پوپک عظیم پور دارای مدرک کارشناسی کارگردانی نمایش عروسکی از دانشگاه تهران و کارشناسی ارشد در دو رشته کارگردانی و پژوهش هنر است. به بهانه انتشار تازه ترین کتاب او، "فرهنگ عروسکها و نمایشهای عروسکی آیینی و سنتی ایران" با این پژوهشگر به گفت و گو نشستیم.
پوپک عظیم پور دارای مدرک کارشناسی کارگردانی نمایش عروسکی از دانشگاه تهران و کارشناسی ارشد در دو رشته کارگردانی و پژوهش هنر است. هم اکنون در دانشگاههای هنر و تهران درسهای نمایش عروسکی را آموزش میدهد. "فرهنگ عروسکها و نمایشهای عروسکی آیینی و سنتی ایران"، "بوکه بارانه" و "تکه" آثار تالیفی پوپک عظیم پور هستند. ترجمه پیشدرآمدی بر زیباییشناسی نمایش عروسکی نیز از کارهای اوست. "فرهنگ عروسکها و نمایشهای عروسکی آیینی و سنتی ایران" یک کتاب مرجع ۷۰۰ صفحهای است. موضوع آن در آغاز، عنوان پایان نامه عظیم پور در دوره کارشناسی بوده است. هنگامی که در سال ۷۵ آن را مطرح میکند، با واکنش سرد استادان روبه رو میشود.
استادان پوپک عظیم پور در دانشگاه، براین باور بودند که حتی ۵۰ واژه نیز در این زمینه برای پژوهش پیدا نخواهد کرد. اما، او با کوشش بسیار، در زمان ارائه پایان نامه بیش از ۴۰۰ واژه به همراه توضیحات و کاربرد آنها، جمع آوری و با موفقیت از پایان نامه خود دفاع میکند. با تشویق استادان، عظیم پور، تصمیم میگیرد تا یک فرهنگ جامع در این زمینه تدوین و چاپ کند. تصمیمی که پس از ۱۳ سال به تدوین و چاپ فرهنگ عروسک های سنتی و آیینی ایران میانجامد. پوپک عظیم پور، از سال ۸۷ به همراه همسرش که اتنوموزیکولوژیست (مردم شناسی موسیقیایی) هستند سفر به شهرها و روستاهای ایران را آغاز کردند. آنها دریافتند که زمینه پژوهش درباره نمایشهای آیینی بسیار بیشتر از حوزه نمایش سنتی است.
با توجه به اقلیم متنوعی که در سرزمین ایران وجود دارد موضوع نمایشها و عروسکهای آیینی برای پژوهش از درونمایه عمیقتری برخوردار بود. سرزمینی که همزمان، عدهای مشغول دعای باران خواهی در مناطق کم باران هستند و عدهای دیگر مشغول دعای باران بس در خطه شمال. پس دست به پژوهشهای دقیق میدانی و کتابخانهای زدند که به تهیه برگههای بیشماری از فیشهای تحقیقاتی انجامید. از همین فیشها، تاکنون دو کتاب مستقل چاپ شده که گنجایش گسترش تا ۲۰ عنوان دیگر را دارد.
این زوج، برای پژوهش در این حوزه به سفر نامهها، فرهنگعامه و کتابهایی در این زمینه روی آوردند. اما، در هنگام پژوهش کتابخانهای متوجه کمبود شدید منابع نوشتاری شدند. با اینکه مردم ایران دارای باورها و مراسم آیینی بسیاری هستند، اما کمتر کسی تاکنون این آداب و رسوم را به نوشتار درآورده است. یکی از منابع موجود در این زمینه، کتاب بهرام بیضایی با نام نمایش در ایران است. هرچند تمرکز این کتاب بیشتر بر روی نمایشهای سنتی است. پس برای ادامه راه ناچار به گردآوری و بازسازی عروسکها از حافظه و خاطره افراد مسن روستاها و شهرها شدند.
بیشتر آیینها منسوخ شده و خاطرات کمی درباره آنها وجود دارد. این مسئله سبب دشواری راه پژوهش میشد. چه بسیار اساتید عروسک گردانی و خیمه شب بازی بودهاند که دیگر زنده نیستند و حتی یک خط از شیوه فعالیت و هنر ایشان موجود نیست. بسیاری از این اساتید برای اجرای نمایشهای سنتی به کشورهای بسیاری سفر کردهاند و نمایشهای افتخار آفرینی به نام ایران اجرا کردهاند در حالیکه حتی یک عکس از اجرای آنها موجود نیست. عظیم پور با تاسف بسیار یاد آوری میکند که برای دانستن نام و تاریخ تولد و وفات تعدادی از هنرمندان تنها منبع موجود سنگ قبر آنها بوده است.
بسیاری از این آیینها در سینههای مادربزرگها و پدر بزرگها بوده که به صورت بازی و نمایش برای گرمتر کردن فضای خانه و ایجاد صمیمیت در محیط زندگی اجرا میشده، اما از هنگامی که اسباب گرمایشی مدرن به خانهها آمد، خانهها گرم شد و دلها سرد، دیگر کسی منتظر آمدن "تکه چی" نیست. تکه چیها افرادی بودند که ۵۰ روز مانده به نوروز، نوید آمدن بهار و گرمتر شدن زمین را به روستاییان میدادند و با خواندن اشعار شاد و زیبا و رقصاندن مجسمه بزی که تمام نمادهای باروری، حیات و برکت همچون آیینه، گل و پارچههای قرمز و شاد را با خود داشته است، مژده سال نو را به مردم میدادند. مردم نیز برای شاد کردن تکه چی، سهمی از هر چیزی که در خانه داشتند مثل شیرینی، نان و یا روغن به او میدادند.
عظیم پور به عروسک "بوکه بارانه" (عروس باران در لفظ کردی) اشاره میکند که مربوط به آیین باران خواهی در کردستان است. عروسکی که میانه دار انسان و ایزد میشود، تا با دعای دسته جمعی، بارش باران را به ارمغان بیاورد. مردم به همراه بوکه بارانه در یک نقطه مقدس، مانند بقعههای متبرک یا امام زادهها در نزدیکی رودی جمع میشوند و از عروس باران که نسبش به ایزد بانوی آب (آناهیتا) در ایران باستان برمیگردد طلب باران میکنند.
اگر باران ببارد بوکه تبدیل به عروسکی مقدس میشود و تکههای لباساش برای تبرک به خانههای روستاییان میرود و اگر باران نبارد کسی از بوکه گله نمیکند. باور آنها بر این است که دعای خودشان خالصانه نبوده است. در این صورت بوکه بارانه را در رود رها میکنند با این باور که بوکه از خجالت خود را غرق کرده است.
عظیم پور، به عروسک دیگری نیز اشاره میکند. عروسکی به نام علیاصغر که با روش "پیپر ماشه" و از خرده کاغذهای قرآن درست شده و به شدت مقدس است. این عروسک در اجرای آیین عاشورا به کار میرفته است.
به طور کلی فصل های کتاب شامل ۶ بخش است:
بخش اول نمایشهای آیینی سنتی است که شامل سه آیین پیش بهاری، باران خواهی و آفتاب خواهی است. بینندگان این نمایشها خدا و کائنات هستند و مکان اجرای آن طبیعت است.
بخش دوم شامل نمایشهای سنتی است که با شیوههای ویژه و تماشاگران مشخص در جایی مانند قهوهخانه برای سرگرمی اجرا میشده است. این نمایشها به دو گروه "شب بازی" و "روز بازی" تقسیم بندی میشوند. نمایشهای شب بازی، مانند خیمه شب بازی و سایه بازی و نمایشهای روز بازی مانند رو حوضی و عروسک گردانی بوده است.
در این بخش میتوان به نمایشهایی همچون "پهلوان کچل"، "پهلوان کچل عراقی" و "جی جی وی جی" اشاره کرد. متاسفانه درباره سایه بازی به جز اشاراتی که در بعضی اشعار به آن بر میخوریم نشانه مکتوب دیگری موجود نیست. این در حالی است که نمایشهای سایهای به نام "قره گوز" که هم اکنون در کشور ترکیه اجرا میشود، ریشه ایرانی دارد. استاد آن نیز فردی به نام شیخ کوشتری از خطه تبریز بوده است. در این رابطه باوری در میان مردم هست به این ترتیب که:
"یکی از سلاطین عثمانی دستور ساخت مسجدی را به معروفترین معماران عصر خود به نامهای قره گوز و عباد میدهد . بعد از مدتی پادشاه جویای پیشرفت مسجد میشود که به او خبر میدهند مسجد هنوز ساخته نشده است. هنگامی که دلیل را جویا میشود میفهمد چون این دونفر بسیار خوش صحبت بودند و قصههای بسیار شیرینی برای کارگران تعریف میکردند، همه سراپا گوش می شدند و هیچ کس نمی توانست دست به کار شود. پس دستور میدهد تا آن دو نفر را گردن بزنند. پس از مدتی دوباره جویای پیشرفت کار ساخت مسجد میشود که درمی یابد باز هم پیشرفتی در کار نبوده چون پس از مرگ آن دو نفر همه کارگرها از غصه نمیتوانند کار کنند. این موضوع سبب ناراحتی سلطان میشود. از قضا شیخ کوشتری که از وزرای دانای ایرانی پادشاه بوده برای رفع ناراحتی پادشاه، نعلین های خود را در میآورد و در دست میگیرد و از پشت پرده، نمایش قره گوز و عباد را اجرا میکند که همین به پایهگذاری نمایش سایهای میانجامد."
نوع دیگری از نمایشهای سنتی، بازی نمایش عروسکی است که بازیگر داخل عروسک میشود. مانن "الاغ سوار" یا "شغال بازی" در کاشان و یا "طاووس بازی" که همراه با رقص و موسیقی است. بخش سوم کتاب شامل پیکرکهای نمادین است. شاید پیکرکهای نمادین به تنهایی بار نمایشی نداشته باشند، اما در پیدایش تاریخ نمایش از جایگاه ویژه ای برخوردارند.
نمونهای از این دست، پیکرک عروسک مومی بوده است که در عید غدیر برای خواهر خواندگی استفاده میشده است. به این صورت که دو زن که دوستان صمیمی هم بوده اند، در روز عید غدیر تصمیم می گرفته اند، خواهر خوانده هم شوند. یکی از آنها عروسک مومی را در سینی میگذاشته و آن را به کمک زن دیگری که "پا سبز" نامیده میشده به خانه دوست صمیمی میفرستاده است. اگر نفر دوم تمایل به خواهر خواندگی میداشت، شیرینی در سینی میگذاشت و برمیگرداند. اما، اگر تمایل به خواهر خواندگی نداشت پارچهای بر روی سینی میانداخت.
نمونه دیگری از این دسته، پیکرک "ابو دردا" نام دارد که در شهرهای اصفهان، اراک و زنجان رایج بوده است. ابو دردا نام یکی از یاران محمد (ص) است که همیشه بیمار بوده و برای همین به نام پدر دردها خوانده میشود. هنگامی که در یک محله و یا خانواده کسی پی در پی بیمار میشده، آشی به نام آش ابودردا میپختهاند. آشی که که حبوبات آن به یاری اهالی محل تامین میشد. هنگام درست کردن رشته از خمیر، دو عروسک خمیری به نامهای ابودردا و زن ابودردا درست میکرده و درون آش انداخته میانداختهاند. پس از پختن آش به تمامی اهل محل کاسهای آش داده میشد. این دو عروسک نصیب هر که می شد باید آنها را به آب روان میانداخت و می گفت ای ابودردا بیماری را از تن ما دور کن.
بخش چهارم، عروسک بازیچههای اقوام است که اگرچه در قالب نمایش به تعریف امروزی نمیگنجد، اما، به باور عظیمپور، این عروسکها وسیلهای بودند برای بازی نمایش زندگی. بازیچهها را مادران و مادر بزرگها میساختند و کودکان با آنها بازی میکردند. عروسکها عروسی میکردند، میمردند، به خاک سپرده میشدند و در حقیقت نمایش زندگی با آنها اجرا میشد. در بعضی مواقع این عروسکها حتی در هنگام عروس شدن صاحبانشان با آنها به خانه بخت میرفتند تا از آنجایی که دختران روستایی اغلب در سن کم ازداج میکردند و یا از خانواده خود دور میشدند سنگ صبورشان باشد و برایشان خوش یمنی بیاورد. گاهی نیز براین باور بودند که عروسک نمادی از "هوو" است تا در دنیای واقعیت هوو بر سر دخترشان نیاید.
عروسک واژهای عربی است که در نقاط مختلف ایران نامهای گوناگونی دارد. نام هایی چون "لیلی" در نزد اقوام بختیاری، "گلین" در نزد اقوام آذری، "مالوکان" در ایلام ، "ویل" در تالش و در جایی دیگر "لعبت" که همه و همه نشانه عشق و زیبایی و پاکی و معصومیت است. عروسک هایی که از پارچه و مواد طبیعی و یا مواد بومی چون حصیر، سیب زمینی، چوب، نخود و غیره ساخته می شود. ارتباط صمیمی بین کودک و عروسک برقرار میکند و او را با مفاهیمی همچون صرفه جویی، دوستی با طبیعت و عشق آشنا میکند.
بخش پنجم کتاب را واژگان تخصصی نمایشهای سنتی در بر میگیرد. در این بخش، با واژگانی همچون "چکیده" و "چسبیده"، "صندوقکش"، "دست به دهن" و "سفیر" آشنا میشویم. چکیده به پسری که هنر نمایش را از پدر به ارث برده باشد میگویند. چسبیده شاگرد استاد است. کسی که رابطه خونی با استاد ندارد، اما با علاقه و پشتکار، فن نمایش را از استاد به بهترین شکل یاد میگیرد و دنبال میکند. اصطلاح "دست به دهن" نیز به فردی گفته میشود که همه فن حریف است و کار را لنگ نمیگذارد.
بخش ششم و آخر نیز به معرفی نمایشگران و اساتید قدیمی میپردازد. منابع موجود در این زمینه بسیار محدود بوده و پوپک عظیمپور، در این بخش با تاسف بسیار از اساتیدی همچون عیسی خان، قاسم تبریزی و ... یاد میکند که با وجود توانایی، هیچ نام و نشانی از آنان به جای نمانده است. عظیمپور، امیدوار است تا شاید این کتاب به دست بازماندگان آنان برسد تا او بتواند برای چاپهای بعدی اطلاعاتی از آنان به دست آورد.
از آنجا که متون این نمایشها بداهه بوده، هیچ نوشتهای از متون نمایشی نیز در دست نیست. تنها متن به جا مانده از صد سال اخیر متعلق به فردی روسی به نام گالونوف است. او برخی از متنهای این نمایشها را نوشته است. حتی در هیچ مینیاتور و نقاشی قدیمی نیز نقشی از این هنر فراموش شده مشاهده نمیشود.
کتاب "فرهنگ عروسکها و نمایشهای عروسکی آیینی و سنتی ایران" در ۷۰۰ صفحه به چاپ رسیده است. نویسنده کتاب براین باور است که اگر اسناد و مدارک کافی در این زمینه وجود داشت، شاید به ۷۰۰۰ صفحه نیز میرسید. این در حالی است که سازمان یونیمای جهانی (مدیریت جهانی هنرهای نمایشی) دایره المعارف خود درباره هنرهای نمایشی در همه جای جهان را در ۸۰۰ صفحه چاپ کرده است. عظیم پور در پایان تالیف این کتاب را ادای دینی به اساتید گمنام نمایشهای سنتی ایران دانست.