کتاب «اقیانوس انتهای جاده» رمانی عاشقانه در ژانر فانتزی و رئالیسم جادویی است.
پیش از آغاز کتاب، تقدیمنامهی نیل گیمن به چشم میآید: «برای آماندا، که میخواست بداند.» آماندا پالمر همسر نیل گیمن است. این تقدیمنامه، بهدرستی، خواننده را به شک میاندازد که با داستانی فانتزی روبهروست یا زندگینامهای در قالب غیرداستان؟!
کتاب «اقیانوس انتهای جاده» رمانی در ژانر فانتزی سیاه است.
راوی که در خاطرات بازگوشده، پسرکی هفتساله است، بهطور اتفاقی جانور شرّی را از واقعیتی دیگر به دنیای خود میآورد. سه زن از سه نسل – مادربزرگ، مادر و دختر - از خانوادهی همپستاکها به او کمک میکنند اهریمنی را مهار کند؛ اهریمنی که تا تسخیر پدر راوی نیز پیش رفته است.
راوی کتاب «اقیانوس انتهای جاده» از پی یک مراسم ختم، به روستای دوران کودکیاش باز میگردد. او پس از گز کردن روستا، به مزرعهی همپستاکها و برکهی اردکها میرسد. زن پیری که به مادربزرگ لتی میماند، با او خوشوبش میکند و از او میپرسد: «برای دیدن لتی آمده است؟»
«اون اینجاست؟» متعجب شده بودم. حتماً از آنجا رفته بود، یعنی نرفته بود؟ مثلاً به آمریکا؟»
راوی تعارف چای را میپذیرد و اجازه میگیرد تا به برکهی اردکها سری بزند. همین که راوی در کنار برکه جا خوش میکند، همه چیز را به یاد میآورد.
برکهی مرموز و ماورائیِ مزرعهی همپستاکها، که لتی آن را «اقیانوس» مینامد، نمادی از بینش و خرد است. بینشی که کمکم شکل میگیرد و منحصر به کودکان است. راوی این موضوع را هنگامی درمییابد که لتی او را به قعر برکه فرو میبرد تا از شر پرندههای ماورائی رهایی دهد. راوی در آب احساس میکند به هرآنچه در جهان جاری است، آگاه شده است.
با همهی این توصیفات، طبیعتِ برکه گمانهای تازه را مطرح میکند: اندازهی این برکه شمایلی همچون برکهی طبیعی اردکها دارد، اما به چشم بزرگترها فقط برکهای معمولی به نظر میرسد! بر اساس این فرضیه، کودکانی همچون لتی و راوی با قوهی تخیل و خلق خیالاتِ پیچیده، در مقایسه با بزرگترها از درکی بسیطتر برخوردارند. خیالپردازی آنها سبب میشود شناختی متفاوت از امور پیدا کنند؛ شناختی فراتر از آنچه در نگاه اول به نظر میرسد. این همان مهارت و فرایند فکریای است که برای بزرگترها دستنیافتنی مینماید!
کتاب «اقیانوس انتهای جاده» رمانی غریب و شاعرانه دربارهی مراقبت کردن است؛ چه سوپ گرمی باشد که خانم همپستاک به راوی، کودک وحشتزده و هیولادیده، میدهد و چه چیدن تیلهها و اسباببازیها بر پلههای خانهی کودکی راوی تا اورسولا، این هیولای پست و بیچهره، از بین برود.
از کتاب کورالاین تا کتاب «اقیانوس انتهای جاده»، گربهها در بیشتر آثار گیمن حاضرند. سه بچهگربهای که راوی در طول داستان صاحب میشود، نشاندهندهی معصومیتی است که با بلوغ و کسب آگاهی، بهتدریج از دست میرود.
در وبسایت کتابک بخوانید: معرفی کتاب و فیلم کورالین
نخستین بچهگربه، پفکی، نمایندهای از بیگناهی و معصومیت کودکی راوی است. مرگ زودهنگام پفکی بر اثر تصادف، نشانگر از دست دادن ناگهانی معصومیت راوی و نخستین مواجههی او با مرگ است. گربهای که معدنچی به دلجویی و جایگزینی پفکی میآورد، گربهای ناآرام و وحشی است؛ راوی او را هیولا مینامد.
هیولا استعارهای برای بلوغ و فهمی است که به راوی تحمیل میشود؛ فهمی بسیار فراتر از ظرفیت راوی در آن دوره. در حقیقت، هیولا استعارهای از ورود راوی به دنیای بزرگسالان است؛ دنیایی که بسان هیولایی خطرناک و دور از آرامش و محبت است.
آخرین بچهگربهی راوی، اقیانوس ، جلوهای از بلوغ اوست. راوی با کمک لتی دریافته است نمیتواند بچهگربه را مجبور به ماندن کند؛ باید منتظر بماند تا هر زمان بچهگربه آماده شد، به سراغش بیاید. اقیانوس حدود یک ماه پس از ماجراجوییهای راوی با لتی به سراغش میرود. اقیانوس نشاندهندهی روانه شدن آرام و آسودهی راوی بهسوی بلوغ است. نام او -که نادانسته و بیقصد قبلی، اشارهای به «اقیانوس» جادویی لتی دارد- دلالت بر این دارد که راوی به درکی درست از سازوکار جهان رسیده است.
ممکن است آن موقع لتی دوباره بازگردد؟ راستی بازگشت برای زمانی است که کسی رفته باشد، اما مگر لتی اصلاً جایی رفته بود؟