روز پنجشنبه، ۱۵ آذر ۱۳۹۷ شب شاهنامه کودک و نوجوان از برنامههای شبهای بخارا در خانه گفتمان شهر (وارطان) با سخنرانی نوجوان نوش آفرین انصاری، جلال خالقی مطلق، محمد ناصر مودودی، شهرداد میرزایی و علی دهباشی برگزار شد. این نشست به مناسبت انتشار شاهنامه دوازده جلدی با بازنویسی محمد ناصر مودودی برگزار شد.
در زیر گزارشی از این نشست را به قلم مسعود اعرابی میخوانید:
استاد جلال خالقی مطلق که وارد خانه وارطان میشود، مشتاقان عکس و امضای او صفی از شور و شیدایی میسازند کنار استاد که بردبار و مهربان روی صندلیاش پذیرایشان است.
خانه وارطان پنجشنبه ۱۵ آذر میزبان شبی دیگر از شبهای بخارای علی دهباشی است با عنوان شب شاهنامه کودک و نوجوان.
پوسترها و راهنماها و کتابها در منظر و معرض تماشای مهمانان، همه از شبی مرتبط با شاهنامه فردوسی، استاد جلال خالقی مطلق، استاد توران میرهادی و کودکان و نوجوانان ایران زمین نوید میدهند.
حالا استاد نوشآفرین انصاری با روسری و گیسوان سفیدش هجوم ناگهان مهر مادرانهای ست که جمع منتظر را درمییابد. بیراه نگفتیم که درست مادری است در جمع فرزندانش. فرزندانی از چند نسل که با شب بیداریهای او و توران خانم میرهادی به خواب و خیالی خوش فرو رفتهاند.
اما علی دهباشی... که مدتی است با نصب تجهیزات تنفسی بر صورتش از خود رونمایی کرده است. (هوای عاریتی استعارهای با این معنا: تا آخرین نفس!) پیش از همه آمده بود بر صندلی همیشگیاش نشسته بود و نظاره میکرد و نظارت. در مراقبه بود انگار و مراقبت. به هرحال این وزیر بیحکم و بیمیز فرهنگ که میزبان جمع بود از استادان (خالقی و انصاری) و از خالقان (میرزایی و مودودی) دعوت کرد تا روی سکو، پشت تریبون و روبروی جمع مشتاقان قرار بگیرند و برنامه برقرار شود.
آغاز برنامه مروری تصویری بود بر شبهای پراختر بخارا... هر چهره چراغی بود و هر نام، آبرویی...
روشن از تماشای ستارگان بخارا شده بودیم و مشتاق شروع برنامه که ناگهان همه جا خاموش شد! برق رفته بود!
انگار کسی گفته بود:
گو شمع میآرید در این جمع که امشب در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است
موبایلها به تلاشی مذبوحانه برای نورافشانی صاحبانشان مشغول بودند که خوشبختانه خاموشی رفت و برق برگشت و مجلس آغاز شد.
علی دهباشی با ابراز خوشحالی از اینکه بهانه این شب نام و یاد فردوسی بزرگ و شاهنامه سترگ است و با معرفی کوتاهی از اثر فاخری که قرار بود رونمایی شود، از آقای شهرداد میرزایی مدیر نشر دیبایه که بانی و حامی این اتفاق خجسته بود خواست تا به عنوان اولین سخنران، گفتنی بگوید.
شهرداد میرزایی با نقلی از توران خانم میرهادی (مادر آموزش و پرورش نوین ایران) شروع کرد: «فرزندان ما باید پر بشوند از فرهنگ خودشان و خالی بشوند از هر آنچه غیر است» و خود اضافه کرد این نه اشاعه ملیگرایی و نه ترویج وطنپرستی و اصالت دادن به مرزهای موهوم بین کشورهاست، بلکه اهمیت دادن به هویت و دلبستگی به جامعه پیرامونی است. انتشار شاهنامه برای کودکان و نوجوانان پرورش نسلی است در سرزمینی که تخیل و رویاهای خودش را داشته باشد. او از استاد ثریا قزل ایاغ (استاد کتابداری و ادبیات کودک) نیز سخنی نقل کرد که از جملات ماندگار این شب شد: «متاسفانه سنت ایران، سنت گنجوری است؛ یعنی میخواهیم مثل اژدها برروی گنج بخوابیم و آن را نگاه داریم درحالیکه مهم اشاعه آن است...».
در ادامه برنامه علی دهباشی با معرفی دیگری از شاهنامه کودک و نوجوان از استاد نوشآفرین انصاری تقاضا کرد تا سخن بگوید. برای جمعی که توران میرهادی گل و گلستانش بود نوشآفرین انصاری بوی گل و گلابش است.
و چونکه گل رفت و گلستان درگذشت... بوی گل را از که جوییم از گلاب...
نوشآفرین انصاری از دههها و سالهایی گفت که عرصه فرهنگ، کودکان را هنوز بزرگ نمیپنداشت و از اولین بزرگانی یاد کرد که در آن برهوت، کتابهای خوب و قصههای خوب برای بچههای خوب نوشتند. از مهدی آذر یزدی یاد کرد و از دکتر محمدجعفر محجوب و از زهرا خانلری و از مهدخت صنعتی و از فریده فرجام که گفته بود باید هرچه سریعتر و تخصصیتر بین فرهنگ دیرین و جهان امروزین بچهها پلی زد از بازآفرینی شاهکارهای کهن. و نیز از فرهنگنامه کودک و نوجوانی گفت که به مادریِ توران میرهادی سالهاست که آغاز و امتداد یافته است.
نوبت به جهانی رسید که روبروی ما نشسته بود! جلال خالقی مطلق، نامی بزرگ، همردیف هماییها و فروزانفرها، و زرینکوبها و کدکنیها...
علی دهباشی از بزرگمرد عرصه شاهنامهشناسی و فردوسیپژوهی درخواست کرد تا شب شاهنامه را به شکوه سخنش بیاراید.
استاد خالقی مطلق ضمن قدرشناسی از کار ارزشمندی که به انجام رسیده گوشزد کرد که وظیفه همه ما در قبال کودکانمان آشنا کردن آنها با فرهنگ ملی است و ملت بودن امری است که در گروی تقویت زبان ملی از اوان کودکی، محقق میشود.
او گفت فردوسی بزرگ خرسند است که کودکان سرزمینش به زبان او از طریق کتاب او آشنا میشوند.
خالقی مطلق (همچنانکه در دستخطی که برای اثر مورد بحث مرقوم کرده) گفت: «یکی از خویشکاریهای آموزشی و فرهنگی ما، آشنا ساختن کودکان ایرانی با تاریخ و افسانههای کهن این سرزمین است، و برای این کار شاهنامه بزرگترین آبشخور ماست.»
او رعایت چند نکته را در تولید چنین آثاری برشمرد: یکی انتخاب زبان ساده، همخوان با فهم کودک و درعین حال فاخر و پیراسته.
دوم گزینش بخشهای متناسب با کودک و نوجوان، خلاصه کردن و پرهیز جدی از افزودنهای سرخود به اصل داستانها.
و سوم توجه به خط و نقاشی و کاغذ و اندازه کتاب است به نحوی که به چشم مخاطبش دلپذیر آید. و در انتها از اینکه این اثر دربردارنده همه این نکات بوده و در این مجموعه ۱۲ جلدی به طور کامل رعایت شده است، اظهار قدردانی و ابراز رضایت کرد.
او گفت در زمانه رواج موبایلها و بازیها و سرگرمیهای جدید امیدوار است تولید آثاری از این دست جذاب و مفید مانع از رخت بربستن کتاب و کتابخوانی از جامعه شود.
بعد از ابراز رضایتمندی استاد خالقی مطلق از شاهنامه کودک و نوجوان، برق شادی در چشم مولف این اثر (محمدناصر مودودی) به روشنی دیده میشد.
و حالا نوبت هم او بود، دکتر محمدناصر مودودی، تا درباره زحمت خود چندکلامی با ما درمیان بگذارد.
«زمانی که دانش آموز بودیم میخواستیم داستانهای شاهنامه را بشنويم، مکان رویدادها را بشناسیم، نسبت افراد را با یکدیگر بدانيم، علتهای جنگها را بفهمیم، چهرههای بزرگان ایران زمین را به خاطر بسپاريم، با قهرمانان شاهنامه در سیر و سفر بودیم بدون آنکه بدانیم از كجا به کجا میرویم و چه پیش رو داریم و آنچه اتفاق میافتد در چه زمانی و در چه محيطی روی میدهد...» این حرفهای توران میرهادی نه تنها جملات آغازین مودودی را شکل میداد بلکه حرف همه ما و بقیهای بود و هست که در خوانش شاهنامه با آن روبرو میشویم.
مودودی هم گفت که درآغاز بیش از ۵۰۰۰ بیت از حدود ۶۰هزار بیت فردوسی را نتوانسته بخواند.
او بعدها به همراه میرزایی به دیدار استاد توران میرهادی میروند و و با درمیان گذاشتن ایده خود که آسان کردن شاهنامه برای کودکان و نوجوانان بوده از او راهنمایی میخواهند.
اولین توصیه توران خانم به ایشان، خواندن کل شاهنامه بوده است و بعد ترغیبهای پی درپی و حمایتها و نظارتهایی که تا بود دریغ نکرد.
مودودی با یادآوری این نکته که کودکان درک حماسی، قهرمان پروری و اسطورهای بالایی دارند، به اهمیت کار برای آنها اشاره کرد. اینکه در مسیر آماده سازی این اثر، کتاب «شاهنامه به لالایی» را سرود که چکیده فرازهای شاهنامه در حدود ۳۰۰ بیت لالایی کودکانه است.
شاهنامه کودک و نوجوان یک مجموعه دوازده جلدیست که تاریخ را با هنر و داستان را با پژوهش پیوند زده است. برای اولین بار، مخاطبِ کمسال آنقدر جدی گرفته شده که نقشهی تک تکِ داستانهای شاهنامه برایش ترسیم گردیده، دودمانِ شاهان و پهلوانان در درختانِ جداگانه نقش بسته، تصاویر دلکش در سراسر کتابها پراکنده شده و فرهنگ واژگان، نام کَسان و جایهای شاهنامه با توضیحات مفصل و جالب در آخر هر کتاب آمدهاند.
نوشتار در کنار شعر: در این نگارش یک نثر کوتاه یا بلند میآید و سپس بیت یا ابیاتی از اصل شاهنامه داستان را ادامه میدهند.
متنِ پژوهشی: به توصیه استاد میرهادی، سعی شده حتی تصاویر کتاب مبتنی بر تحقیقات تاریخی باشند. بنابراین اساتیدی از تهران تا هامبورگ و از ارومیه تا مشهد و شیراز و بوشهر و نواحی مرکزی و شمال و حتی افغانستان و آسیای میانه قبول زحمت کردند و نظرات خود را در اختیار نهادند؛ کتابها، مقالات بسیاری نیز به این توفیق افزوده شدند که بیشترشان در کتابنامهی انتهای هر جلد نیامدهاند. اختلافاتی بزرگ در برخی موضوعات بین پژوهندگان وجود دارد که میدانیم، بهعنوان مسئول گزینش نهایی، احتمالا با نقدهای بسیار مواجه خواهیم شد. امیدواریم به کمک دانشوران، در آینده این خطاهای احتمالی به نحو مناسبی اصلاح شوند.
مرجع بازنویسی: مرجع اصلی این نوشتار تصحیح پیراستهی استاد ارجمند جناب آقای دکتر جلال خالقی مطلق بوده است.
بخشی از نوشته توران میرهادی در تایید اثر خود اینچنین است: «کار آقای مودودی در این مجموعه از داستانهای شاهنامه روشن کردن این نکتههاست. علل و محل رويدادها، زمان رويدادها، نسبت افراد با یکدیگر و سیر حوادث در طول زمان؛ و همین نکتهها و دادن تصویر جغرافیایی و تاریخی حوادث به خوانندهی نوجوان کمک میكند تا شاهنامه را بهتر درک کند و بيشتر به آن علاقه مند شود و با خاستگاه انديشهها و تخيلات فردوسی بهتر آشنا شود. با سپاس از زحمتهای بی دریغ ایشان و همهی كسانی كه در این كار راهنما و کمک ایشان بودند.»
نگاهِ هنری و علمی توامان به این کتاب، سبب شده بازنویسیِ حاضر نه تنها برای جوانانِ امروز بلکه برای تودهی پرشماری از فارسیزبانان علاقمند مرجعی ساده، مرتب، نمادپردازانه و پر از جزییات اصیل را در دسترس قرار دهد؛ باشد که با تکیه بر میراث کهن آبایی خود بتوانیم در آشوبهای آیندهی جهان نقش و هویت خود را فراموش نکنیم.
مولف در پایان این نیز اضافه کرد که با جسارت و البته با افتخار این مجموعه ۱۲جلدی را به پیشگاه استادان: جلال خالقی مطلق و خانم توران میرهادی تقدیم کرده است.
سخنرانی مولف کتاب پایان گرفته بود که دوباره برق رفت! و دوباره خاموشی به جدال بیحاصلی با شب بخارا برخاسته بود.
برق اما با رفتنش عِرض خود میبرد که چیزی از آنچه که باید گفته و شنیده میشد ناگفته و ناشنیده نمانده بود. اتفاقا در میانه تاریکی تجلیل یکی از حاضران از شخصیت فرهیخته استاد جلال خالقی مطلق و البته شاهنامه خوانی مردی میان سال از مردان بختیاری و نوجوانی از تهران پرسروصدا، وقت جمله جمع را خوش و دل حاضران را روشن کرد.
شب شاهنامه کودک و نوجوان از شبهای بخارا آنقدر روشن بود که به قول خود فردوسی:
همه رنجها گشته آسان بدوی
بر او روشنی اندر آورده روی