هالیس وودز کودکی است سرراهی در سنین نوجوانی که مفهوم تعلق داشتن به خانواده برایش معنا میگیرد. نوجوانی دقیق و حساس و علاقمند به نقاشی که روحیات خود را در نقاشیهایش به تصویر میکشد و با خانواده هایی که مددکاران اجتماعی برایش درنظر می گیرند، سازگاری ندارد و مرتب دست به فرار میزند.
او حتی از خانهی "پیرمرد" هم که به او علاقه دارد، میگریزد زیرا خود را مسئول اتفاقات رخ داده میداند. اما جوزی، معلم سابق هنر، فرق دارد. این بار به اتفاق جوزی از دست مددکاران فرار میکند تا آنها را از هم جدا نکنند. داستان در فصولی جداگانه پیش می رود؛ اوقاتی که هالیس با جوزی سپری میکند (زمان حال) و تصاویری که خاطرات گذشتهی او را تشکیل میدهند.
راوی اول شخص و هنرمند، داستان زندگی و دغدغههای روحی_روانی هالیس را از طریق تصاویر ذهنی پیش چشم ما زنده میکند و تصویر ما نیز از خود هالیس، درست مثل مجسمهای که جوزی از او میسازد، به تدریج کامل میشود. کتاب اساسا بر شالودهی بیان تصویری بنا شده است و کاغذهای نقاشی شدهی هالیس که برشهای خاصی از زندگی اوست، یکی یکی پیش چشم ما ورق میخورد و هریک گوشهای از تصویر نهایی و کامل شدهی زندگی او را میسازد. خود هالیس نیز در پایان داستان، با قرارگرفتن در مقابل مجسمهی خودش، موفق به کسب شناخت تازهای از خود میشود. مشخصهی داستان ذوق و عشق به هنر نقاشی و به کارگیری آن در بیان احساسات است.