مینا پورشعبانی

در این صفحه می توانید اطلاعاتی از لیست کتاب ها، مقالات، خبرهای مرتبط با مینا پورشعبانی را مشاهده کنید.

تلاش باباخرس برای خواباندن فرزندش داستان «بوسه‌هایی برای بابا» را می‌سازد. این داستان به مهرورزی و بازی و ارتباط بین پدر و کودک می‌پردازد. در حالی که کودک دوست ندارد بخوابد و بدخلق شده، پدر با بازی او را می‌خواباند.
سه شنبه, ۹ دی
کتاب «برای هر چیز آماده‌ام» داستان دو دوست است یکی‌خوشبین و دیگری بدبین.
شنبه, ۱ تیر
کتاب «بابابزرگ سبز من» داستان زندگی پدربزرگی است از زبان نوه اش. پدربزرگ در دوره ای به دنیا آمده است که هنوز تلویزیون و کامپیوتر و تلفن همراه وجود ندارد. او در مزرعه بزرگ می شود و آرزو دارد در دانشگاه رشته باغبانی بخواند. اما جنگ جهانی می‌شود و به جنگ می‌رود. پدربزرگ پس از جنگ در رستورانی با همسر آینده‌اش آشنا می‌شود. آن‌ها بچه‌دار می‌شوند و بعد نوه‌ها به دنیا می‌آیند و دور و برشان شلوغ می‌شود. حالا پدربزرگ پیر است و گاهی چیزهایی را فراموش می‌کند، به جز خاطرات باغبانی‌اش.
چهارشنبه, ۷ بهمن
برکه کوچک است و خانم مرغه نمی تواند بال هایش را در آن ببیند. به سوی رودخانه راه میافتد غافل ازاین که تمساحی گرسنه در انتظار اوست. تمساح خانم مرغه را به دندان می گیرد و به لانه اش می برد. خانم مرغه زیرک به محض آن که تمساح دهانش را باز می کند می پرد و روی تیرک سقف می نشیند.
سه شنبه, ۸ اردیبهشت
کتاب «یک دقیقه صبر کن» براساس یک قصه فلکلور مکزیکی نوشته شده است. مادر بزرگ بیتل، صبح که از خواب بیدار شد، صدای زنگ در را شنید. وای، خدای من! آقای کالاورا پشت در بود. چه آقای لاغری، او با اشاره دست از مادر بزرگ بیتل خواست که خارج شود. وقتش بود که مادر بزرگ با او برود.
دوشنبه, ۱۷ اسفند
خانم مرغه هر روز با سه جوجه خود برای خوردن دانه و كرم به باغ می‌روند. یك روز سر راه خود سگی را می‌بینند كه با طناب به درخت بسته شده است و پارس می‌كند. جوجه‌ها هم با زبان خوش و هم با تهدید سعی می‌كنند از كنارش رد شوند،‌ اما او هر بار پارس می‌كند و آن‌ها را می‌ترساند.
دوشنبه, ۹ دی