در میان ملغمه آشفته و نابسامان فرهنگ کودکی در ایران و آلودگی سازمان بیساز مدرسه به شیءوارگی، مادیگری، فرسودگی وجودی و فرساندن کودکان، خبر تعلق جایزه جهانی «آی رید» به بانوی ایرانی «زهره قایینی» در کار با کودکان ایرانی و افغانستانی، شنونده را به شگفتیِ نزدیک به معجزه میاندازد. چرا شگفتی؟
لُب سخنم این است در بستری که اکنون ما در آن زیست میکنیم، کودک به مدرسه انداخته میشود بیآنکه سواد بیاموزد (براساس مطالعات پرلز و دیگر پژوهشها)، بیآنکه کودکی کند و قصه بشنود و بتواند کتاب خوب بخواند به مرزهای بزرگسالی میرسد و در آن نقطه رها میشود. اما در جایی دیگر برنامهای هست به نام «با من بخوان» که میکوشد تا آنجا که ممکن است، کودکی را به کودکان بازگرداند. آن هم با کارهایی که در قیاس با هزینههای هنگفت بی حاصل دیگر، بسیار ناچیز است اما به شدت میتواند روی کیفیت فرهنگ کودکی در کشورهایی مانند ما و افغانستان و جاهای دیگر تاثیرگذار باشد.
در یک مقایسه ساده میتوانیم بگوییم در حالی که سنت مدارس بر رفتار بیفلسفه، بیهدف، غیرشفاف و دلزده است، برنامه «با من بخوان» توجه دقیق، عمیق، و گسترده به پژوهشهای حوزهی «کودکی» و «خواندن» دارد. به این معنا که یکی از پشت صحنههای کارهای زهره قایینی و همکاران، نوآوریها، کشفها و پژوهشهای عمیقی است که مبنای فعالیتها و کار با کودک میشود.
«با من بخوان» را فقط نمیتوان با مدرسه و نظام مدرسهای مقایسه کرد، بلکه در حوزه خودِ فعالان و سازمانهای کودکی نیز نکاتی برای قیاس دارد. درحالیکه سازمانهای گوناگونی کم و بیش به فعالیتهای مؤثر یا غیرموثر در حوزه ترویج خواندن سرگرم هستند، میتوان تفاوت عمدهای میان این برنامه با فعالیتهای دیگر در این حوزه دید. علت اصلیاش هم مدیریت و هدایت این برنامه از طرف زهره قایینی است، که نه تنها در پی استانداردسازی ترویج خواندن است که میکوشد با پژوهشهای بنیادی، حوزههای کمتر شناخته شده مانند سوادشکوفایی یا سوادآموزی را با خواندن داستان و کتابهای ادبی پیوند دهد. چون از نگاه او، خواندن به ابزارهای لازم نیاز دارد و باسوادی یا سواد عمیق با خواندن کتابهای غیردرسی حاصل میشود.
یکی دیگر از شاخصهای برنامه با من بخوان که به آن اعتبار خاص بخشیده و نگاه کارشناسان جهانی را به خود جلب کرده است، تاکید زهره قایینی و همکاران برنامه «با من بخوان» به بازتعریف کارکرد کتابخانه های کودک در مناطق کم برخوردار برمی گردد. در این بازتعریف، کتابخانهها از فضای قفسه محور یا کتاب محور به فضای فعالیت محور تبدیل شده اند. هیچ کتابخانهای در برنامه با من بخوان نیست که صدای بلند و همراه با بازتاب فضای عاطفی و فراز و فرود داستانها و برنامههای مرتبط به کتابها شنیده و درباره آنها گفتوگو نشود. شاید این ساده به نظر برسد اما شگفتی زمانی شروع میشود که میبینیم در مدل مدرسهداری رسمی، کتاب بیخانمان است، شاگردان خوب مدرسه، یک سالی کتاب رسمی شده را مستأجر هستند و تمام! خبری از کتاب داستان و قصه و شعر نیست. اما اوج شگفتی این است که در بهترین مدارس نیز اگر کتاب غیردرسی باشد، فقط اسکلت کتاب غیر درسی شکل میگیرد ولی کتاب به معنای حسی، ادراکی، عاطفی، انسانی و اجتماعی آن حضور ندارد. پس مدرسه هنوز آنقدر رشد نکرده که اهمیت کتاب، کتابخانه و کتابخوانی را درک کند. اما با من بخوان اولین برنامهای است که ترویج را مترادف با ارسال کتاب به مناطق محروم یا دور از دسترس نمیداند. بلکه احیای کتاب را بخشی از ذات فعالیت ترویجی میشناسد. موضوع احیا کتاب میتواند بلند خوانی و فعالیتهای همراه با آن باشد، تا مواردی مانند فضای غنی از سواد یعنی ساخت فضای ویژه کودک محور که در حقیقت همه اینها در این برنامه مفهوم پردازی و تبدیل به نظریه میشود و وضعیتی خاص کودک میسازد که در آن طعم شیرین خواندن از گونه دیگر را تجربه میکند و کتاب با تمام انرژیهای آن برای کودک خوانده یا احیا میشود. در این راه قایینی به ما می آموزد که بلند خوانی نوعی هوشیاری به ظرفیتها یا کشف و دیدن نیروهای پنهان در کتاب است و آنچه در خواندن هست فقط امر مادی و کاغذ و سیاهه نیست. با بلندخوانی داستانها ابعاد عاطفی، گرایشی، تخیلی، رفتاری، خودهیجانی، تجربی و... هم پیدا میکنند.
با نگاه از زاویهای دیگر، رفتارها و نظامهای مدرسهای در ایران حالت انباشتی ندارد و به شدت تکراری و سینوسی است؛ رفتارشناسی کار با کودکان در نهادهای رسمی ایران مملو از بی قاعدگی و تصمیمهای فیالبداهه است. اما قایینی و برنامه با من بخوان به قدری قاعدهمند عمل کردهاند که تنها در طول ده سال و در عرض همهی ایران توانستند الگوی جهانیان شوند و تیپی قابل قبول از اقلیم «کودکی» و «خواندن» و «نیکی» ارائه کنند. با من بخوان اولین برنامه در ایران است که برای کیفیت کتاب استانداردهای قابل پذیرش ترسیم کرد و حق کودکی را کتاب باکیفیت دانست. کیفیت دراین بستر، چیزی انتزاعی نیست، بلکه تعریفی بسیار وسیع دارد. کتاب باکیفیت میتواند کتابی باکیفیت از نظر متن و تصویر باشد، اما همین کتاب باکیفیت ممکن است برای کودکان در بحران و در آن لحظهای که درگیر بحرانی مانند زلزله یا سیل و جنگ است، کیفیت محسوب نشود. بلکه در آن موقعیت بحرانی به خود مفهوم کیفیت متن و تصویر چیزهای تازهای اضافه میشود. مانند این که از قبل برای این کودکان فکر شده است که چه کتابی برای چه زمانی و برای چه کودکی و با توجه به چه نیازهایی باید ارسال و کار شود. پس یکی از ویژگیهای عمده با من بخوان تطبیق و سازگاری با وضعیتهای آنی مانند بحرانها است که این برنامه را بسیار عملگرایانه تر کرده است.
آثار خانم زهره قایینی در کتاب هدهد
جدای از همه این خصلتهای پرشمار برای این برنامه نباید از این نکته غافل شد که با من بخوان معنایی برتر هم در خود دارد. مهربانی و نیکی جز ذات این برنامه است؛ یعنی در سنت آموزش و پرورشی که از عدالت آموزشی خبری نیست و بین کودک دوردست از شهرها با آن کودک کفِ کلان شهرها فرق بسیار است، با من بخوان و قایینی ها مخاطب اولشان ترویج خواندن و کتابخوانی و اجازه کودکی کردن برای کودکان دوردست است.
«زهره قایینی» شخصیتی است استثنایی، که خصلتهایی چندوجهی دارد، مثل برنامه با من بخوان که از چند بُعد کودکمحور است و شاید از معدود برنامههایی در پهنای زمین باشد که احیای کتاب و کودکی را در زاویههای دشوار و نشدنی برعهده گرفته است. قایینی هم زبردست در عالم ادبیات کودک است و هم بهرهمند از پژوهشهای تاریخی و فرهنگی. او از اندک ایرانیهایی است که در حوزهی کودکی و مواد خواندن در دنیا شناخته شده است. شناختی از نوع فرهیختگی اصیل و انسانوارگی. این وظیفه ماست که او را بیشتر بشناسیم و با «با من بخوان» بخوانیم، فکر کنیم و کودکی را زنده کنیم.
بیشتر بخوانید:
یادداشتی از یاشار هدایی در مورد برگزیده شدن زهره قایینی به عنوان برنده جایزه ibby-iREAD 2022