آموزش ریاضی پایه به کودکان پیش دبستانی و دبستانی یکی از دشوارترین کارها در هر نظام آموزشی در جهان امروز است. زبان ریاضی، منطقی است و کودکان با زبان منطقی سروکار ندارند. در ایران امروز اما این دشواری برجسته تر است، زیرا از همان نام ریاضی که برای این کودکان شناخت پذیر نیست، مشکل شروع می شود و تا نام های شکل ها و مناسبات در ریاضی ادامه می یابد.
«آموزش خلاق ریاضی، فلسفه و روش »، با نگاهی با تاریخ پربار ریاضی در این سرزمین علت های ناکامی در آموزش ریاضی پایه را بررسی می کند و روش های خلاق برای آموزش ریاضی پایه که در این رویکرد از راه دست ورزی و ادبیات کودکان است برای خوانندگان بازمی گشاید.
سنتاگزوپری نویسندهی کتاب شازده کوچولو، در جایی از این داستان میگوید: ‘‘من اگر این جزئیات را درباره ستاره «ب ۶۱۲» برای شما نقل کردم و اگر شماره آن را به شما گفتم برای آدم بزرگها است. آدم بزرگها ارقام را دوست دارند. وقتی با ایشان از دوست تازهای صحبت میکنید هیچوقت از شما راجع به آن چه اصل است نمیپرسند. هیچوقت به شما نمیگویند که مثلاً آهنگ صدای او چطور است؟ چه بازیهایی را بیشتر دوست دارد؟ آیا پروانه جمع میکند؟ بلکه از شما میپرسند: «چند سال دارد؟ چند برادر دارد؟ وزناش چقدر است؟ پدرش چقدر درآمد دارد؟» و تنها در آن وقت است که خیال میکنند او را میشناسند.’’
و در جایی دیگر از همین داستان میگوید:
‘‘ولی البته ما که معنی زندگی را درک میکنیم به اعداد میخندیم!’’
برای دنیای کودکانهی شازده کوچولو، عددها و ارقام خندهدار هستند. زیرا چیزهایی بیمعنا شمرده میشوند.
سنتاگزوپری در همین چند جملهی ساده اما بسیار بامعنا تفاوتهای دنیای کودکی با بزرگسالی را آشکار کرده است. یکی از تفاوتهای بزرگ دنیای کودکی و بزرگسالی در این است که کودکان درکی از دنیایی که با ارقام و عددها ساخته شده باشد، ندارند. کودکان چیرگی یا سیطرهی چندیها یا کمیتها را نمیپذیرند و در گوهر خویش زیر آسمانی زندگی میکنند که چونیها یا کیفیتها چیره است. کیفیتهایی چون بازی، شادی، ایمنی و شکمسیر.
با این همه، با وجود این که ما این چیزها را میدانیم و حتا هنگامی که این جملههای شاعرانه را از دهان شازده کوچولو میشنویم، باز کودکان را وادار میکنیم که شبهدانشی را که به آن نام ریاضی دادهایم، بیاموزند. بدون این که خودمان هم مطمئن باشیم که آن چیزها دانش ریاضی است یا نه، چرا؟
ساده است. ما می خواهیم هرچه زودتر کودکان را مانند خودمان کنیم. یعنی در جهان کنونی آرزوی هر بزرگسالی این است که کودکان را هرچه زودتر به دنیای بزرگسالی پرتاب کنند. ارنست شاختل ، روان شناس آلمانی (۱۹۰۳-۱۹۷۵) که یکی از غول های برجسته در زمینه ی مطالعات رشد کودک به ویژه در دوره نوزادی و خردسالی است، براین باور است که بزرگسالان می خواهند خیلی زود کودکان را اجتماعی یا در چارچوب قواعد و قراردادها جای دهند. کودکان خردسال به طور ذاتی گرایش دارند که هرچیزی را کشف کنند نه این که آن را در چارچوب تعریف های بزرگسالانه پذیرا شوند. اما آن ها هرچه به بزرگسالی نزدیک تر، متاثر از آموزش های قراردادی بزرگسالانه مجبور به ترک دنیای کشف و وارد شدن به دنیای قراردادها می شوند. در حقیقت باید گفت که می توان دانش ریاضی یا شمارورزی را برای کودکان گیرا کرد به شرطی که ما آن ها را تا آن جا که ممکن است از دنیای کشف جدا نکنیم. کودکان به گونه ی ذاتی یا سرشتی کنجکاو هستند. یکی از اصول بنیادین دانش ریاضی پرسانه گشایی problem solving است. اگر ما این بنیاد یا اصل را با دنیای کودکان پیوند دهیم، هم به آن ها ریاضی آموخته ایم و هم نیاز آن ها را به کشف رازهای هستی در نگر داشته ایم.