شاید وقتی دیگر

تیتر:
شاید وقتی دیگر

چرخه زیستی برای کودکان و نوجوانان به‌گونه‌ای سازماندهی‌ شده است که بخشی از فعالیت‌های روزانه به آموزش و بخشی به اوقات فراغت یا سرگرمی و بازی و ورزش و بخش دیگر به آرامیدن و بازسازی نیروی بدنی اختصاص دارد.

کمتر انسانی است که بیرون از این چرخه بتواند زندگی پرباری داشته باشد. اگر کودکان همه زمان خود را به آموزش و آرامیدن بگذرانند، به‌طور قطع یک بخش از چرخه زیستی آنها پر نمی‌شود و دیر یا زود آسیب‌زده می‌شوند. اما درباره سازماندهی اوقات فراغت کودکان به‌ویژه در فصلی که آموزشگاه‌ها بسته است، چه اندیشیده‌ایم؟ زندگی در کلان‌شهرهایی مانند تهران که بخش بزرگی از جمعیت ایران را در خود جا داده است، نشان می‌دهد برای کارگزاران دولتی و شهرداری‌ها برنامه‌ریزی برای اوقات فراغت کودکان و نوجوانانش در هم‌جوشی از اندیشه‌های سنتی، مطالعات سطحی و امر دست‌چندم است. در حالی که زندگی در ساختارهای پیچیده‌ای مانند کلان‌شهرها سازوکارهای خود را به‌ویژه در مورد سازماندهی اوقات فراغت کودکان و نوجوانان می‌طلبد. نمونه و مصداقی از این تفکر آشفته را می‌توان در نگاه این کارگزاران به پارک‌های تفریحی دید که در جهان مدرن هم از جنبه اجتماعی و هم اقتصادی، بخش بسیار بزرگی از برنامه‌ریزی در این زمینه را دربر می‌گیرد. پارک‌های موضوعی thematic parks، لگولندها Lego Lands شهربازی‌ها Amusement Parks بخش‌های مهمی از سازه‌های جهان مدرن برای سرگرم‌کردن کودکان و نوجوانان است. اما از میان این‌ گونه‌های متفاوت، فقط سازه‌های شهربازی در محیط‌های باز و بسته در ایران کم‌وبیش نمودی دارد و پارک‌های دیگر اگر روی کاغذ هم آمده، هنوز به مرحله بهره‌برداری نرسیده است. از نمونه‌های این، طرحی روی زمین‌مانده، پارک ‌هزارویکشب است که در مراحلی نام آن به ‌هزارویک‌شهر تغییر کرد که با فلسفه وجودی آن‌که سرزمین افسون و خیال است، سازگار نیست. این پارک موضوعی عظیم که طراحان و مشاوران آن از برترین سازندگان و مشاوران در سطح جهانی هستند، نشان‌دهنده این است که ما در طراحی سازه‌های اوقات فراغت در مرحله صفر و صد هستیم. یا چیزی نداریم، یا اگر می‌خواهیم داشته باشیم، دست‌کم می‌خواهیم که بزرگ‌ترین در خاورمیانه یا غرب آسیا باشد و چون به این‌سو میل می‌کنیم، آن وقت طرحی که قرار بوده سال ٩٢ بخش بزرگی از آن به پایان برسد، به‌درستی مشخص نیست در چه مرحله‌ای از ساخت‌وساز است. طراحی چنین پارک‌هایی با تقدم ساخت چندین هتل و شاپینگ‌مال، نشان می‌دهد بعد اقتصادی این پارک‌ها از بعد اجتماعی آن برتر دیده شده است؛ روندی که کم‌وبیش در شهرسازی ما حاکم است و تراکم‌فروشی برای تأمین درآمد شهرداری‌ها، نمونه‌ای از آن است. باید گفت تا زمانی که نگاه ما به موضوع اوقات فراغت کودکان و نوجوانان تضمین سودآوری پیشاپیش سرمایه‌گذاران بخش خصوصی یا نیمه‌دولتی است، نمی‌توانیم به‌درستی از این سازه‌های مدرن در جهت بهبود زندگی بیشینه کودکان و نوجوانان ایرانی استفاده کنیم. ما با فرهنگ غنی خود که سرشار از اسطوره‌ها و افسانه‌های کنش‌محور است، مانند داستان آرش یا هفت‌خان رستم و...، در طراحی و ساخت چنین پارک‌های باید دو موضوع را در نظر داشته باشیم؛ نخست اینکه چنین پارک‌های مجللی با ورودیه‌های‌ گران، جایی برای کودکان قشرهای فرودست نیست و آنها همیشه از حضور در چنین فضاهایی محروم خواهند بود و دوم اینکه چنین پارک‌هایی اگر به سوی جلوه‌ها و سازه‌های فناورانه پیچیده بروند، دیریاب و پرهزینه خواهند شد. ما باید پارک‌های موضوعی خود را که تلفیقی از معماری، هنر، مفاهیم و ارزش‌های والای انسانی ماست، در حجم‌های کوچک‌تر با فناوری‌های ساده‌تر و با برتری نگاه اجتماعی بر اقتصادی، بسازیم تا بتوانیم فشارها و استرس‌های فزاینده زندگی در کلان‌شهرهای ناهمساز خود را به‌گونه‌ای از دوش کودکان و نوجوانان خود برداریم. در چنین حالتی، هم پارک‌های ما روی کاغذ و زمین نمی‌مانند و هم به کودکان و نوجوانان خود خوراک‌های مناسب فرهنگی و سرگرم‌کننده داده‌ایم. همه اینها که گفته شد، ممکن است آرزویی دور باشد، یا شاید روزی رخ دهد، نه امروز، شاید وقتی دیگر!

نویسنده
محمدهادی محمدی
منبع
روزنامه شرق- شماره ۲۳۵۳ - ۱۳۹۴ پنج شنبه ۱ مرداد
تاریخ:
۹۴/۵/۳
Submitted by editor3 on