گفت‌وگو با سیدرضا باقریان ‌موحد، گردآورنده «مجموعه آثار میرزا حسن رشدیه تبریزی»

از آن نقطه و جایگاهی که ایستاده‌اید، میرزا حسن رشدیه را چگونه توصیف می‌کنید؟

رشدیه از پیشگامان اصلاح نظام تعلیم و تربیت در ایران است؛ حتما قبل و بعد از رشدیه بوده‌‏اند کسانی که به اصلاح نظام آموزشی کشور اقدام کرده‌‏اند، اما هیچ کدام همّت و پشتکار رشدیه را نداشته‌‏اند. اکثر آن‌ها‏ بعد از مدتی، دست از کار کشیده‌‏ و عطای این کار را به لقایش بخشیده‏‌اند. میرزا حسن رشدیه، تمام سختی‌‏ها‏ را با آغوش باز قبول کرد و در برابر مخالفان (عوام و خواص) ایستادگی نمود.

رشدیه در ذهن خود، نظام تعلیم و تربیتی را طراحی کرده بود و بر اساس همان نقشه‌ی راه، 70 سال کار کرد و هرگز در برابر سختی‏‌ها و مشکلات و تهدیدها خم به ابرو نیاورد، ولی او این مهندسی تعلیم و تربیت خود را به طور مدون و روشمند روی کاغذ نیاورد و درباره‌ی آن چیزی ننوشت؛ این امر مهم بر عهده‌ی شاگردان رشدیه و میراث‌‏داران تعلیم و تربیت اسلامی است که 70 سال معلمی، 70 سال نویسندگی، 70 سال مُدرّسی، 70 سال سختکوشی او را به دقت تجزیه و تحلیل نمایند و نظام تعلیم و تربیت او را کشف نمایند و آن را به عنوان یکی از اولین کوشش‏‌ها برای اصلاح نظام تعلیم و تربیت به موزه‌ی مفاخر ایران و اسلام بسپارند و برای کسب تجربه به مدیران و برنامه‌‏ریزان این عرصه هدیه نمایند.

رشدیه، قبل از این که یک معلم یا نوآور باشد، یک آسیب‌‏شناس بود؛ همین ذوق آسیب‌‏شناسانه‌ی او بود که این پیش‌نماز 23 ساله‌ی مسجد محله‌ی چرنداب تبریز را به استانبول و بیروت و قاهره کشاند و 70 سال زندگی او را به سمت رفع آسیب‏‌ها و حل مشکلاتِ نظام تعلیم و تربیت پیش برد. او ابتدا آسیب‏‌ها را به خوبی شناخت؛ سپس برای‌شان راه حل پیدا کرد. خدایش بیامرزاد.

چگونه و از چه راهی جناب رشدیه را شناختید؟

من از حدود 100 نفر از دبیران ادبیات فارسی شهر قم درباره زندگی و اندیشه رشدیه سوال کردم. متاسفانه چهار پنج نفر خبر داشتند. آن هم در حد این‌که می‌‏دانیم ایشان بنیان‌گذار آموزش و پرورش جدید است و خدماتی را انجام داده است. من شرمنده شدم که به عنوان یک معلم که ادعای تحقیق و تدریس دارم، بنیان‌گذار شغل خودم را نمی‌شناسم. همین موضوع، انگیزه‌‏ای شد که این مرد بزرگ را بشناسم و به معلمان بشناسانم.

شما با دست خالی و بدون پشتوانه مالی کار گردآوری آثار و بازخوانی سندهای ایشان را شروع کردید، چند سال است این کار را می‌کنید؟

من تصمیم گرفتم که به پاس زحمات هفتادساله‌ی آن پیر معارف، هفت‌سال در راستای احیای آثار او بدون هیچ چشم‌داشت مادی تلاش کنم؛ باشد که دین خود را نسبت به او ادا کرده باشم؛ در این هفت سال، تمام کتابخانه‌های مهم تهران و قم را جست‌وجو کرده و هر کتاب و سندی که مربوط به رشدیه بوده گردآوری نموده‌ام.

هدف از گردآوری و بازنشر این کتب به هیچ وجه بزرگنمایی سبک و هنر رشدیه یا زنده کردن تدریس این کتب نیست؛ هدف، فقط احیای این آثار به منظور تجزیه و تحلیل پژوهشگران و برنامه‌‏ریزان نظام تعلیم و تربیت است؛ اگر به درستی از سابقه‌ی علمی و میراث مکتوب خود خبر نداشته باشیم که متاسفانه خبر نداریم، نمی‌‏توانیم برای آینده برنامه‌‏ریزی دقیق داشته باشیم؛ متاسفانه مولفان کتب درسی ادبیات فارسی از سابقه حدودا صد و پنجاه ساله‌ی تالیف کتب فارسی خبر ندارند و نمی‌‏دانند که تالیف این گونه کتب چه فراز و فرود‏هایی را پشت سر گذاشته و چه تجربیاتِ نابی در دل این گنجینه‌‏های فراموش شده نهفته است؛ کتب درسی رشدیه و دیگر پیشگامان، می‏‌بایست به عنوان یک میراث فرهنگی ملّی ثبت شوند؛ زیرا برای مولفان کتب درسی و برنامه‌‏ریزان نظام تعلیم و تربیت بسیار قابل استفاده هستند.


کتاب «مجموعه آثار میرزا حسن رشدیه تبریزی»

فکر می‌کنید چه کسانی مخاطب و نیازمند مجموعه آثار رشدیه هستند؟

تمام پژوهشگران و علاقه‌مندان قلمرو تاریخ علم و اندیشه می‌توانند اطلاعات بسیار جالب و باارزشی از این مجموعه آثار به دست بیاورند، اما پژوهشگران تاریخچه آموزش و پرورش یا نظام جدید تعلیم و تربیت در ایران برای یافتن سرچشمه‌های اصلاح نظام آموزش و یافتن سرنخ‌های کلاف سردرگم تاریخ معاصر ایران به این کتاب نیازمند هستند.

معلمان با خواندن این کتاب باارزش، اولا با بخشی از تاریخ پرفراز و نشیب آموزش و پرورش نوین در ایران آشنا می­‌شوند؛ ثانیا از تجربیات ناب یک معلم نمونه بهره می­‌برند و می­‌توانند در فرایند تدریس خود، تغییرات مثبتی را ببینند.

ویژگی سفرنامه رشدیه به استانبول تا قاهره و بیروت در چیست؟

خاطرات تازه یافته‌ی رشدیه که ایشان در آن سفر 5 ساله به استانبول و بیروت و قاهره را به دقت شرح می‌‏دهد، می‌‏تواند راهگشای پژوهشگران قلمرو تعلیم و تربیت باشد که انشاءالله به زودی منتشر می‏‌شود. رشدیه در تمام این سفرها در جست‌وجوی آموختن راز شیوه‏‌های یادگیری نوین الفبای فارسی به سر می‌‏برد تا این که در دارالمعلمین فرانسوی‌‏ها، اصول تعلیم الفبای صوتی را فرامی‌‏گیرد و پس از انطباق آن اصول با تدریس الفبای فارسی، شیوه‌ی نوینی ابداع می‌‏کند که راه را برای تسهیل فراگرفتن، خواندن و نوشتن بی‌سوادان هموار می‌‏نماید. رشدیه به علت هوش سرشار و کنجکاوی شخصی خویش به سرعت متوجه رمز اصلی موفقیت آموزشی آن استاد فرانسوی شد. رمز و راز اصلی آن در آموزش الفبا به روش صوتی بود. رشدیه موفق شد آموزش الفبای فارسی به شیوه نوین صوتی (آوایی= شنیدنی) را جایگزین آموزش به سبک سنتی «الفبای ابجدی» کند. این شیوه باعث شد که شاگردان در مدت کوتاهی الفبا را بیاموزند.

اسناد رشدیه که الان مشغول بازخوانی و تایپشان هستید چه ابعادی از کار رشدیه را نشان می‌دهد؟

موضوع اصلی این اسناد، شرح سختی‌ها و مشقاتی است که رشدیه در راستای بنیان‌گذاری این راه جدید متحمل شده است. رشدیه با زبانی دردآلود و به بیان دردرسرها و تکفیرها و آوارگی‌های خود می‌پردازد و از بزرگان کشور می‌خواهد که برای رسیدن به نتیجه و اصلاح نظام آموزش یاری‌اش نمایند.

دومین موضوع این اسناد، مکاتبات فراوان برای گرفتن حقوق بازنشستگی است؛ کسی که اولا خودش این سبک جدید آموزشی را به وجود آورده و ثانیا حداقل پنجاه سال در آن کار کرده، الان برای اثبات کارمندی خود و دریافت حقوق بازنشستگی باید شاهد و مدرک بیاورد!!

رشدیه بخش آخر سال‌های زندگی‌اش را در قم گذارنده و اکنون هم مزارشان در «آرامگاه قم نو» است. فکر می‌کنید فرهنگیان قم چقدر ایشان را می‌شناسند؟

یکی از بزرگ‌ترین افتخارات زندگی‌ام همین است که می‌توانم با افتخار اعلام کنم که اگر هفت سال پیش، تقریبا ده درصد فرهنگیان قم، شناخت اندکی از رشدیه داشتند، امروز تقریبا نود درصد به طور کامل ایشان را می‌شناسند. در این هفت سال به قدری درباره‌ی رشدیه در فضای حقیقی و مجازی بحث و گفت‌وگو شده که اگر آن‌ها را گردآوری کنیم مجموعه مقالات و یادداشت‌های مهمی به دست می‌آید.

رشدیه چه پیامی دارد برای آموزگاران امروزی که هرگز و هیچ‌گاه سختی‌ها و رنج‌هایی چون رنج‌های او به جان نخریدند؟

معلم باید همیشه در کار خود نوآوری و خلاقیت داشته باشد و بداند که در این راه باید سختی‌ها و مشقات را تحمل کند؛ پیشرفت و نوآوری، ستون اصلی خیمه‌ی تعلیم و تربیت است و نباید از سختی‌ها و موانع هراسید.

گزیده‌هایی از کتاب «مجموعه آثار میرزا حسن تبریزی»

  • این بنده برای افتتاح باب تعلیم که قرن‏‌هاست در ایران، دَرش بسته و کلیدش گم‏گشته بود، در خارجه به کارخانه‏‌های کلیدسازی رفته، سه سال به فلاسفه‌ی کلیدسازان این درب نجات، خدمت کرده کلیدسازی آموختم. (بدایة التعلیم، ج1، ص 50)‏
  • روشن‌دلی، مشعلی افروخت تا تیره‏بختانِ ابنای وطن که در ظلمات جهل هائمند، راه نجات یابند. جماعتی که تاریکی طلب بودند و در تاریکی کلاه از سر همدیگر می‏ربودند، مشعله‏‌دار را محبوس کردند. (کفایة التعلیم، ج 2، ص 197)
  • تا شمع روح در فانوس تنم روشن است این مشعل را نخواهم خواباند و این نشای معارف تا نشو و نمایی نکند به هوای نفس دوستان، آب این بوستان را قطع نخواهم نمود. (کفایة التعلیم، ج 2، ص 197)
  • نحوست طالع ایرانیان، چندین مرتبه مکتب را ویران کرد. (کفایة التعلیم، ج 1، ص 72)
  • اختر سعادت، شمس معارف است که مطلعش، غیر از افق ماست. (کفایة التعلیم، ج 1، ص 3)
  • برای رفع معایب،مصلحی صالح‏تر از معارف خلق نشده. (کتاب المشتقّات، ص 31)
  • تا اصول تعلیم تعمیم نیابد این گونه تعلیمات بی‏ثمر است. (کفایة التعلیم، ج 1، ص 103)
  • تأسیس مدارس، معمول نباشد، بعثت انبیا بی‏اثر خواهد ماند. (کفایة التعلیم، ج 1، ص 22)
  • خانمان سوخت‌ه‏ای می‏‌گفت: ندانم این آتش از کجا در سرای من افتاد؟ گفتم: از چخماق جهل و حماقت. (کفایة التعلیم، ج 2، ص 217)
  • شمع شب‌‏افروز شبستان هر ملت در شمعدان دبستان آن ملت مشتعل می‏‌شود. (کفایة التعلیم، ج 2، ص 197)
  • شمع عدالت جز در کارخانه‌ی مکاتب ریخته نمی‌‏شود و چون شماع معارف آن را ریخت جز در فانوس دل‏‌های مکتبیان روشن نمی‌‏شود. (کفایة التعلیم، ج 2، ص 184)
مصاحبه کننده:
پدیدآورندگان:
Submitted by skyfa on