن از «آخرین جزیره» بر روی «خط افق» سخن می‌گوید. همچنین دو مفهوم مرگ و آزادی را به شکل ظریف و خیال‌انگیز به‌هم پیوند می‌زند:

«هر چیزی می‌توانست آن‌جا رخ دهد

هرکسی می‌توانست به آن‌جا بیاید

خورشید می‌توانست بر آن بتابد

و زمان می‌توانست به راه خود برود»

اما شاید رعایت قاعده پایان‌ِخوش در داستان کودکان باعث می‌شود تا نویسنده، عامدانه مفهوم مرگ را در سایه مفهوم آزادی قرار دهد و در نتیجه عنصر شادی را وارد فضای رازآلود میان این دو مفهوم کند:

«کجا را برای نشستن برگزیند

کجا را برای خوابیدن؟

به چه کاری سرگرم شود؟

می‌خواست همه چیز را از نو بیابد

بسی خوش‌بختی!

آن را یافته بود

جزیره شادی را»

شاید پرسشی بنیادی در ذهن‌ها شکل بگیرد که چرا باید مفهوم تلخی مانند مرگ، موضوع خلق اثری برای کودکان باشد؟

«جزیره شادی» روایتی است از یک سفر ذهنی در روند زندگی که مرگ را از آن نمی‌توان کنار گذاشت، زیرا روایت از سفر، بدون طرح مقصد، سفری نارس خواهد بود. کتاب جزیره شادی به‌ویژه در بخش پایانی، جهانی باز از متن و تصویر در دسترس مخاطب می‌گذارد تا به ابعاد این سفر، ژرفا ببخشد. کودک با ورود به جهانِ باز متن و تصویر، به همه ژرف‌ساخت‌های متن دست نخواهد یافت. او در این جهان باز، به آفرینش روایت خود دست خواهد زد. با این رویکرد، «متن می‌تواند آسان یا خنده‌دار نباشد. ادبیات کودک می‌تواند محتوای جدی و ناراحت‌کننده داشته باشد. تا زمانی که فضای زیادی برای تجربه شخصی خواننده در ساخت معنا وجود دارد، متن برای او بسیار جدی و بسیار ناراحت‌کننده نخواهد بود، زیرا او همکار نویسنده است و خود در ساختن روایت مشارکت می‌کند.»(۳)

اما چنین مشارکتی، با خوانش یک‌باره و مکانیکی اثر شدنی نیست. مطالعه چندباره آثاری از این دست، کودک را آماده درکی از جنس خیال خواهد کرد که در هر خوانشی، قبض و بسط خواهد یافت.

زمینه معرفت‌شناختی اثر

«جزیره شادی» جزو داستان‌های خواننده‌محوری است که تنها یک بانگ از آن برنمی‌خیزد و خوانندگان اثر، از ظن خود با داستان همراه می‌شوند و روایت خودشان را از آن می‌سازند. از این رو تأمل درباره این اثر به دستاوردهای گوناگونی می‌انجامد که شاید برخلاف برخی هم‌پوشانی‌ها، هم‌راستا نباشند. اما با داشتن این ویژگی، دو مفهوم «فردیت» و «نسبیت» را مانند هسته مرکزی تأمل‌ها می‌توان در نظر گرفت. به این معنا که به گونه‌ای نمی‌توان تأمل‌ورزی کرد که به برداشتی مخالف با این هسته مرکزی رسید.

این دو مفهوم را از دستاوردهای بنیاد معرفتی «مدرن» و «پسامدرن» می‌توان دانست که داستان بر بستر آن‌ها شکل گرفته است. این بنیادهای معرفتی، پیوستاری تاریخی از تحوّلات فلسفی هستند که در یک سوی پیوستار، «عقل خودبنیاد» مدرن و در سوی دیگر آن، «نسبیت‌انگاری» پسامدرنی قرار دارد. عقل خودبنیاد مدرن، بر پایه ذهن اندیشمند دکارتی و جمله معروف او - «می‌اندیشم، پس هستم» - هیچ مرجعیتی بیرون از عقل انسانی را نمی‌پذیرد. از سوی دیگر، معرفت‌شناسی پسامدرن با طرح مفهوم نسبیت، هرگونه روایت کلان یا «فراروایت» جهان‌شمول را به سود روایت‌های خُرد و چندگانگی‌ها، کنار می‌گذارد.

نویسنده «جزیره شادی»، در نوشتاری کوتاه در آغاز کتابش، می‌نویسد:

«... انسان‌های پرشماری راه درازی را می‌پیمایند تا شادی را بیابند.

در سر راه با انسان‌های دیگری برمی‌خورند

و از آن‌ها پرسش‌های زیادی می‌کنند.

به پاسخ‌های آن‌ها گوش می‌دهند.

اما به احساس‌های خود نیز گوش می‌سپارند.

زیرا انسان‌ها، احساس‌های گوناگونی دارند

و آرزوهای متفاوت»

قهرمان داستان - دخترک بلم‌سوار - در جست‌وجوی خود برای یافتن شادی، با انسان‌های دیگر روبه‌رو می‌شود و نشان جزیره شادی را از آن‌ها جویا می‌شود، اما با در نظر گرفتن احساسات درونی خود، سرانجام راه یگانه خودش را برمی‌گزیند. او در این راه، خودبنیاد است.

همچنین در داستان جزیره شادی، تنها «سفر» است که جهان‌شمول است. چنان‌که به تعبیر نویسنده، «ما همه در سفریم»؛ اما کیفیت و چگونگی این سفر، کلان و جهان‌شمول نیست. دخترک بلم‌سوار روایت خِرَد خود را دارد و از کلان‌روایت‌ها – آن‌جا که جماعتی او را به‌سوی جزیره شادی خود و ماندن در آن فرامی‌خوانند - پیروی نمی‌کند. اگرچه هیچ‌یک از این گونه روایت‌ها نیز در روند داستان نفی و کنار گذاشته نمی‌شود.

این اندازه از فردیت و نسبیت در کتاب که برآمده از زمینه معرفت‌شناختی اثر است، رویکرد نقد اجتماعی درباره این اثر را می‌تواند باز کند. برپایه چنین نقدی، از تأثیر مؤلفه‌های جامعه‌شناختی و فرهنگی بر خوانش اثر و همچنین سنجش و ارزیابی اثر می‌توان سخن گفت. برای مخاطبی که بر بنیادهای معرفتی یاد شده رشد و نمو یافته، این اندازه از فردیت و نسبیت، پذیرفتنی‌تر از مخاطبی خواهد بود که در زیست‌بومی با بنیادهای معرفی متفاوت بالیده است.

همین موضوع بر سنجش و ارزیابی بررسان کتاب و نوع نگاه منتقدین و رویارویی آنان با داستان نیز مؤثر خواهد بود.

بی‌گمان این قلم نیز در نگارش تأملات یادشده درباره کتاب «جزیره شادی»، برکنار و به‌دور از این تأثیرها و آن ثقل هاضمه نبوده است.

پایان

پی‌نوشت و منابع:

۱. یالوم، آروین د. «روان‌درمانی اگزیستانسیال»، ترجمه سپیده حبیب، (تهران، نی، ۱۳۹۴)، ص ۴۹۶.

۲. همان، ص ۴۹۷.

۳. اوریاستر، کریستین، «ساختار مشارکت: چگونه ادبیات کودک‌خواننده را درگیر تجربه‌ای زیبایی‌شناختی می‌کند؟» ترجمه الهه موسویان، در «مجموعه مقالات کودک، ادبیات و لذت‌های خواندن در دومین همایش دوسالانه ادبیات کودک و مطالعات کودکی شورای کتاب کودک»، شیخ‌رضایی، حسین، (به کوشش)، (تهران، نشر فرهنگنامه کودکان و نوجوانان، ۱۳۹۷)، ص ۲۸.

سلسله تأملاتی درباره کتاب جزیره شادی، بخش نخست

​سلسله تأملاتی درباره کتاب جزیره شادی - بخش دوم

سلسله تأملاتی درباره کتاب جزیره شادی - بخش سوم

خرید کتاب جزیره شادی

نویسنده
یاشار هدایی
Submitted by admin on