در شرایط جنگ و درگیری چگونه با کودکان و نوجوانان گفت‌وگو کنیم؟ راهنمایی برای آرامش بخشیدن به کودکان در شرایط دشوار

گفت‌وگو با کودکان درباره‌ی جنگ و درگیری، به خصوص در شرایطی که خودمان هم نگران و آشفته هستیم، می‌تواند بسیار دشوار باشد. اما این گفت‌وگو برای سلامت روان و احساس امنیت کودکان حیاتی است. این نوشته‌ راهنمایی است برای همه‌ی بزرگسالانی که می‌کوشند از کودکان یا نوجوانان در برابر آثار روانی جنگ مراقبت کنند.

واکنش کودکان به شرایط استرس‌آور ناشی از یک وضعیت بحرانی می‌تواند بسته به عوامل مختلفی، از جمله سن‌شان، متفاوت باشد. وقتی به طور مستقیم در شرایط جنگ و درگیری قرار می‌گیریم یا اخبار آن در رسانه‌ها منتشر می‌شود، کودکان و نوجوانان ممکن است با طیفی از احساسات شدید مانند ترس، اضطراب، خشم، سردرگمی و غم مواجه شوند. برخی از آن‌ها ممکن است بتوانند درباره‌ی احساسات‌شان صحبت کنند، اما بسیاری از کودکان این احساسات را از طریق رفتار نشان می‌دهند. وحشت و اضطراب رایج‌ترین نوع واکنش کودکان است که اغلب به شکل چسبیدن به والدین، عدم تمایل به جدا شدن از بزرگ‌ترها و ترس از تنها ماندن بروز پیدا می‌کند. اما برخی هم ممکن است به طور غیرمعمول پرخاش‌گر یا پرانرژی شوند، یا برعکس ممکن است خجالتی، ساکت، منزوی یا افسرده شوند. شماری از کودکان در تمرکز یا خوابیدن مشکل پیدا می‌کنند، یا کم‌اشتها می‌شوند. برخی کودکان هم ممکن است بی‌تفاوتی یا بی‌احساسی نسبت به جنگ و وقایع پیرامون‌شان نشان دهند، و این‌گونه وانمود کنند که برایشان هیچ اهمیتی ندارد؛ اما این هم نوعی واکنش به اضطراب است.

حتی اگر کودک چیزی نگوید و سکوت کند، باید یادمان باشد که اخبار درگیری‌ها را از گوشه و کنار می‌شنود؛ از رسانه‌ها یا گفت‌وگوهای میان بزرگ‌ترها. درحقیقت، کودکان بسیار بیش‌تر از آن‌چه که تصور می‌کنید معنای گفت‌وگوهای شما از حوادثی را که رخ داده است، درک و دریافت می‌کنند. به همین سبب بهترین رفتار از سوی ما این است که درباره‌ی این بحران با کودک صحبت کنیم، نه این‌که او را با احساسات و فکرها و پرسش‌های‌اش تنها بگذاریم. اما چگونه باید با کودکان یا نوجوانان درباره‌ی جنگ و درگیری گفت‌وگو کنیم؟ چه بگوییم و چه نگوییم؟

به کودکان گوش دهید و بپرسید که چه می‌دانند.

گفت‌وگو را با پرسیدن این‌که کودک درباره‌ی درگیری چه می‌داند و چه احساسی دارد، شروع کنید. اجازه دهید او آزادانه صحبت کند و بدون قضاوت به حرف‌هایش گوش دهید. گاهی کودکان اطلاعات نادرستی دارند که باید به آرامی اصلاح شوند. کودکان کوچک‌تر ممکن است نتوانند بین تصاویر روی صفحه‌ی نمایش و واقعیت تمایز قائل شوند و ممکن است فکر کنند در خطر فوری هستند، حتی اگر درگیری در مکانی دور اتفاق می‌افتد.

کودکان ممکن است سوالاتی بپرسند که به نظر شما اغراق‌آمیز است (مانند «آیا همه‌ی ما خواهیم مرد؟»). به آن‌ها اطمینان دهید که این اتفاق نخواهد افتاد، اما سعی کنید بفهمید چه چیزی شنیده‌اند که چنین نگرانی‌ای برای‌شان ایجاد شده است.

پس اول باید ببینیم کودک چه اطلاعاتی دارد، تا به همان‌ها بپردازیم و ذهنش را بیش از آن درگیر نکنیم. می‌توانیم برای شروع سوالاتی مانند این‌ها بپرسیم:

  • «حالت چطور است؟ چه خبر؟ چیزی هست که بخواهی به من بگویی؟»
  • «وقتی خبرهای جنگ یا صداهای بمباران را شنیدی، چه حسی داشتی؟»
  • »؟ چه چیزهایی درباره‌ی اتفاقات می‌دانی؟ «
  • »از کجا این اطلاعات را شنیدی؟ «
  • »دوستان‌ات درباره‌ی جنگ چه می‌گویند؟ «

برخی بچه‌ها مشتاق گفت‌وگو هستند، برخی دیگر زمان بیش‌تری لازم دارند. اگر کودک تمایل نشان داد، با دقت و هم‌دلی به حر‌ف‌های او گوش بدهید. اگر کودک تمایل به صحبت نداشت او را وادار به حرف‌زدن نکنید. کناره‌گیری، سکوت، تمایل به انزوا، یا حساسیت به صداهای بلند، همه ممکن است نشانه‌هایی از اندوه یا اضطراب باشند. در این شرایط می‌توانید گفت‌وگو را این گونه شروع کنیم:

  • «امروز خیلی ساکتی. هر وقت خواستی، می‌توانی با من حرف بزنی یا می‌توانیم با هم کتاب بخوانیم یا نقاشی بکشیم.»

در برابر سکوت و عدم تمایل کودک به سخن گفتن، حضور و قوت قلب دادن کافی است.

احساسات آن‌ها را به رسمیت بشناسید.

به کودک اجازه دهید احساساتش مانند ترس، غم، خشم یا اضطراب را بیان کند. به او بگویید که طبیعی است که در چنین شرایطی این احساسات را تجربه کند. از جملاتی مانند «می‌فهمم که ترسیدی» یا «حق داری که ناراحت باشی» استفاده کنید.

سعی کنیم بر احساساتی که دارد تجربه می‌کند نامی بگذاریم تا به شناسایی‌ احساسات به او کمک کنیم:

  • «می‌فهمم، خیلی ترسیدی، نه؟»
  • «گفتی قلب‌ات تند تند می‌زند. این یعنی نگرانی زیادی داری؟»

از داوری یا آرام‌کردن سریع پرهیز کنیم. نگوییم: «نترس! گریه نداره!» بلکه همراهش شویم: «حتی بزرگ‌ترها هم از این چیزها می‌ترسند.» وقتی کودک به جنگ فکر می‌کند، ترس از مرگ یا از دست دادن والدین به سراغش می‌آید. یا ممکن است با خودش بگوید یعنی دیگر هیچ چیز مثل قبل نیست؟ ممکن است کودکان از خود یا از شما بپرسند: «اگه مامان‌ام بمیرد چه؟» «یعنی دیگر نمی‌توانم دوستان‌ام راببینم؟» «آیا مجبور می‌شویم خانه را ترک کنیم؟» با تأیید احساساتشان، به آن‌ها اطمینان بدهیم که در کنارشان هستیم، حتی اگر پاسخ دقیقی نداریم: «می‌فهمم که نگران مامان‌ات هستی.»، «ما داریم تلاش می‌کنیم شرایط امن‌تر شود.»

احساس ترس یک واکنش طبیعی به موقعیت غیرعادی است، هم برای شما و هم برای کودکان و نوجوانان. پس اشکالی ندارد که به کودک بگویید شما هم می‌ترسید. این کمک می‌کند تا کودک درک کند که هر دو با هم این شرایط را سپری می‌کنید. اما به کودک اطمینان دهید که می‌توانید با هم از پس آن بربیایید و به او راهکاریی برای مواجهه با ترس و اضطراب‌اش بدهید. نفس کشیدن عمیق شکمی بسیار مفید است و کاری است که می‌توانید با فرزندان بزرگ‌ترتان هم انجام دهید. اگر فرزند کوچک‌تری دارید، می‌توانید این کار را به یک بازی تبدیل کنید: هر یک ساعت یک بار، ببینید چگونه می‌توانید با کند کردن نفس‌های‌تان، ذهن و بدن‌تان را آرام کنید.

با کودکان صادق باشید.

کودکان هم مانند ما بزرگسالان نیاز دارند حقیقت را بدانند. از خودتان بپرسید با توجه به سن کودک چه چیزهایی برای‌اش قابل درک است؟ بدیهی است که نیازی نیست تمام جزئیات وحشتناک و تلخ جنگ را با کودک در میان بگذارید. اما به او دروغ نگویید. اطلاعات باید ساده، واضح و متناسب با سن کودک باشد. از زبانی استفاده کنید که کودک درک می‌کند و از توضیح بیش از حد پرهیز کنید، چرا که ممکن است باعث استرس بیش‌تر شود.

ممکن است وسوسه شویم برای محافظت از کودک، شدت فاجعه را کم‌اهمیت جلوه دهیم یا حتی انکار کنیم مثلاً می‌گوییم «چیزی نشده که!» «هیچ اتفاق مهمی نیفتاده که بخواهی نگران باشی!». اما کودکان وقتی احساسات‌شان پذیرفته و جدی گرفته شود، آرامش بیش‌تری پیدا می‌کنند. با پذیرش احساسات‌شان، از سوی شما یاد می‌گیرند که هیچ حس درست یا غلطی وجود ندارد و می‌توان احساسات را با دیگران در میان گذاشت.

می‌توانید بگویید:

  • «خیلی‌ها همین احساس را دارند. ناراحت و نگران بودن وقتی ممکن است آدم ها آسیب ببینند طبیعی است.»
  • «دیدن درگیری می‌تواند ترسناک باشد. فعلاً این اتفاق این‌جا نمی‌افتد. اگه چیزی تغییر کند، بهت می‌گویم.»
  • «این سؤالات مهم‌اند. باید بدانی چه اتفاق دارد دور و برت می‌افتد.»

اگر جواب سؤالی را نمی‌دانید، صادق باشید و بگویید که دانستن همه چیز ممکن نیست یا می‌توانید بگویید نمی‌دانم، اما در موردش تحقیق می‌کنم.

مثلا می‌توانید بگویید:

  • «نمی‌شود دقیق گفت این جنگ چقدر طول می‌کشد. ندانستن واقعاً سخت است!»
  • «جنگ واقعاً پیچیده است. خیلی‌های دیگر هم الان مثل تو و من سردرگم هستند!»

هنگامی که به کودک می‌گویید چه چیزی را نمی‌دانید، در ادامه همچنین به او بگویید چه چیزهایی را هم می‌دانید تا این‌گونه به او قوت قلب بدهید.

به پرسش‌های کودک تا جای امکان پاسخ درست اما ساده بدهید.

گاهی کودک درباره‌ی دلایل جنگ دچار سردرگمی یا خشم می‌شود. شاید بپرسد:

  • «چرا آدما این کار را با هم می‌کنند؟»
  • «ما هم باید بجنگیم؟»

گاهی پاسخ ما لازم نیست کامل باشد. کافی‌ است بپذیریم که سوال‌اش ارزش‌مند و مهم است:

  • «چه سوال مهمی! بیا با هم فکر کنیم.»

اگر کودک خردسال از شما پرسید: «این صداها چیست؟ چه اتفاقی دارد می‌افتد؟»

می‌توانید بگویید: «چیزایی بیرون ترکیده. بعضی از آدم‌ها دارند با هم دعوا می‌کنند یا جنگ می‌کنند. اما ما الان در یک جای امنم هستیم و من پیش‌ات هستم.»

برای کودکان کوچک‌تر، مهم است که توضیح دهید که متأسفانه در دنیا، گاهی اوقات آدم‌بزرگ‌ها کارهای بدی انجام می‌دهند، و این همان چیزی است که در حال حاضر دارد اتفاق می‌افتد. به آن‌ها اطمینان دهید که این موضوع هیچ ربطی به خانواده‌ی شما یا شما به عنوان افراد ندارد. به آن‌ها اطمینان دهید که بسیاری از مردم در سراسر جهان سخت تلاش می‌کنند تا این اتفاقات متوقف شوند. می‌توانید به فرزندتان بگویید که امیدوارید یک راه‌حل صلح‌آمیز به زودی حاصل شود، بدون این‌که قولی بدهید.

هنگام بیان احساس‌مان درباره‌ی درگیری‌ها حواسمان باشد به حضور کودکان دور و برمان باشد. در حضور کودک از جملاتی که به شدت بدبینانه و هراس‌آور هستند پرهیز کنیم: «چقدر ما بدبختیم!»، «آدم بمیرد راحت شود از دست این زندگی!»، «خدا می‌داند کی نوبت ما می‌شود...». کودکان به بزرگسالان مورد اعتمادشان نگاه می‌کنند تا بفهمند چگونه باید اوضاع را درک کنند. بیان جملاتی نظیر این‌ها از سوی ما به عنوان بزرگسالان حامی، مواجهه‌ی کودکان با واقعیت تلخ جنگ را بسیار دشوارتر می‌کند

دیدن تصاویر و فیلم‌های خشونت‌بار را محدود کنید.

برخی تصاویر (مثل عکس حمله یا ویدیوهای اجساد یا تخریب) برای سیستم عصبی کودک پردازش‌نشده باقی می‌مانند و می‌تواند تاثیرات ماندگاری بر روان کودک بگذارد. حتی اخبار رادیویی هم گاهی برای کودک مبهم و اضطراب‌آور است. بهتر است به جای مواجهه با رسانه‌ها، اطلاعات را از طریق گفت‌وگو منتقل کنید یا منابع نوشتاری مناسب کودک را جای‌گزین تصاویر خشن کنید. برای دیدن اخبار برنامه داشته باشید و سعی کنید در حضور کودکان دیدن اخبار و تصاویر ناگوار را محدود کنید. مکالمات میان بزرگ‌ترها درباره‌ی اخبار و وقایع را در حضور کودک مدیریت کنید.

با کودکان بزرگ‌تر که به تلفن همراه دست‌رسی دارند، صحبت کنید تا ببینید چه می‌خوانند و چه می‌شنوند. با نوجوانان در باره‌ی «اخبار جعلی» یا «پروپاگاندا» گفت‌وگو کنید. حتی می‌توانید برخی ویدیوهایی که خشونت کم‌تری دارند را با نوجوانان تماشا کنید تا فضایی آرام و آگاهانه برای بررسی اطلاعات و راستی‌آزمایی ایجاد شود.

به کودک اطمینان دهید که دوست‌اش دارید، و از او مراقبت می‌کنید.

کودکی که احساس خطر می کند، به محبت و حضور بیش‌تر شما نیاز دارد. به کودکان بگویید که والدین و سایر بزرگسالان هر کاری از دست‌شان برمی‌آید برای مراقبت و محافظت از آن‌ها انجام خواهند داد. به آن‌ها بگویید که اولویت اصلیِ شما هستند. به آن‌ها عشق بورزید؛ آن‌ها را در آغوش بگیرید یا دست‌شان را بگیرید. پیوسته به کودکان بگویید که دوست‌شان دارید. این کار به آن‌ها آرامش می‌دهد و به حفظ رابطه‌ی عاطفی کمک می‌کند. به کودکان و نوجوانان یادآوری کنید که به آن‌ها اهمیت می‌دهید. توجه و گفتن این‌که دوستشان دارید، به آن‌ها اطمینان خاطر می‌دهد و کمک می‌کند تا احساس اعتماد به نفس بیش‌تری داشته باشند. حتی جمله‌های ساده‌ای مانند «تو تنها نیستی، من این‌جا هستم.» به کودک دل‌گرمی می‌دهد.

اگر فرزندتان توجه شما را می‌خواهد اما شرایط به گونه‌ای است نمی‌توانید بلافاصله به او توجه کنید، مطمئن شوید که او می‌داند به محض امکان به حرف‌های‌اش گوش خواهید داد. این کار هم‌چنین به او کمک می‌کند تا بتواند کمی برای توجه شما صبر کند. اگر می‌توانید، توضیح دهید که چرا الان نمی‌توانید گوش دهید و به او بگویید چه زمانی می‌توانید توجه کامل خود را به او معطوف کنید. این باعث می‌شود که احتمال بیش‌تری وجود داشته باشد که وقتی نیاز به صحبت دارد با شما حرف بزند و بتواند تا زمانی که شما می‌توانید گوش دهید، صبر کند.

ریتم زندگی روزانه را حفظ کنید.

گرچه دشوار است اما تا جای ممکن برنامه‌های روزانه مثل ساعت خواب، غذا، بازی، کتاب‌خوانی، رفتن به مدرسه یا کتابخانه و... را منظم نگه دارید. حفظ روتین‌ها منبع ثبات و امنیت کودک هستند. کودکان در شرایط آشفتگی‌های محیطی به پیش‌بینی‌پذیر بودن نیاز دارند تا بتوانند اضطراب خود را مدیریت کنند؛ حتا اگر یک کار کوچک و ساده یا صرف یک وعده‌ی غذایی با اعضای خانواده در زمانی معین باشد. این روتین‌ها برای کودک مانند لنگر عمل می‌کنند. حتی اگر ناچار به ترک خانه‌ی خود شده‌اید چند وسیله یا اسباب‌بازی آشنا برای کودک را با خود به همراه داشته باشید. و در محل جدید هم دست‌کم یک کار و روتین ساده در طول شبانه‌روز را به زندگی کودک برگردانید، برای مثال خواندن کتاب قبل از خواب. روتین‌ها را با شرایط بحرانی تطبیق دهید. مثلاً اگر برق قطع می‌شود به جای تماشای کارتن، شب‌های قصه‌گویی یا کتاب‌خوانی با شمع ترتیب دهید. یا اگر امکان تحرک در خارج از خانه محدود است، ورزش‌ها و نرمش‌های داخل خانه یا برای مثال مسابقه‌ی تمیز کردن اتاق را جای‌گزین کنید. تلاش کنید در بدترین شرایط بازی و شوخی را در برنامه‌ی روزانه‌تان نگه دارید و با نوجوانان بیش‌تر صحبت کنید. این کار به حفظ روحیه‌ی خودتان هم کمک می‌کند. اگر کتاب‌دار یا آموزگار یا ترویج‌گر هستید تلاش کنید تا جای ممکن روال منظم کاری خود را برای خدمت‌رسانی به کودکان حفظ کنید. کتابخانه‌ها و مراکز حمایتی و فرهنگی می‌توانند پناهگاه عاطفی کودکان در این شرایط دشوار باشد.

تجربه‌های قبلی کودکان را در نظر بگیرید.

کودکانی که پیش از این هم وضعیت‌های بحرانی را تجربه کرده‌اند یا در شرایط دشوار اجتماعی و محرومیت به سر می‌برند در شرایط جنگی آسیب‌پذیرتر هستند. ممکن است مواجهه با اخبار جنگ، زخم‌های قدیمی کودک را فعال کند؛ به ویژه در کودکانی که قبلاً خشونت، ترس یا فقدان را تجربه کرده‌اند. این کودکان نیازمند مراقبت و توجه بیش‌تری هستند. به واکنش‌های‌شان دقت کنید و در صورت نیاز، کمک حرفه‌ای بگیرید.

فعالیت‌هایی برای آرامش بخشیدن به کودکان انجام دهید.

کتاب بخوانید! خواندن کتاب‌های شاد، سرگرم‌کننده و امیدبخش هنگامی که کودکان فشار روانی زیادی را تحمل می‌کنند، این فرصت را برای آن‌ها فراهم می‌کند که برای مدتی، هرچند کوتاه، از دنیای واقعی و آنچه که در اطراف‌شان می‌گذرد رها شوند و برای لحظه‌ای بیاسایند.

کتاب‌ها فرصتی را برای کودکان فراهم می‌کند تا احساساتی را که در این موقعیت تجربه می‌کنند را درک و به روشنی بیان کنند تا به تعادل عاطفی برسند.

خواندن کتاب فرصتی را برای شما فراهم می‌کند تا با کودک وقت بیش‎تری بگذرانند. این مساله کمک می‌کند که کودک به زندگی عادی برگردد و دوباره احساس امنیت ‌کند.

فعالیت‌های هنری و خلاق انجام دهید. نقاشی، کار دستی و کارهای دست‌ورزی، بازی‌های تخیلی به کودک کمک می‌کند احساساتشان را بیان و تخلیه کند. انواع بازی‌های رومیزی و دست‌جمعی ساده می‌تواند بخشی از روتین روزانه‌ی شما باشد پس اگر والد، کتابدار یا آموزگار هستید این قبیل فعالیت‌ها را در برنامه‌های خود بگنجانید.

حواس پرتی هدفمند. برای کاهش بار روانی، کودک را درگیر فعالیت های خنثی یا شاد کنید: بازی های کلامی، پختن غذا و دیدن برنامه طنز می‌تواند کمک‌کننده باشد

بازگرداندن آرامش. با کودک قدم بزنید، بوی آشنا استشمام کنید، بازی با توپ، نفس عمیق، یا حتی خندیدن درباره چیزی ساده، می‌تواند او را به لحظه اکنون برگرداند.

کودک‌تان را با کمک‌رسان‌ها آشنا کنید. در هر جنگی، افرادی هستند که کمک می‌کنند: پزشکان، پرستاران، داوطلبان، آتش‌نشان‌ها، امدادگران و ترویج‌گرها و مددکاران و مردم عادی. درباره‌ی آن‌ها با کودکان حرف بزنید، تصاویرشان را نشان دهید و داستان‌های‌شان را بخوانید. امید را با نشان دادن تلاش بزرگ‌ترها برای کودکان زنده نگه‌ دارید. به کودکان یادآوری کنید که خیلی‌ها، پزشک‌ها، مامان‌ها، باباها، امدادگرها و کنش‌گران صلح هستند که دارند تلاش می‌کنند وضع بهتر شود. به آن‌ها یادآوری کنید درست است که برخی آدم‌ها سرشار از نفرت هستند اما اکثریت مردم در سراسر جهان افراد مهربان و صلح‌دوستی هستند که تلاش می‌کنند این وضعیت را متوقف کنند. هر داستان مثبتی که می‌توانید پیدا کنید، سعی کنید آن‌ها را با فرزندان‌تان به اشتراک بگذارید. برای‌شان بگویید که افرادی هستند که در وضعیت‌های وحشتناک، کارهای فوق‌العاده و هم‌دلانه‌ای انجام می‌دهند. حتی در تاریک‌ترین زمان‌ها، دلایلی برای امیدواری وجود دارد.

کارهای کوچک و مثبت انجام دهید احساس ناتوانی را با فعالیت‌های کوچک جبران کنید. خرید اقلام و کمک به ارسال آن، کمک مالی از پول توجیبی، طراحی پوستر صلح، نوشتن شعر یا نامه، روشن کردن شمع و آرزوی صلح و... فعالیت‌های ساده‌ای هستند که می‌توانید با کمک آن‌ها کمی بر حس استیصال غلبه کنیم و راه‌هایی برای حفظ ارتباط پیدا کنیم.

از خودتان هم مراقبت کنید!

شما تنها زمانی می توانید به کودکان کمک کنید که خودتان آرام باشید. پس به سلامتی خودتان اهمیت بدهید. به احساسات‌تان توجه کنید و اگر لازم است، از همین روش‌های بالا برای خودتان استفاده کنید. اگر به عنوان یک بزرگسال لحظاتی احساس می‌کنید در حال از دست دادن کنترل خود هستید، ۱۰ ثانیه به خودتان مکث بدهید و در صورت امکان، با یک بزرگسال مورد اعتماد دیگر در مورد احساسات‌تان صحبت کنید. حتی چند دقیقه تنفس، یا گفت‌وگویی آرام با دوستی هم‌دل برای بازسازی روحیه‌مان مفید است.

فایلPDF دستنامه‌ی آشنایی با بحران‌زدگی (تروما) در کودکان

Submitted by editor74 on