خواندیم، خندیدیم و یاد گرفتیم!

 ۱۶ عنوان کتاب طنز انتخاب کردم و به کلاس بردم و به بچه‎ها اطلاع دادم که این ساعت نگارش، برنامه متفاوتی داریم. از تعدادی کتاب‎ها متن‎هایی را قبلاً انتخاب کرده بودم که هم موضوع جالب اجتماعی تفکر برانگیز داشت و هم خنده دار بود. کتاب‎ها را یکی یکی بر‎می‎داشتم و بعد از خواندن قسمتی، آن را روی صندلی‎هایی که کنار‎هم چیده بودم می‎گذاشتم در حالی که بچه‎ها اصرار می‎کردند بقیه‎اش را هم بخوانم و من نمی پذیرفتم. تعدادی از کتاب‎ها را به وسیله نویسندهایشان معرفی می کردم و در مورد بعضی دیگر، مضمون کتاب را توضیح می دادم.

در پایان در حالی که بچه‎ها از خوشحالی و شدت خنده روی صندلی‎هایشان بند نبودند.نمایشگاهی با ۱۶ عنوان کتاب در مقابلشان بود. توضیح دادم که نوشته‎های طنز چگونه است و تفاوت آن را با هزل و فکاهی بیان کردم. سپس اعلام نمودم که می‎توانند از کتاب‎ها هر کدام را که بیشتر دوست داشته‎اند بردارند و به تنهایی و یا گروهی بقیه‎اش را تا آخر ساعت بخوانند.

خواندن با شور و شوق تا پایان ساعت ادامه داشت. نظر خواهی از بچه‎ها به طور خلاصه این بود: " تمام این ساعت خواندیم، خندیدیم و یاد گرفتیم. همیشه همین کار را انجام دهید." 

نویسنده
نهضت قریشی نژاد
Submitted by editor6 on