متل خره خراطی میکرد (متل یزدی)
یک روزی بود و روزگاری،
پشت خونه ما یک گودالی،
موش ماسوره میکرد،
بچه موش ناله میکرد،
شتر نمد مالی میکرد،
خره خراطی میکرد،
گاو گو بازی میکرد،
اسب عصاری میکرد،
فیل اومد سیل و تماشا،
پاش لیزید و افتاد تو چا،
گفت: چه کنم، چاره کنم،
نیم من گوش قلیه کنم،
بخورم ، خورده مشه،
نخورم گنده مشه،
من بخورم ، تو چه کنی؟
تو بخوری ، من چه کنم؟
روما حد دروازه کنم،
صدای بزغاله کنم،
گیلی گیلییک ، به
دمبه داری ؟
نه
متلهای دیگر را در ادامه بخوانید
- متل دویدم و دویدم (روایت تهرانی)
- متل مرغ زرد پا کوتاه (ترانه مسجد سلیمان)
- متل دختر دارم انار و به
- متل ای داد و بیداد
- متل جم جمک برگ خزون
- متل گنجشک آشی مشی (متل کازرونی)