زیر دسته بندی ها
کتاب دو جلدی «به تماشای پرندگان برویم!» کتابی غیرداستانی و علمی-اطلاعاتی با موضوع پرنده‌نگری است. تماشای پرندگان یا پرنده‌نگری یعنی دیدن و چشم داشتن تفریحی به پرندگانِ زنده در زیستگاه طبیعی‌شان.
یکشنبه, ۱۷ دی
 «قصه‌های شیرین مغزدار» پنج داستان است که در پنج جلد جداگانه منتشر شده است. هر پنج داستان برگرفته از ادبیات کهن، افسانه‌ها و ادبیات عامیانه هستند. علی اصغر سیدآبادی با تغییر در بدنه‌ی روایت و رخ‌داد مرکزی قصه، سه پایان، یا حدس، برای هر قصه نوشته است و در پایان کتاب از خواننده خواسته تا حدس خودش را بنویسد و بگوید. نویسنده با شریک کردن خواننده در داستان، تلاش کرده که او را به فکر کردن و پیدا کردن راه‌حل و چاره‌جویی هدایت کند.
چهارشنبه, ۲۲ تیر
هیچ‌وقت کسی فکر می‌کرد پرنده‌ای کوچک‌تر از گنجشک و کمی بزرگ‌تر از ملخ بشود قهرمان یک داستان پرمخاطب؟ ماجرای داستان «نه تر و نه خشک» از آنجا شروع شد که یک روز عاشقی دل‌خسته با پر و بال خاکستری از روی بام پرید. بال زد و بال زد و بال زد... از کنار دودکش‌ها رد شد. زنی را دید که کنار رودخانه داشت با آب یخ صورت بچه‌اش را می‌شست. صدای گریه‌ی بچه‌ را شنید و گذشت... زنی دیگ‌به‌سر را دید که توی دیگش خالی خالی بود. دل کوچکش گرفت، اما به بال زدن ادامه داد. از کویر گذشت و رسید به کوه‌هایی که نوک‌شان را برف گرفته بود، اما از آن‌ها هم گذشت تا رسید به شهر. در شهر احساس تنهایی پرنده بیشتر شد. دلش بیشتر گرفت. تا اینکه چشمش افتاد به پنجره‌ی باز قصر پادشاه که پشت آن دختری مثل پنجه‌ی آفتاب نشسته بود و این شد شروع داستان دلدادگی پرنده و دخترک... اما شاید نه... شاید پیش از این‌ها، در روزگاری دیگر، پرنده پسرکی بود که دل به دختر پادشاه داده بود و پادشاه برای اینکه او را از سرش باز کند، فرستاده بودش دنبال چوبی که نه تر باشد و نه خشک، نه راست باشد و نه کج! اصلاً چه فرقی دارد که او پسر چوپان باشد یا پرنده‌ا‌ی کوچک، مهم دلدادگی، دوست داشتن و پافشاری او در این راه است که حتی پادشاه را به زانو درآورد!  
سه شنبه, ۷ تیر
بچه گربه‌ها عاشق بازی با گوله‌های کاموایی هستند. پیشی بازیگوش ما هم دنبال این گوله کامواهای رنگی می‌دود و بازی می‌کند. از قرمز شروع می‌کند و ناگهان توپک کاموایی دیگری جلویش ظاهر می‌شود. بزرگسالی که این کتاب تصویری مقوایی را با کودک سهیم می‌شود در صفحه نخست که تنها این جمله آمده است که «پیشی خیلی بازیگوش است» از او می‌پرسد پیشی چه می‌کند؟ توپک پیشی چه رنگی است؟ این پرسش در صفحات دیگر نیز می‌تواند تکرار شود و کودک را به سخن گفتن، بازگو کردن نام رنگ‌ها و شمارش تشویق کند. در پایان پیشی در می‌یابد که این توپک‌های کاموایی برای بازی نبوده است.
سه شنبه, ۱۷ اسفند
شناخت احساس‌ها از مهارت‌های مهمی است که کودک باید از همان نخستین سال‌های زندگی آن را فراگیرد. کودک نیاز دارد هم احساس‌های خود و اطرافیان خود را بشناسد و هم نام آن‌ها را بداند. هنگامی که کودک می‌تواند چهره شاد و اندوهگین، خشمگین یا شگفت زده را را از هم تشخیص دهد بهتر می‌تواند با دیگران ارتباط بر قرار کند و درباره احساس‌های خود و نیازهایش سخن بگوید.
یکشنبه, ۱۵ اسفند
«تو می‌دانی پیشی کجاست؟» کتاب تصویری مقوایی از گونه توصیفی ساده است. «تو می‌دانی پیشی کجاست؟» پرسشی است که از روی جلد تا پایان کتاب تکرار می‌شود تا کودک را به جست و جو و پاسخ گویی بر انگیزاند.
شنبه, ۱۴ اسفند
جایی میان کوه و جنگل انبوه نزدیک رود، دهی کوچک بود. توی این ده، مادرجان کلبه داشت یک دختر و یک گربه داشت.
چهارشنبه, ۲۷ بهمن
بازآفرینی شیرشاه آخرین اثر از سه‌گانه‌ای است که «محمد هادی محمدی» و «امیر شعبانی‌پور» آن را به فرجام رساندند. روایت «شیرشاه» یا با نام کهن‌تر آن شیر و خرگوشان که افزون بر کلیله و دمنه در مثنوی مولوی هم آمده است، همیشه یکی از گیراترین داستان‌ها برای گروه‌های سنی گوناگون به ویژه کودکان بوده است. در سه‌گانه ‌ای که کار مشترک محمدهادی محمدی و امیر شعبانی پور است، این بار این دو به سوی بازآفرینی نوشتاری و تصویری این روایت رفته‌اند. چکیده داستان چنین است: شیرشاه که در جنگل فرمانروای مطلق است، همواره جانوران را برای خوراک خود می‌درد و چنان ترسی در دل این جانوران افتاده است که شب و روز بی‌خواب‌اند. تا این که گروهی از این جانوران ترسیده و روحیه باخته تصمیم می‌گیرند که برای ادامه زندگی با ترس کم‌تر به نوبت بروند و خوراک شیر شوند تا این که هر روز منتظر دریده شدن ناگهانی او باشند. روایت رفتن و خوراک شیر شدن ادامه دارد تا نوبت به خرگوشان می‌رسد. اما میان خرگوشان، خرگوشی دانا زیر بار این ستم نمی‌رود و می‌گوید باید از هوش خود بهره ببریم و به این ستمگری پایان ببخشیم. در نهایت با تدبیر خرگوش دانا شیر فریب می‌خورد و برای نبرد با شیری دیگر که در حقیقت تصویر خود همان شیر است در آب چاه، خود را در چاه سرنگون می‌کند و آزادی به جنگل برمی گردد.
دوشنبه, ۲۵ بهمن
«والک و رویای سفر» داستانی است لطیف و شاعرانه. داستانی درباره کشف ناشناخته‌ها، دنبال کردن رویاها و رویارویی با تجربه‌های هیجان‌انگیز و نو.
چهارشنبه, ۲۰ بهمن
کتاب «قانون‌های آبکی» داستان موجودات زنده یک برکه است که با این‌که در آب زندگی می‌کنند، اما یک قانون مهم دارند: همه باید در مصرف آب صرفه‌جویی کنند!
سه شنبه, ۲۷ مهر
داوود پسر آرام و حرف گوش‌کنی است که هیچ‌وقت از پدرش کتک نخورده است. همین موضوع بهانه‌ای است تا برادران بازیگوش‌اش او را  «نوکر بابا» صدا بزنند. زمانی که بسته‌ی اسکناس پدر در چاه مستراح می‌افتد، این نام مستعار کابوس داوود می‌شود.
چهارشنبه, ۶ مرداد
امروزه دیگر بسیاری از ایرانیان می‌دانند که نقش بز متحرک بر روی سفال شهر سوخته نشانه‌ای از اولین پویا نمایی‌های جهان به شمار می‌آید. نقش‌های ساده خطی، همانند نقش همین بز شهر سوخته برای کودکان جذابیت دارد و شبیه نقاشی‌های اولیه خودشان است. نسل‌های اولیه پویا نمایی هم از همین نقاشی‌ها ساخته می‌شد. امروزه نرم افزار‌های پیشرفته‌ای برای طراحی پویا نمایی وجود دارد که مورد استفاده و اقبال  کودکان و نوجوانان واقع شده است.
چهارشنبه, ۸ اردیبهشت
تا به‌حال بلبل خرما از نزدیک دیده‌‌اید؟ آوازش را که انگار از خود بهشت می‌خواند شنیده‌اید؟ پرنده‌ کوچکی که تاجی سیاه و گونه‌هایی به سپیدی برف دارد و آواز رویایی‌اش، در تصاویر کتاب «دختر انار» جاری است! انگار که موسیقی زندگی است در دل داستانی درباره سوگ.
شنبه, ۹ اسفند
«من می‌توانم بدون کمک غذا بخورم» درباره‌بخش هایی از مهارت غذا خوردن است که کودک می‌تواند خودش انجام دهد.
سه شنبه, ۲۷ آبان
روایت «آدم کوچک و خواب‌های بزرگ» به یکی از کلیدی‌ترین نگرش‌های کودکان خردسال درباره زود بزرگ شدن می‌پردازد. این روایت می‌کوشد در بستر ادبیاتی سنجیده، نخست موضوع نیاز به بزرگ شدن و بزرگ دیده شدن را در کودکان بشکافد و در فرجام با کنش‌هایی که بهمن کوچولو شخصیت اصلی داستان انجام می‌دهد این احساس را به او ببخشد که اندازه خود بودن بسیار بهتر و کارسازتر است.
شنبه, ۳ آبان
«گنجشک که بال و پر داشت» متلی درباره سختی‌های یک گنجشک مادر برای پیدا‌کردن دانه است. خطر‌هایی در راه گنجشک مادر است و تلاش می‌کند تا مسائل را به بهترین شیوه حل کند.
سه شنبه, ۱۵ مهر
«لطفا چراغ را روشن بگذار» یک داستان تخیلی با چاشنی طنز درباره ترس از تاریکی و هیولاست. شاهزاده کوچولو می‌خواهد چراغ روشن باشد تا بچه هیولا به اتاقش نیاید. از طرفی بچه هیولا هم ‌می‌خواهد چراغ روشن باشد تا دختر کوچولو به اتاقش نیاید.
چهارشنبه, ۱۹ شهریور
قربونت برم هر دم گل تو دامنت کردم آن دم که ترا دیدم ترک همه را کردم
چهارشنبه, ۱۱ دی
کتاب «آتشفشان آزمایشگاه» داستان بی‌کله خطر کردن است و مشارکت.
دوشنبه, ۲۸ مرداد