گفتوگو با کفایتآریایی فر، عکاس و پژوهشگر – بخش دوم
«برای پیدا کردن پاسخ پرسشهای اساسی، که مجموعهی آنها بخش بزرگی از فرهنگ ما را تشکیل میدهند، نیاز به تلاش پیگیر و پیوسته است؛ کدام نقش گلیم از شکفتن گلهای بهاری الهام گرفته؟ کدام آوا، از جوش و خروش چشمهساران پدید آمده؟ کدامین رنگ به آفتابنشین میماند؟ در فریادهای ماهیگیران چه واژههایی بیشتر تکرار شده؟ آوازهای کشاورزان هنگام چایچینی چیست؟ زمانی که در کارگاه خانگی کوزهای ساخته میشود، با چه ابزاری روی آن نقش میاندازند؟ وقتی چادرشب میبافند، نگارهی چه جانوری روی آن بافته میشود؟ چرا بیشتر چادرشبها قرمزند؟
ما بر دوش پیشینیان خود ایستادهایم، به همین دلیل باید تکیهگاه فرهنگی و تاریخی خویش را بهتر بشناسیم. باید به رنجها شادیهای گذشتگانمان ارج نهیم. آنها چه میخوردند؟ چگونه میرقصیدند یا سوگواری میکردند؟ نشانهها در آیین سوگ و جشن چه بود؟ چرا سبز؟ چرا آبی؟ چرا قرمز؟
باید آیینهای گذشته را شناخته و پاس بداریم. با دانستن پاسخ این همه پرسش ... پیوندمان با فرزندانمان گسسته نخواهد شد. و در دنیای پر آب و رنگ کنونی حرفی برای گفتن خواهیم داشت؛ گردمان افراشته میشود و استوار گام برمیداریم و ... میمانیم.»
اینها بخشی از مقدمهی کتاب «پیشههای رو به فراموشی» اثر کفایتآریاییفر عکاس و پژوهشگر است که در آن بخشی از پیشههای در حال نابودی گیلان را جمعآوری کرده است. چندی پیش بخش نخست مصاحبه با این هنرمند را منتشر کردیم و با او دربارهی چرایی و چگونگی پرداختن به این پیشهها پرسیدیم.
ما در موسسهی پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان و برنامهی «با من بخوان» نیز همواره بر پیوند کودک امروز و دیروز، اهمیت فرهنگ بیننسلی و ارتباط بین فرهنگهای گوناگون تاکید کردهایم، و کتابخانه، کتابخوانی و فعالیتهای جذاب در پیوند با آن را ابزاری مناسب برای شناساندن میراث فرهنگی به کودکان و نوجوانان میدانیم. در بخش دوم و پایانی این مصاحبه، دربارهی چگونگی اجرای پروژههای سادهای در حوزهی میراث فرهنگی با کودکان و نوجوانان با خانم آریاییفر به گفتوگو نشستیم:
- فکر میکنید یک کتابدار، آموزگار یا پدر و مادر چطور میتواند کتاب «پیشههای رو به فراموشی» یا کتابهای مشابه را با کودکان سهیم شود؟ به نظر شما چه فعالیتهایی را در پیوند با این کتاب میتوان به ترویجگران کتابخوانی پیشنهاد داد تا خوانش این کتاب را برای کودکان و نوجوانان جذاب تر کنند؟ همانطور که میدانید برنامهی «با من بخوان» کتابخانههای بسیاری در مناطق مختلف راهاندازی کرده است که هر منطقه ویژگیهای فرهنگی و مردمشناختی غنی و منحصربهفردی دارد. به نظر شما اگر کتابداران و مربیان بخواهند کودکان و نوجوانان را به جستوجو و کنکاش در میراث فرهنگی منطقهی خود علاقهمند کنند از کجا میتوانند شروع کنند؟ آیا میتوانید موضوعات سادهای پیشنهاد دهید که آنها هم قدم در این راه جذاب بگذارند؟
پیش از این به سراغ کودک برویم، ابتدا باید روشی را پیش بگیریم که خود کتابدار یا مربی را نترسانیم! باید قضیه را آسان و شیرین بگیریم تا همهپذیر باشد. بهویژه از جانب کتابدار. این تصور پیش نیاید که پروژهای است دشوار. باید بگذاریم روند کمکم طی شود و سپس خودِ راه به ما میگوید که باید در ادامه بر چه چیزهایی بیشتر تاکید کنیم. یکی از پیشنهادهایی که چند وقتی است مایلام با کتابخانهی با من بخوان «مهتاب» که در نزدیکی ماست مطرح کنم این است که پروژههای سادهای به بچهها برای ثبت و عکاسی بدهم. در ابتدای کار میتوان سوژهها و ایدههای زیادی به کودکان یا نوجوانان داد. بیشک کمی که بگذرد متوجه خواهیم شد که در کدام حوزهها بیشتر میشود فعالیت کرد یا در کدام حوزهها مواد و محتوای اولیهی کار برای ما راحتتر و به شکل کاربردیتر فراهم است، یا کدام جنبهها برای بچهها جذابتر است. میتوان تنها با ثبت و نوشتن یک خاطره از پدربزرگ یا مادربزرگ یا مسنترین فردی که در فامیل هست شروع کرد. باید به بچهها گفت که حتماً نام فرد گویندهی خاطره را ذکر و عکس او را ثبت کنند. همچنین ضبط کردن صدای او یا گرفتن فیلمی کوتاه کار سادهای است، بهخصوص که الان اغلب افراد گوشیهای تلفن همراه باکیفیت دارند. مثلاً اگر مادربزرگی دارند که هنوز در «نیمکار» (نوعی ظرف سفالی)، که رشتیها به آن «نمکیار» میگویند، سبزی میسابد از همان فیلم بگیرند و مادربزرگ شیوهی کارش را توضیح دهد. فکرش را بکنید در یک بازهی زمانی دوساله چه حجم عظیمی از اطلاعات جمع میشود و چقدر این مجموعه بزرگ میشود! مجموعهای که تولیدکنندگاناش خود کودکان و نوجوانان بودهاند. پدربزرگها و مادربزرگها از آنجایی که نوهها و نتیجههاشان را دوست دارند با کمال میل همکاری میکنند.
موضوعات عکاسی و ثبت میتواند برای مثال خاطرهای از عروسی قدیم، سیزدهبدر، ختنهسوران، مراسم یا آیینی که در منطقهی آنها وجود دارد و ممکن است از آنها بیخبر باشیم، ملاخانه، آیین حمام رفتن، کارهایی که در قدیم برای بیماریهایی مثل سرفه و دلدرد میکردند، داورهای گیاهی، خورشتهای محلی و... باشد. نباید فکر کنیم که اینها تکراریاند. به این فکر کنیم که کودک یا نوجوان دارد با اینها آمیخته میشود و زیر و روشان میکند. یا مثلاً خواندن ترانههای عروسی از زبان سالمندان و ضبط صدایشان، یا ثبت ضربالمثلهایی که عمهی پیر کودک برایاش میگوید. فکر کنید برای مثال یک کودک بتواند 20 ضربالمثل جمع کند! کار کمی نیست! ممکن است برای ما آسان باشد ولی درگیر کردن مجموعهای از آدمها، به خصوص اگر آن را در گسترهی ایران تصور کنیم، بسیار زیباست. همچنین میتوانیم از بچهها بخواهیم موارد و موضوعات دیگری را خودشان پیشنهاد بدهند و ثبت کنند.
البته فکر میکنم لازم است این نکته را از کتاب توران میرهادی، که چند وقت پیش میخواندم، در اینجا اضافه کنم که در این جور فعالیتها نباید کارهای کودکان را با هم مقایسه کرد. بههیچوجه نباید یک کار مقایسهای باشد؛ نباید کار یکی از کودکان برجسته شود، بلکه بهتر است همواره تاکید کنیم که این کار برای مثال کار گروه کودکان یا نوجوانان عضو کتابخانهی «مهتاب» است و برای همهی گروه امتیاز به شمار میرود. بدون این که جایزهای در کار باشد. تاکید کنیم که این کار همهی شماست و به همین دلیل باارزش است و برای بچههایِ بعد از شما اینجا به یادگار میماند.
- با توجه به اینکه رشتهی تخصصی شما عکاسی است، آیا پیشنهادهایی برای تلفیق عکاسی و فعالیتهای مرتبط با شناخت فرهنگ، آداب و رسوم و... برای کودکان و نوجوانان دارید؟ چطور میشود با امکانات اندک این کار را انجام داد؟
یکی از کارهایی که امیدوارم خودم بتوانم انجام بدهم این است که به کتابخانهی «مهتاب» بروم و به کودکان و نوجوانان عضو کتابخانه یاد بدهم که چطور با همین گوشیهای تلفن همراه عکسهای بهتری بیاندازند. مثلا نقطههای طلایی کادر کدام است، چه سوژههایی بیشتر به درد عکاسی عمودی میخورند و چه سوژههایی به درد عکاسی افقی، جهت تابش نور روی سوژه در کدام حالت بهتر است، اینکه بهتر است زیاد زوم نکنیم، خیلی به صورت کسی نزدیک نشویم، کجا بایستیم، تراز سفیدی نور در گوشی چطور انجام میشود، رزولوشن را چطور میتوانند تنظیم کنند و... .
جایی خواندم که «در تاریخ معاصر هر آن چه عکسی از آن هست حقیقت دارد، باقی میتواند حقیقت باشد یا نباشد.» معنای این حرف چیست؟ فکرش را بکنید برای مثال میگویند که ناپلئون قدکوتاه بوده ولی خب عکسی از او نیست. من جایی خواندم که برعکس، او اصلاً قدکوتاه نبوده... اگر عکسی از او بود ما میتوانستیم درکی از قد واقعی او داشته باشیم. برای رویدادهای دیگر، مانند آتشسوزیها و جنگها و... هم معمولاً در تاریخ این طور بوده هرچه دلشان میخواست، یا آنجور که مایل بودند جلوه کند، آن واقعه را به تصویر میکشیدند. هر چند میدانیم که دوربین هم بهراحتی میتواند دروغ بگوید. حتی از همان سالهای ابتدایی اختراع عکاسی، میتوانست دروغ بگوید. اما در هر حال ما همیشه عکس را برگردان واقعیت میدانیم. دوربین عکاسی رسانهای است که دنیا را در اختیار دارد. ما نیاز به تصویر داریم. در هوای عکسها نفس میکشیم. عکس زبان دنیاست... از این کلیشهها که بگذریم، واقعیت این است که الان گوشیهای هوشمند که قابلیت عکاسی دارند بسیار در دسترس همگان هستند. از جمله کودک و نوجوان. با توصیههای اولیه اندکی دربارهی کیفیت تصویر، جایگاه نور و زاویه دید و... و با کمی هدایت از سوی کتابداران میتوان عکسهای بهتری توسط همین نوجوانان در مجموعهای بزرگ جمعآوری کرد. نکاتی مانند نور کنار پنجره، قرار دادن سوژه در محیط مرتبط، یا پرترههای محیطی که گویای شرایط زندگی و شغل شخص باشد، همه و همه میتواند به گرفتن عکسهای بهتر کمک کند. استفاده از عناصر سنتی و فرهنگی هم میتواند کمککننده باشد، مثلاً به کودکان و نوجوانان بگوییم اگر میخواهید از مادربزرگتان عکس بگیرید از او بخواهید به حیاط بیاد کنار یک درخت بایستد، یا کنارش یک گلدان شمعدانی بگذارید و از او عکس بگیرید؛ نه این که در خانه کنار بوفههای پُرکریستال عکس بگیرید، هرچند آن هم اشکال ندارد. اما اگر به این نکات دقت کنیم میتوانیم دیدِ کودکان را به سوی فضاهایی که خوشعکستر و فتوژنیکتر هستند هدایت کنیم.
- آیا قصد دارید پیشههای رو به فراموشی بیشتری را ثبت و معرفی کنید یا پروژههای دیگری برای ثبت جلوههای گوناگون زندگی و کار مردمان این دیار در دست دارید؟
همین الان بعد از چاپ کتاب، چند شغل دیگر اضافه شده. برای مثال گِلزن، حصیرباف، نوغاندار، و دو سه تای دیگر را هم دوستان توصیه کردند که باید بروم سراغشان. در ویراست دوم کتاب، به احتمال زیاد هفت هشت شغل جدید اضافه خواهد شد. کار برای انجام دادن زیاد است. هنوز جاهایی در گوشه کنار روستاهای اطراف و ییلاقات گیلان وجود دارد که هیچ عکاس یا مستندسازی سراغشان نرفته. در بقیهی مناطق هم همینطور است. شکل زندگی بهسرعت تغییر میکند و متأسفانه داریم بسیاری از مظاهر فرهنگ گذشته و معاصر را از دست میدهیم. معماری، پوشاک، آداب و رسوم، موسیقی، حیات وحش و طبیعت و...؛ شناسایی و دیده شدن همهی اینها مهم است. تا بتوانیم دستکم اینها را از طریق تصویر حفظ کنیم و گام کوچکی برداریم. مهم است که این داشتهها را برای آیندگان حفظ کنیم.
- باز هم از اینکه وقتتان را در اختیار ما گذاشتید ممنونایم. امیدواریم این گفتوگوی صمیمی با شما، به کتابداران ایدههای تازهای برای طراحی برنامهها و فعالیتهای در پیوند با کتابخوانی و شناخت میراث فرهنگی بدهد.
ما بر دوش پیشینیانمان ایستادهایم!- گفتوگو با کفایت آریاییفر، عکاس و پژوهشگر- بخش نخست