ادبیات
ادبیات به مثابه یکی از والاترین و در عین حال پردامنه ترین دانش های بشری، از اوانی که انسان ها پا به عرصه هستی گذاشته اند مورد توجه و تتبع آن ها بوده و توانسته است بار عظیم اندیشندگی را به دوش کشیده و وسیله ای برای ثبت و ضبط حالت ها و وضعیت های گوناگون آنها در روند حیات باشد.
به سبــب اهمیت و ارزش به سزایی که این دانش برتر داشته است، انسان ها همواره بر آن بوده اند تا برای شناسایی و درک هرچه بیشتر ماهیت و اهمیت آن به تفکر و تعمق پرداخته و تعریف جامع و مانعی از آن به دست بدهند. واژه ادبیات در فرهنگ ها و لغت نامه ها جمع ادبیه و منسوب به ادب خوانده شده و عبارت از دانش هایی است که متعلق به ادب است یا علوم و آثار ادبی را شامل می شود.(۱)
این کلمه در برابر واژهی یونانی «لیتررا» به معنای تمام آثار ادبی یک ملت، یک کشور و یا یک دوره است که در آن شاخه هایی مانند: ادبیات شفاهی و مکتوب، مختصات ادبی، داستانها، سرودها و روایات مرتبط با رسوم و آداب مردمان و بالاخره ادبیات تطبیقی با همه شاخهها و ریشههای خود وجود دارد.(۲ )
از نقطه نظر زیبایی شناسی، ادبیات هنر بیان نیات به وسیله زبان یا کلمات خوانده شده است (۳) که تمام ذخایر و مواریث فکری و ذوقی اقوام و ملت ها را شامل میشود که از رفتگان به جامانده و بازآمدگان همواره بر آن چیزی خواهند افزود. (۴) تا اینکه برای همیشه باعث استفاده و وسیلهیی برای بهره بردن جهانیان باشد.
ازاین جهت که ادبیات دارای زبان و اهداف متفاوت بوده و زبانِ ادبیات که وسیله انتقال افکار و احساسات مردم به همدیگر است، به شکلهای متفاوت و برای تامین ارتباط بین افراد با اختلافهای فردی گوناگون به کار می رود؛ تعریف واحد آن نیز به آسانی امکان پذیر نیست. ژان پل سارتر، آن را مجموعهیی از تظاهرات هنری ملتها و اقوام نامیده که در قالب کلام، هستی مییابد.(۵)
به باور دیگر: ادبیات یک اثر هنری خلاق خوانده شده است؛ اثری که هنرمندی آن را میپردازد و تنها یک فرضیه، یک تصور و یا یک نظام فکری خاص نیست، برای اینکه فرضیهها، انگارها، تصورات و نظامهای فکری خاص به ساحت آن ره یافته و آن را شکل میبخشند.
ادبیات را مهمترین پایه هنر باید شمرد، زیرا سایر رشتههای هنری همه تحت تاثیر آن قرار میگیرند و "ادبیات گاه با تاریخ هم میآمیزد، ولی از تمدن جدایی پذیر نیست و تاثیر تمدن و فرهنگ در آثار ادبی هر قومی به وضوح مشاهده می شود."(۶)
آقای محمد رابع حسنی ندوی، یکی از متفکرین اسلامی، در اثر خویش ادبیات از نظر اسلام آورده است،"ادبیات، زندگی را به نمایش می گذارد و آن را به تصویر میکشد و برای خواننده و شنوندهاش تصاویری را عرضه میکند که جلوههای رنگارنگ در آن بازتاب یافته است. در ادبیات زیباییهای جهان هستی و حیات و اشکال متنوع آن ظاهر میشود. تا جایی که اگر نگاه مستقیم به زندگی برای مان مساعد نگردد، میشود آن را در آیینه ادب، با روشنی تمام به نظاره گرفت."(۷)
چنانکه میدانیم انسان از طریق ادبیات به مهمترین پدیدههای حیات و درک زیباییهای آنها دست مییابد. هر چند پدیدههای واقعی و عمق آنها را به صورت مستقیم هم میتوان درک کرد، اما فهم و ادراک آنها از راه ادب بسیار زیباترو قویتر از دریافت مستقیم آن و از راه غیر از ادبیات است.
"آنجا که پدیدههای واقعی و اعمال و رفتارها از نظرغایب می شوند، ادبیات جایگزین آنها میگردد. گستره ادب به گستردگی تمام حیات و ابعاد گوناگون آن وسعت و پهنا دارد."(۸)
ادبیات به سبب رسالت بزرگی که در زندگی بشر دارد، اهداف و مقاصدش نیز باید بزرگ و برین باشد، زیرا "یکی از مقاصد ادبیات خود شناختن است. انسان میخواهد خود را بشناسد و وجود خود را توجیه کند. انسان اندیشمند در این اندیشهها، در می یابد که در سرنوشت جسمانی از نظر نیاز به خورد و خواب و شهوت شبیه حیوان است و جنگ و خونریزی، دزدی، حرص و درنده خویی از همین عنصر خاکی او ناشی میشود. او در جستجوی انسانیت به عنصر معنوی اندیشه که منشا آگاهی و تتشخیص است میرسد و نیروی اندیشه را در دو مسیر به کار می گیرد. یکی برای رفع نیازمندیهای مادی و دیگری برای تعالی و آبرو بخشیدن به روحش و به همین هدف دست نیاز به سوی ادبیات دراز میکند و از آن کمک می طلبد."(۹) بنا بر آن ادبیات به عنوانِ اثر مصنوع و هدفمند به دنبال دو هدف عمده زیر است:
نخست بر آورده ساختن نیازهای انسان به تفکر و ژرف نگری و دوم زمانی که یک اثر هنری نیاز انسان را برای ابراز احساسات و عواطف او از دنیای بیرون رفع نمود باید برای آیندگان نیز سرچشمهای برای خلاقیتهای بعدی باشد.
با نگرش گذرای بالا در مورد مسئولیت ها و اهداف ادبیات چنین نتیجه میشود گرفت که ادبیات در کلیت امر و بدون رویکرد به سن، جنس، رنگ، نژاد، زبان و سایر تفاوتها؛ صرفا برای تعالی روح آدم ها به میان آمده است، تا هرکدام مطابق برداشت و استعداد و ذوق خویش از آن استفاده نمایند و به همین سبب است که بشریت در هر دورهای از حیات به آن نیاز دارد.
ادبیات کودک
صرف نظر از تقسیماتی که برای ادبیات از نظر محتوا و سایر ابعاد آن قایل شده اند، ادبیات را از دیدگاه ماهیت ساختمانی آن، در هیات دوگانهی ادبیات بزرگسالان و ادبیات کودکان مشاهده میکنیم، که در این بخش مکث کوتاهی درباره تعریفها، ویژگیها و برخی دیگر از مختصات ادبیات کودک خواهیم داشت تا نقاط تشابه و تقابل آن را با ادبیات بزرگسالان دریابیم.
پیش از تعریف ادبیات کودک، مهم است تا به طرح این پرسش پرداخت که دوران کودکی یعنی چه؟ زیرا ادبیات کودک با پیدایش دوران کودکی و مفهوم کودکی شکل می گیرد.
این نکته را نباید از یاد برد که مفهوم بیولوژیکی و اجتماعی کودکی دو موضوع جدا ازهم هستند. دوران بیولوژیکی کودکی و مفهوم آن همزمان و همزاد با خلقت بشر بوده و قسمتی از دوران رشد جسمانی هر فردی از بشریت است. اما مفهوم اجتماعی کودک، محصول جامعهی رشد یافتهی امروزی است. به گونهیی که برخی از پژوهشگران این عرصه در یافتهاند: "کودکی یک مفهوم جدید است و نباید آن را با مفهوم بیولوژیکی این کلمه اشتباه کرد ... از گذشتهها و حتا تا یکی دو قرن اخیر، همین که کودک می توانست دامن مادر را رها کند دیگر کودک به شمار نمــــــی آمد. ( رواج داشتن همین تعبیر در جامعه ی ما باعث شده است تا اینگونه پندارهایی نیز شکل بگیرد:
طفلی و دامان مادر خوش بهشتی بوده است
تا به پای خود روان گشتیم، سرگردان شدیم)
... در اروپا، تاهمین دو سدهی پسین در سن و سالی که اطفال تازه به مکتب میروند، از کودکان انتظار میرفت تا به جرگه بزرگسالان بپیوندند و همچون بزرگسالان عمل کنند. (متأسفانه در کشور ما تا حالا نیز همین تصور بر اذهان بزرگان حاکم است و در خانوادههایی که مشکل اقتصادی دارند، کودک به عنوان نانآور خانواده تلقی شده و بدون اینکه از کوچکترین حقوق کودکی خویش آگاهی داشته یا استفاده نماید، از بام تا شام مجبور است تا همانند بزرگسالان عرق ریخته و برای زنده ماندن تلاش نماید.)
در اروپا، در جامعه صنعتی بود که دوران و مفهوم کودکی پدید آمد و به کودکان امکان داد تا سالهای طولانی تری را فارغ از کار و مسؤولیتهای اجتماعی به سر برند و این امر برای آنها دوران کودکی را پدید آورد."(۱۰)
پس از اینکه دنیایی به نام دنیای کودکی شناخته شد، ادبیات کودک به مفهوم امروزی شکل گرفت – البته یادکرد این مهم نیز ضروری است که لالاییهای مادرانه و برخی دیگر از سرودهای فلکلوریک شفاهی که از هزاران سال و شاید اندکی بعد از خلقت بشر شکل گرفته اند و طی آنها بیشتر آرزوها و امیال مادران از کودکانشان مطرح شده است و امروز بخشی از ادبیات کودک خوانده میشوند جدا از ادبیات رسمی کودک و پیدا شدن مسئله اجتماعی کودک اند.
آنچه دربارهی تعریف ادبیات کودک میتوان نگاشت این است که در تعریف کلی، ادبیات کودک از ادبیات بزرگسالان تفاوتی ندارد. بدین معنا که از نگاه کیفیت نباید ادبیات کودک نسبت به ادبیات بزرگسالان سطح نازلتری داشته باشد؛ بلکه به این جهت که این ادبیات برای کسانی آفریده میشود که تجارب آنها محدود بوده تهداب زندگانی شان شکل می گیرد، باید عالیتر و سازندهتر باشد.(۱۱)
یکی از پویندگان این عرصه باور دارد: "ادبیات کودک به مجموعهیی از آثار و نوشتههایی باید گفت، که به وسـیله نویسندگان و متخصصـین برای مطالعه آزاد کودکان تهیه میشود و در همه آنها ذوق و سطح رشد و پرورش کودکان مورد توجه است."(۱۲)
با وارد شدن به دنیای کودک می بینیم که این دنیای ساده و صمیمی به مواد و مصالحی نیاز دارد که نیروی تخیل آنها را رشد دهد و آنها این مواد مورد نیاز را از داستانها، سرودهها، قصهها، نقاشیها و سایر آفریدههای هنری به دست میآورند و در مطابقت با توانِ احساس و ذهن خویش به انباشتن آن در بیشههای اندیشه خویش همت میگمارند.
کودک هنگامی که خواندن و نوشتن را فرا گرفت و توانست از آفریدههای ادبی که برای او پدید آمدهاند استفاده کند، این انتظار را دارد که آثار ادبی یاد شده برای او، روزنههای دنیایی پر از اعجاز و هیجان را بگشاید، جهانی را بیافریند که نیرو و تخیل کودک را نیرومند سازد.(۱۳)
پرسش مهمی که در روند تعریف یابی برای ادبیات کودک درخور ارزش است، این است که این ادبیات را باید ادبیات کودک خواند و یا ادبیات برای کودک؟
دکتر رازق رویین یکتن از نظریه پردازان معاصر کشور در زمینهی ادبیات کودک، ضمن دسته بندی این دو نوع ادبیات؛ نگاشته است: "ادبیات برای کودکان ادبیاتی است که توسط بزرگان برای کودکان آفریده می شود و ادبیات توسط کودک، ادبیاتی است که توسط خود کودک ایجاد می گردد." (۱۴)
به پندار موصوف، مهمترین بازتاب نوعِ دومی، بخشی از ادبیات شفاهی و عامیانه کودکان است که در جریان بازیهای کودکان به وسیله خود آنها ابداع میشود. مانند برخی از بازیهای منظوم، پارهیی از ترانهها و نمایشنامههای دسته جمعی (۱۵). اما یاد کرد این مسئله را نباید از یاد برد که ادبیات آفریده شده توسط کودکان بنا بر محدودیتهای ذهنی و تجربی و زبانییی که کودک در همان مقطع از حیات خود دارد، بسیار محدود بوده و از جانبی هم دخالت بزرگان در زبان کودکان شک و گمان را در مورد واقعی بودن آفرینش آثار محدود یاد شده توسط کودک ایجاد میکند. به همین علت است که باید هردو بخش را زیر عنوان ادبیات کودک مطالعه کرد و این تعریف را نیز پذیرفت که "ادبیات کودک مجموعه یی از آفریدههای نوشته ناشده (عامیانه و شفاهی) و نوشته شده (تحریری و مکتوب) است که وابسته به کودکان است."(۱۶)
سر فرصت مقاله زیر را مطالعه کنید:
پس از مرور نکات و تعاریف یاد شده در مورد ادبیات کودک، بایسته است تا برای روشن شدن هر چه بیشتر موضوع، اهمیت توجه به این ادبیات، اصول، اهداف و ویژ گیهای آن را نیز به گونه مختصر به کاوش بگیریم:
الف- اهمیت توجه به ادبیات کودک:
اهمیت دادن به ادبیات کودک، اهمیت دادن و ارزش بخشیدن به یک آینده روشن برای بشریت است؛ زیرا ادبیات کودک زیر بنای تحولات ذهنی، فکری، اجتماعی و علمی آینده سازانِ جامعه است. به همین سبب توجه به ادبیات کودک از جهتهای زیر درخور اهمیت است:
۱- پدید آوردن میل و نیروی کنجکاوی در کودکان برای اندوختن تجارب و معلومات نوین در مورد موضوعات گوناگون؛
۲- کمک به آموزش و یاد گیری زبان؛
۳- تقویت و وسعت یافتن نیروی تعبیر و بیان در خواندن و نوشتن؛
۴- تقویت، تربیت و رهبری قدرت اندیشه توسط خواندن و بیان نمودن قصه ها و داستان های گوناگون؛
۵- آشنا ساختن غیر مستقیم کودک به دنیا و محل زندگی اش؛
۶- تقویت تمایلات کودکان؛
۷- راهنمایی اخلاق کودک بدون کدام اجبار و یا اینکه ضرورت به تشویق و یا تنبیه داشته باشیم؛
۸- تقویت علاقه او به زندگی اجتماعی و همکاری صادقانه و صمیمانه با دیگران؛
۹- ایجاد اعتماد به نفس و استقلال بخشیدن به شخصیت او؛
۱۰- برآورده ساختن برخی از ضرورت های ذهنی و عاطفی؛
۱۱- سوق دادن عادت او به کتابخوانی در دوران کودکی؛(۱۷)
ب- اصول ادبیات کودک:
بنا به تعبیری، ادبیات خود بر دو اصل بنا نهاده شده است: "نخست اصالت موضوع؛ یعنی تازه بودن مطلب و یا داشـــــــــتن نگرش و دید تازه و نو نسبت به یک موضوع کهنه و دوم، تناسب قالب با محتوا، هم آهنگی محتوا با سبک نگارش و موضوع مورد بحث."(۱۸) اما آنچه درباره اصول ادبیات کودک میشود گفت، این است که ضمن رعایت اصول فوق، اصل دیگری را نیز ضروریست تا به ادبیات کودک افزود و آن این است، که باید به یاد داشت، ادبیات کودک برای کودک آفریده میشود و از اینکه استفاده کنندگان این آثار در مرحله رشد فکری و عاطفی قرار دارند. بنا بر آن، آفریننده اثر باید پیام رسان نیز باشد و به وسیله پیامهای عالی و سازنده خود، به رشد همه جانبه شخصیت آنها کمک کند.(۱۹)
ج- اهداف ادبیات کودک:
اهداف مهم و بنیادین ادبیات کودک را به گونه زیر می توان دسته بندی کرد:
۱- شناخت محیط زندگی، از خانه، کوچه، مکتب، کشور و...؛
۲- شناخت جامعه و ارزش های آن؛
۳- شناخت طبیعت؛
۴- به وجود آوردن احساس و ادراک زیبایی شناسی؛
۵-پدید آوردن عادت به خواندن؛
۶- آماده ساختن آنها برای زندگی درآینده؛(۲۰)
در کنار نکات یاد شده، باید هدف ادبیات کودک این باشد که محدودیت ها و کمبودهای کتابهای درسی را از نقطه نظر موضوعات تامین کرده، اوقات فراغت شاگردان مکاتب را مفید و سودمند بسازد و در کنار آن معلمین دورههای کودکستان، دبستان و دبیرستان را در امر تعلیم و تربیت معاونت کند.
د- ویژگی ها و مختصات ادبیات کودک
آنچه را به عنوان ویژگیها و مختصات ادبیات کودک میتوان بر شمرد این است که:
۱- اسلوب نگارش در این نوع آثار باید مبتنی بر سادگی و روانی باشد تا خوانندگان از مـــــــــسایل ساده و عادی به سوی درک و دریافت موضوعات مهمتر و پیچیده تر رهنمایی شوند.
۲- شکل و محتوای آثار کودکان، پیوند عمیقی با سن و سال و روانشناسی آنها داشته باشد.
۳- موضوع اساسیای را که تعقیب میکند، جهت آگاهی دهی برای کودکان باشد و با استفاده از ادبیات عامیانه و نوشتاری این هدف را بر آورده سازد.
۴- ویژگیهای اخلاقی باید از مختصات مهم آن باشد. اما نباید به شکل پند و نصیحت و به شیوهای دلگیر کننده ارایه شود. زیرا پند و نصیحت خشک را حتا بزرگسالان نیز نمی پذیرند. از این رو، کودکان از آن سخت بیزارند. به تعبیر دیگر، آنها در شخصیت نویسنده و شاعر خویش، مربی و رهنما نمیخواهند، بلکه دوست غمخواری را میخواهند دریابند که برای آنها سرودهها، قصهها و داستانهای شیرین و به یاد ماندنی بگوید.(۲۲)
در کنار ویژگی هایی که گفته شد، باید بیشترین کوشش بر آن باشد تا کتابهایی که برای کودکان پدید آورده میشوند، به شکل مصور آراسته گردند. قدرت تصویر در سرگرم ساختن، انتقال مفاهیم، آموزش و لذت بخشیدن به کودکان بسیار سازنده و حتا جادویی است.
ازسوی دیگر، آثاری که در زمینه ادبیات کودک خلق میشوند باید با زبان، تخیل، بیان و تجربههای آنها همسویی داشته باشد و از آنچه که سبب نا امیدی، بدبینی، نفرت و بدخواهی برای آنها میگردد به طور جدی جلوگیری شود.
اگر آرزو و خواست ما حمایت و کمک واقعی کودک باشد، پس ضروری است تا با آنها زندگی کنیم، خصوصیات روحی آن ها را بشناسیم و این را بدانیم که آنها، چه چیزهایی را دوست دارند. پس بهتر است برای هر دورهای از کودکی که اثری میآفرینیم، سن و سال آن دوره را در نظر گرفته و متوجه باشیم که برای همان کودک و در همان مقطعِ حیاتش شعر بسراییم و یا داستان و قصه و ترانه بپردازیم. این سخن را به خاطر داشته باشیم که اگر ما تجارب پر شماری از زندگی داریم، آنها را به همین راحتی و بدون انجام خطایی به دست نیاوردهایم. اگر خطاهای کودکی را نمیداشتیم به سن و سال کنونی خود نمیرسیدیم و اینک که رشد ما کامل شده است، نباید از آنها این انتظار داشته باشیم که باید به مانند ما بیندیشند یا به مانند ما عمل کنند.
با توجه به نکات بالا، تعریف ادبیات کودک، ویژگیها، اهداف، اصول و اهمیت آن به این نتیجه میرسیم که در کلیت امر هر تعریفی که در مورد ادبیات صدق کند میتواند شامل ادبیات کودکان نیز باشد؛ اما تفاوتی که میان این دو وجود دارد همان تفاوتی است که میان امیال، خواستها و امکانات کودکان با بزرگان وجود دارد. (۲۲)
مراجع و منابع:
۱- فرهنگ بزرگ سخن، ذیل واژه ادبیات.
۲- طاهره جعفرقلیخان، ادبیات کودکان، نشر دانشگاه پیام نور، تهران:۱۳۷۷،ص۱.
۳- دکتورحسین رزمجو، انواع ادبی، ویرایش سوم ، چاپ چهارم ، انتشارات رز، تهران : ۱۳۸۳ ، ص۲۴.
۴- ژان پل سارتر، ادبیات چیست ، ترجمه ابوالحسن نجفی، انتشارات زمان، تهران:۱۳۸۴: ص۶.
۵- دکتر عبدالحسین زرین کوب، نقد ادبی، جلد دوم، انتشارات امیر کبیر، تهران:۱۳۷۱،ص۸.
۶- منوچهر علی پور ، آشنایی با ادبیات کودکان ، انتشارات فردوس، تهران:۱۳۷۸،ص۱۳.
۷- محمد رابع حسنی ندوی ، ادبیات از نظر اسلام، مترجم شهباز محسنی، انتشارات شیخ احمد جام، تهران:۱۳۸۵،ص۱.
۸- همانجا ص۲.
۹- ویلیام. جی. گریس، ادبیات و بازتاب آن، ترجمه بهروز عزوبدفتری، انتشارات فروزش، تهران:۱۳۸۱،ص۸.
۱۰- کمال پولادی ، بنیاد های ادبیات کودک ، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ، چاپ اول، تهران: ۱۳۸۴،صص۵۱-۵۲.
۱۱- منوچهر علی پور، همان اثر، ص۱۳.
۱۲- همانجا.
۱۳- سید داوود زهدی، درباره ادبیات کودک، انتشارات ریاست کودکستان ها، مطبعه دولتی، کابل:۱۳۶۶،ص۲.
۱۴- رازق رویین، درباره ادبیات کودکان، لکچر های آموزشی برای نخستین کنگره نویسنده گان جوان، انتشارات پوهنتون کابل، ۱۳۶۲،ص۸۲.
۱۵- همانجا.
۱۶- همان اثر، همان صفحه.
۱۷- منوچر علی پور، همان اثر،صص۵۵-۵۶.
۱۸- همان ،ص۱۵.
۱۹- همان.
۲۰- پویا فاریابی ، در باره ادبــــیا ت کودکان و نو جوانان، ضمیممة مجلة عرفان، کابل :۱۳۶۴ ،ص۷۸.
۲۱- رازق رویین ، ویژه گیهای سنی در آفرینشهای ادبی کودکان ، مجله خراسان اکادمی علوم افغانستان ، ، ش۲۲، جورا – سرطان۱۳۶۴. صص۵۱-۵۲.
۲۲- منوچهر ترکمان، شعر شکوفه ها ، انتشارات مدرسه ، چاپ هفتم ، تهران:۱۳۷۱،ص۱۶.