الّه‌های تاجیکی: لالایی‌ها و اهمیت آن‌ها

در جوامع سنتی، انتقال دانش، ارزش‌ها و باورهای فرهنگی از نسلی به نسل دیگر، نه از طریق متون مکتوب بلکه با استفاده از ابزارهای شفاهی مانند افسانه‌ها، ترانه‌ها، متل‌ها، و لالایی‌ها صورت می‌گیرد. لالایی‌ها به‌مثابه یکی از گونه‌های ادبیات عامیانه، دربردارندهٔ محتوایی عمیق و چندلایه‌اند که می‌توانند بازتابی از شرایط اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و روان‌شناختی جامعه‌ی گویش‌ور خود باشند. لالایی، تنها ابزاری برای خواباندن کودک نیست، بلکه رسانه‌ای فرهنگی است که پیام‌هایی مهم در زمینهٔ جهان‌بینی، احساسات مادرانه، شکاف‌های جنسیتی، تجربه‌های تاریخی و امیدها و رنج‌های نسل‌ها را منتقل می‌کند. لالایی‌ها یکی از قدیمی‌ترین و مهم‌ترین گونه‌های ادبیات شفاهی و کودکانه هستند که در جوامع مختلف جایگاه ویژه‌ای دارند. این سرودهای مادرانه، علاوه بر کارکرد آشکار خود در آرام کردن و خواباندن کودک، نقش‌های عمیق اجتماعی، فرهنگی و روانی نیز ایفا می‌کنند.

در کتابک بخوانید: نازآواها و ترانه‌های نوازشی تاجیکی

«گونه‌های ادبیات کودک را می‌توان در دو شاخۀ منثور و منظوم دسته بندی کرد. لالایی‌ها در کنار متل‌ها، منظومه‌ها و ترانه‌های عامیانه که برای کودکان ساخته‌شده‌اند یکی از گونه‌های منظوم ادبیات کودکانه هستند. لالایی نخستین گام آشنایی کودک با شعر و موسیقی است. لالایی‌ها در زمان‌های بسیار دور پدید آمده‌اند؛ اگر بگوییم همزاد بشرند یاوه نگفته‌ایم. زیرا این آوازهای شیرین، ناب‌ترین و زلال‌ترین پیوندهای مهرورزی مادر و کودک را بازمی‌تابانند و این مهرورزی‌ها بی‌هیچ ،گمانی از نخستین کودک و نخستین مادر آغازشده در جویبار زمان جاری‌شده و تا به امروز پیش‌آمده است. لالایی‌ها سروده‌هایی هستند رها که از سرچشمهٔ عاطفه، احساس و مهر جوشیده‌اند و همچون رنگین‌کمانی جادویی در آسمان رؤیاها و خیال‌ها بال گسترده و رنگ پراکنده‌اند.» (حسن‌لی، ۱۳۸۲: ۶۳)

ماهیت و کارکردهای لالایی‌ها

کارکرد اصلی لالایی‌ها آرامش‌بخشی و خواباندن کودک است. مادران با تکرار جملات آهنگین و ملایم و همراه کردن آن با حرکت گهواره، محیطی امن و آرام برای کودک فراهم می‌آورند. اما اهمیت لالایی‌ها تنها به این کارکرد محدود نمی‌شود. در جوامع سنتی، جایی که ساختارهای اجتماعی محدودکننده و گاه زن‌ستیز بوده‌اند، لالایی‌ها فضایی برای بیان آرزوها، نگرانی‌ها و تجربه زیسته مادران فراهم کرده‌اند. زنان در حین مراقبت از کودک فرصت می‌یابند به شکل نمادین اعتراض خود را نسبت به محدودیت‌های اجتماعی بیان کنند و از این طریق نوعی کنشگری و حضور فعال خود را نشان دهند.

جایگاه لالایی در ادبیات و فرهنگ

لالایی‌ها به شکل شفاهی از نسلی به نسل دیگر منتقل شده‌اند و بدین سبب ویژگی‌هایی چون ساده بودن زبان، آهنگین بودن، تکرار جملات و تشبیه‌های ملموس دارند. این ویژگی‌ها باعث شده‌اند که لالایی‌ها نه‌تنها ابزار آموزش و تربیت کودک باشند، بلکه بازتاب‌دهنده تجربه اجتماعی و فرهنگی زنان نیز باشند.

لالایی‌ها پیوند عمیقی با طبیعت، محیط و زندگی روزمره دارند. مادران کودک را به گل‌ها، میوه‌ها، پرندگان و جریان آب تشبیه می‌کنند تا حس زیبایی، طراوت و آرامش را منتقل کنند. این ارتباط با طبیعت، کودک را با محیط پیرامون و ارزش‌های فرهنگی جامعه آشنا می‌کند و درک او از محیط و زندگی اجتماعی را شکل می‌دهد.

در کتابک بخوانید: دو روایت تاجیکی از «خاله سوسکه»

اهمیت اجتماعی و فرهنگی لالایی‌ها

لالایی‌ها به‌عنوان رسانه‌ای فرهنگی، تجربه‌های زنانه، آرزوها و دغدغه‌های مادران را منتقل می‌کنند و درعین‌حال کودک را با هنجارهای جامعه آشنا می‌سازند.

از طریق لالایی‌ها می‌توان به نگرانی‌ها، شادی‌ها و محدودیت‌های اجتماعی زنان پی برد.

تکرار آهنگ و واژه‌ها و محتوای محبت‌آمیز لالایی، پیوند عاطفی و روانی میان مادر و کودک را تقویت می‌کند.

همچنین با لالایی‌ها، کودک با حرفه‌ها، طبیعت، باورها و رفتارهای اجتماعی آشنا می‌شود و ارزش‌های جامعه را یاد می‌گیرد.

واژه «الّه‌» در تاجیکی

«الّه‌ در تاجیکستان به مجموعهٔ رباعی‌ها، دوبیتی‌ها و شعرهایی گفته می‌شود که مادران در سر گهوارهٔ کودکانشان می‌خوانند. وقتی که کودک را در گهواره می‌خوابانند و در وقت جنباندن گهواره مادر او را اله گویان می خواباند، همین الّه‌ برای کودک بسیار مفید بوده است؛ زیرا که روزهای اول تربیت از گهواره شروع می‌شود کلمه‌هایی که در اله‌ها به کار می‌روند، بیشتر تربیتی و مخصوص کودکان می‌باشد و این واژه‌ها را در سرودهای دیگر کم می‌بینیم.» (پهلوان، ۱۳۹۵: ۳۷)

الّه‌ها در فرهنگ شفاهی تاجیکان نه‌تنها به‌عنوان ابزار نوازش و آرامش کودک، بلکه به‌مثابهٔ حاملان ارزش‌ها، آرزوها و نمادهای فرهنگی عمل می‌کنند.

در مناطق کوهستانی و روستایی تاجیکستان، اله‌ها همچنان به‌طور گسترده حفظ شده‌اند. زنان روستایی، هنگام تکان دادن گهوارهٔ فرزندان، این ترانه‌ها را نه‌تنها برای خواباندن کودک، بلکه برای گشودن عقده‌های دل و رهایی از غم و اندوه استفاده می‌کنند و از خدا می‌خواهند که سرنوشت فرزندشان بهتر از تقدیر خودشان باشد.

در تاجیکستان لالایی را الّه و یا الّه‌یا می‌گویند.

در کتابک بخوانید: افسانه‌ی کیکک به روایت تاجیکی: نگاهی به روایت‌های ایرانی کک به تنور

نبات و قند آچه

خواب کن ‌ای جان آچَه،[1] الّه‌یِ الّه

طفل خندان آچه، الّه‌یِ الّه

دل و دلبند آچه، الّه‌ی الّه

رگ و پیوند آچه، الّه‌ی الّه

برۀ مست آچه، الّه‌ی الّه

عصای دست آچه، الّه‌ی الّه

خواب کن بلبل آچه، الّه‌ی الّه

آ، غنچه‌گلِ آچه، الّه‌ی الّه

************

گلِ بهی

الّه گویم، الّه‌یا

جان و دلم، الّه‌یا

خوابش برد، الّه‌یا

گلْ گلِ شالی، الّه‌یا

بلاگردان شوم حالی، الّه‌یا

الّه گویم، الّه‌یا

خوابش برد، الّه‌یا

گلْ گلِ گندم، الّه‌یا

بلاگردان شوم، الّه‌یا

الّه گویم، الّه‌یا

خوابش برد، الّه‌یا

گلْ گل لاله، الّه‌یا

بلاگردان شود بی‌بی، الّه‌یا

الّه گویم، الّه‌یا

خوابش برد، الّه‌یا

گلْ گلِ سَدَه،[2] الّه‌یا

بلاگردان شود دَدَه،[3] الّه‌یا

الّه گویم، الّه‌یا

خوابش برد، الّه‌یا

گلْ گلِ رعنا، الّه‌یا

بلاگردان شود ماما، الّه‌یا

الّه گویم، الّه‌یا

خوابش برد، الّه‌یا

گلْ گلِ بهی[4]، الّه‌یا

بلاگردان شود بی‌بی، الّه‌یا

الّه گویم، الّه‌یا

خوابش برد، الّه‌یا

گلْ گلِ بادام، الّه‌یا

صَدْقَت شوم مدام

الّه گویم، خواب بَرد

درد و بلاته آب بَرد

لالایی، نخستین نغمه‌ای است که با صدای آرام مادر که کنار گهواره، گوش کودک را نوازش می‌دهد. در همین زمزمه‌ی ساده است که نخستین تجربه‌ی زیباشناسی، نخستین تماس با زبان، و نخستین آشنایی با عاطفه و فرهنگ شکل می‌گیرد.

در کتابک بخوانید: روایت «کدو قلقله زن» ایرانی و روایت «کدو ،کدو، جان کدو» تاجیکی

در فرهنگ تاجیکی، لالایی‌ها نه‌فقط وسیله‌ی آرامش نوزاد، بلکه یکی از بنیادی‌ترین اشکال انتقال فرهنگ شفاهی به شمار می‌آیند. مادران با آوای خویش، بی‌آنکه آموزش دیده باشند، آموزگاران نخستین جامعه‌اند. در زمزمه‌ی آنان، زبان مادری زنده و جاری است، و از دل آن، هویت قومی، ارزش‌های اخلاقی، و جهان‌بینی مردم زاده می‌شود.

لالایی در میان تاجیکان، همانند بسیاری از ملت‌های شرق، پلی است میان فرد و جمع، میان طبیعت و فرهنگ، میان سکوت و سخن. این نغمه‌ها اغلب در فضایی زنانه و خانگی پدید آمده‌اند، اما کارکردی اجتماعی و فرهنگی گسترده دارند. لالایی درواقع نخستین رسانه‌ی فرهنگی یک ملت است؛ رسانه‌ای که با لطافت زنانه، پیام‌های ژرف انسانی را به نسل بعدی منتقل می‌کند.

از دیدگاه فولکلورشناسی، لالایی‌ها در تاجیکستان بازتابی از ساختار اجتماعی، باورهای مذهبی، آرزوها و نگرانی‌های زنان این سرزمین‌اند. در کلام مادر، هم نشانه‌های عشق و مهربانی هست و هم پژواک رنج‌های تاریخی؛ گاه نیایش است و گاه شکایت، گاه وعده‌ی آرامش و گاه فریاد خاموشی که در لحن نغمه پنهان می‌شود.

در متون کهن و معاصر، واژه‌ی «الّه‌» در تاجیکی اشاره به همین نغمه‌های گهواره‌ای دارد. ساختار موسیقایی لالایی‌های تاجیک، ساده اما موزون است؛ بر پایه‌ی ریتم‌های طبیعی نفس و تپش قلب مادر سامان‌یافته، و از همین رو اثری شفابخش و طبیعی بر روان کودک دارد. پژوهش‌های مردم‌شناختی نشان داده است که لالایی‌ها نخستین تجربه‌ی ریتم، موسیقی و زبان در ذهن کودک‌اند، و به رشد شناختی و عاطفی او یاری می‌رسانند.

در کتابک بخوانید: روایت تاجیکی از افسانۀ نخودی (نخودک)

لالایی‌های تاجیکستان گنجینه‌ای از لایه‌های کهن زبان فارسی‌اند. در آن‌ها واژگان فراموش‌شده، تعبیرهای عامیانه، و ساختارهای نحوی بومی به‌صورت زنده حفظ شده است. لالایی نه‌فقط ترانه‌ای برای خواب کودک، بلکه بیانیه‌ای نانوشته از عشق، آرزو و پیوند انسان با زندگی است.

سفیدک خالدارم

الّه‌یا، الّه‌یا، بابا جانم الّه‌یا، الّه‌یا

الّه‌یا، الّه‌یا، بندِ جانم الّه‌یا، الّه‌یا

الّه‌یا، الّه‌یا، به جانم ملهم[5] شوی، الّه‌یا

الّه‌یا، الّه‌یا، شب و روز همدلم شوی، الّه‌یا

الّه‌یا، الّه‌یا، انار دانه دارم، الّه‌یا

الّه‌یا، الّه‌یا، مویز دُمچه دارم، الّه‌یا

الّه‌یا، الّه‌یا، باغ و بوستانم، الّه‌یا

الّه‌یا، الّه‌یا، گل ریحانم، الّه‌یا

الّه‌یا، الّه‌یا، آرزوی شیرینم، الّه‌یا

الّه‌یا، الّه‌یا سفیدک خالدارم، الّه‌یا

الّه‌یا، الّه‌یا، گوهر قیمت بها، الّه‌یا

الّه‌یا، الّه‌یا، مالک دنیا، الّه‌یا

الّه‌یا، الّه‌یا، مُلّا بودی تو، الّه‌یا

الّه‌یا، الّه‌یا، میرزا بودی، الّه‌یا

الّه‌یا، الّه‌یا، چوپان بودی، الّه‌یا

الّه‌یا، الّه‌یا، باغبان بودی الّه‌یا

الّه‌یا، الّه‌یا باباجانم، الّه‌یا، الّه‌یا

الّه‌یا، الّه‌یا، بند جانم الّه‌یا، الّه‌یا

از سوی دیگر، در لالایی‌ها می‌توان نقش برجسته‌ی زن تاجیک را در فرهنگ و ادبیات دید؛ زنی که هرچند گاه در ساختارهای اجتماعی مجال سخن نداشته، اما با صدای نرم خود، در کنار گهواره، روایتگر هستی بوده است. لالایی، صدای درونی زنانگی است؛ بیانی از عشق، مقاومت و امید.

در تاجیکستان، تنوع زبانی و فرهنگی هر ناحیه رنگ ویژه‌ای به لالایی‌های محلی بخشیده است. در بدخشان، لالایی‌ها رنگ عرفانی دارند و با واژگان دعا و مناجات آمیخته‌اند؛ در سغد، آهنگ‌ها شادتر و پرتحرک‌ترند؛ در ختلان و کولاب، زبان لالایی‌ها به واژگان حماسی و آرزوهای مردانه نزدیک می‌شود. این گوناگونی، تصویر زنده‌ای از نقشه‌ی فرهنگی و موسیقایی سرزمین تاجیکستان به دست می‌دهد.

هر لالایی، صدای مادری است که با جهان سخن می‌گوید؛ صدایی که اگر خاموش شود، بخشی از حافظه‌ی فرهنگی، خاموش خواهد شد.

در کتابک بخوانید: افسانه‌ی تاجیک بلبلک سرگشته

***********

در جویک‌ها آب آید

الّه گویم، آرام جانم، الّه‌ی

الّه گویم، سرو روانم، الّه‌ی

در جویک‌ها آب بیاید، الّه‌ی

در چشمکات خواب بیاید، الّه‌ی

بهاوَالّدین[6] یارت شود، الّه‌ی

پیرها مددگارت شود، الّه‌ی


زبانکت بُرّا شود، الّه‌ی

چشمانت بینا شود، الّه‌ی

به دَدَه جان همراه شوی، الّه‌ی


دَر مانم، دستم گیری، الّه‌ی

الّه گویم، آرام جانم، الّه‌ی

الّه گویم، سرو روانم، الّه‌ی

*****

مقبولک من، الّه‌ی

الّه می‌گویم، الّه‌ی

بچۀ جانم، الّه‌ی

خونِ دلِ ریخته، الّه‌ی

کردمت کَتَّه،[7] الّه‌ی

الّه می‌گویم، الّه‌ی

دادرِ[8] جانم، الّه‌ی

دوای درد سرم، الّه‌ی

الّه می‌گویم، الّه‌ی

مرهم جانم، الّه‌ی

بچه! تو خُم زرم

یاقوت و دُر و گوهرم

الّه می‌گویم، الّه‌ی

شیرین جانم، الّه‌ی

بچه‌یَم خوشبخت شود

صاحب مال و رخت شود

الّه می‌گویم، الّه‌ی

پهلوانم، الّه‌ی

قابلک من، الّه‌ی

مقبولک من، الّه‌ی

الّه می‌گویم، الّه‌ی

بره‌یک[9] من، الّه‌ی

الّه می‌گویم شیرینمَه

گُلک نازنینَمَه

الّه می‌گویم، الّه‌ی

جان شیرینم، الّه‌ی

******


کفترکم الّه‌یا

در جویچه‌ها آب آمد، الّه‌یا

در چشمکاش خواب آمد، الّه‌یا

الّه گویم، الّه‌یا

خوابش برد، الّه‌یا


سیب سرخه آب برده‌ست، الّه‌یا

انور جانه خواب برده‌ست، الّه‌یا

الّه گویم، الّه‌یا

خوابش بَرد، الّه‌یا


الّه جانم، کفترکم، الّه‌یا

غم بُرار و دلبندکم، الّه‌یا

الّه جانم، الّه‌یا

خوابش برد، الّه‌یا

الّه گویم، الّه‌یا

خوابش برد، الّه‌یا

باغ و بوستانم، الّه‌یا

بلبل خوش‌خوانم، الّه‌یا

الّه، الّه، الّه، الّه‌یا


«اله‌گویی» نیز، همچون افسانه‌گویی و داستان‌سرایی، بخشی از فرهنگ کهن تاجیکی به شمار می‌رود که مسیر تاریخی طولانی‌ای را طی کرده و با تغییراتی تا دوران معاصر رسیده است. اله همواره با رویدادها و واقعیت‌های زمان همراه بوده و بازتاب‌دهنده زندگی مردم است.

در کتابک بخوانید: دو افسانه‌ی تاجیکی: کلوخک و برگک و گنجشکک

در روزگار امروز، برخی مادران جوان در کنار لالایی‌های سنتی، نغمه‌های برگرفته از موسیقی معاصر را نیز با کودک خویش زمزمه می‌کنند. این آمیزش سنت و مدرنیته، نشانهٔ پویایی فرهنگ شفاهی است و خود زمینه‌ای نو برای پژوهش در تحول موسیقایی فولکلور مادرانه فراهم می‌آورد.

در اینجا چند نمونه از اله‎های امروزی مادران تاجیک را از نظر می‌گذرانیم.

الّه گویم من تو را

الّه گویم من تو را، جان و دلم، الّه‌

از الّه‌ها جانکم، خوابت برد الّه

کَلان شوی، چَقّان[10] شوی، الّه جانم، الّه‌یا

بر وطنت خذمت کنی[11]، الّه جانم، الّه


آسْمان پر از ستاره، الّه جانم، الّه‌یا

دنیا در این گهواره، الّه جانم، الّه

روی حولی[12] یک بیخ[13] سیب است، الّه جانم، الّه‌یا

بچه جانم به زیب[14] است، الّه جانم، الّه


چون نوبه آب آمد، الّه جانم، الّه‌یا

بچه جانم به زیب است، الّه جانم، الّه

الّه گویم جانِ مادر، الّه جانم، الّه‌یا

الّه گویم شب تا سحر، الّه جانم، الّه

الّه‌یا، الّه‌یا، الّه‌یا، الّه

**************

ای، الّه جانم، الّه‌‌یا

ای، الّه جانم، الّه‌یا

شیرین‌زبانم، الّه‌یا

آرامِ جانم، الّه‌یا

درد دیدهٔ جانم، الّه‌یا

الّه‌یا ، الّه

کلان شوی، چقّان شوی،

پر دیده یو دانا شوی،

دل‌سوز و غم‌خوارم شوی،

پر طاقت و وزنین شوی.

آه، در دمِ پیریِ من،

عصای دستانم شوی، الّه‌یا ، الّه

در کتابک بخوانید: دو افسانه تاجیکی: دو بزیچه و دردانه‌های‌اشک و گل‌قهقه

ای گل پسر، دنیای من،

بختِ من و آرْزوی من.

ای شاه‌دختر، جانِ من،

دو دیدهٔ بینای من.

گر من روم از این جهان

تو میوهٔ این عمرِ من، الّه‌یا ، الّه

ای، کی کلانت ببینمه

شاد و دوانت ببینمه

در میانِ یاران و دوستان،

من شاه سوارت بینمه

ای الّه‌ جانم، الّه‌یا

شیرین‌زبانم، الّه‌یا

آرامِ جانم، الّه‌یا

دردت به جانم الّه‌یا

الّه‌یا، الّه،‌ الّه‌یا، الّه‌


من الّه‌ گویم خوابت بیاد

من الّه ‌گویم، خوابت بیاد، الّه‌یا ، الّه

قادر خدایه رحمش بیاد، الّه‌

کاسهٔ چینی، گل‌آلوده، الّه

قاسم‌جانم خواب‌آلوده، الّه‌

من الّه ‌گویم، خوابت بیاد، الّه‌یا ، الّه

جانکم به درمان شوی، الّه‌

الّه‌یا ، الّه، بچه جانم الّه‌

شیرینِ شیره‌دارم الّه

مویزِ دُم‌چه دارم، الّه‌

من الّه ‌گویم، خدا یارت شود، الّه‌یا ، الّه

پیر و مددگارم شود، الّه‌

الّه‌یا، الّه، الّه جانم، الّه‌

شیرین‌زبانم، الّه‌یا ، الّه

قاسم‌جانم، بچه جانم الّه‌

الّه‌یا، الّه، الّه جانم، الّه

الّه، الّه‌یا

الّه‌های تاجیکی، در مجموع، نظامی منسجم از زبان شاعرانه، احساس عمیق مادرانه، و بازتاب فرهنگی جامعه‌اند. تشبیه و استعاره در این سروده‌ها ابزاری برای انتقال لطافت و زیبایی کودک، و هم‌معنایی وسیله‌ای برای ایجاد موسیقی در کلام است. مضمون این نغمه‌ها نه تنها بازتاب روحیات مادران، بلکه بیانگر ساختار اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ملت تاجیک است. الّه‌ها، در حقیقت، میراث زنده‌ی فولکلور تاجیکستان‌اند؛ نغمه‌هایی که از دل رنج و مهر برخاسته‌اند و هنوز هم طراوت، معنا و قدرت عاطفی خود را در میان نسل‌های امروز حفظ کرده‌اند.

در کتابک بخوانید: مروری کوتاه بر افسانهٔ مرغ سرخ پاکوتاه و روایت تاجیکی آن


منابع:

پهلوان، کیوان (۱۳۹۵)، فرهنگ گفتاری در موسیقی ایران زمین (فارسی زبانان تاجیکستان و ازبکستان)، تهران: انتشارات آرون

جلیل‌آوه، حبیبه و همکاران (۲۰۱۳)، الّه (مجموعهٔ سرودها)، نشریات ناشر،‌ خجند

حسن‌لی، کاووس (۱۳۸۲)، لالایی‌های مخملین (نگاهی به خاستگاه و مضامین لالایی‌های ایرانی)، مجله زبان و ادبیات فارسی دانشگاه سیستان و بلوچستان، سال اول، پاییز و زمستان ۱۳۸۲، صص ۶۱ ـ ۸۰.

شیرمحمدیان، بهرام؛ عابدزاده، داداجان (۱۹۹۳)، الّه جانم، الّه‌یا، دوشنبه



[1]. آچه: مادر

۲.سده: درخت بید

۳.دده: پدر

[4].گل بهی: گل درخت به

[5] .ملهم: مرهم

[6].بهاوالدّین: محمدبن محمد البخاری در بین مردم بخارا و مسلمانان جهان به بهاءالدین نقشبند، بهاءالدین بلاگردان معروف است.

[7]. کردمت کتّه: بزرگت کردم

[8]. دادَر: برادر کوچکتر

[9]. برّه‌یک: برّه کوچک

[10] . چقّان: چالاک، سریع، چُست

[11] . خذمت کنی: خدمت کنی

[12] . حولی: حیاط

[13] . یک بیخ: یک دانه

[14] . به زیب: زیبا

نویسنده:
Submitted by editor74 on