«آرزوهای ابری»، به نویسندگی محمدهادی محمدی و تصویرگری نوشین صفاخو، کتابی است در ستایش رؤیا و آزادی. این کتاب از کودکانی میگوید که از دارایی دنیا، فقط تخیل نصیبشان شده است؛ کودکانی که میتوانند و بلدند بر صفحهی آسمان با خیالات رنگین نقاشی بکشند و رؤیا ببافند.
امیدعلی داستانْ کودکی روستایی است، اما میتواند هر کودکی در هر شهر، روستا یا هر کشوری باشد که بلد است رؤیا ببافد. امیدعلی از دنیا یک آسمان دارد و چشمهایی که با آنها، در دفتر آسمان با ابرها نقاشی میکند. امیدعلی از جکِ داستان «جک و لوبیای سحرآمیز» بیچیزتر است. جک گاوی روی زمین داشت و گاوِ امیدعلی ابری در آسمان است، رؤیای اوست. اما امیدعلی از جک خوشبختتر و شادتر است؛ چراگاه گاوِ امیدعلی تمامی پهنهی زمین است و گاوش در آسمان سروری میکند و هیچ ببر و گرگی جرئت دستدرازی به آن را ندارد. کسی نمیتواند مالک گاو امیدعلی باشد. جایش امن است و هر زمان بخواهد میتواند باران شود و دل امیدعلی را روشن کند و باز روزی دیگر به آسمان بازگردد، به صحنهی خیالاتش. گاو امیدعلی اندازهی خود امیدعلی و ذهناش آزاد و رهاست.
خرید کتاب کودک درباره خیال پردازی
«هرکس در این دنیا چیزی دارد. من هم رؤیایی!» و داستان امیدعلی و رؤیایاش آغاز میشود. امیدعلی را در تصویر میبینیم که با قوطیهای رنگها کنار گاوهای سنگی نشسته است که هرکدام رنگی دارند: زرد، سفید، سرخ و خاکستری. خانهی امیدعلی به کوه چسبیده و به ابرها نزدیک است. خانهی او روی تپهی سبزی است که امیدعلی هر زمان ابرها به آسمان میآیند بر پشتبام کاهگلیاش میرود و به آسمان خیره میشود تا گاوش از راه برسد!
ابرها که میرسند، بزرگترینش میشود گاو امیدعلی! گاوی با پستان پرشیر که یک مرغابی هم همراهاش هست. تصویرهای کتابْ زیبایی این داستان دلنشین را دوچندان کرده است. تصویرگر از نمای واقعی ابرها بهره برده و حالت پودری و وهمی ابرها را حفظ کرده است. با دیدن تصویرها انگار داریم به خود آسمان نگاه میکنیم و ما هم همراه امیدعلی دنبال گاو و مرغابی میگردیم؛ بازیای هوشمندانه با قلمی ظریف و رنگهایی زنده و زیبا! قلم زیبای تصویرگر همراه با قلم اعجابآمیز نویسنده، چنان در هم تنیده که کتاب را به تابلویی زیبا تبدیل کرده است. انگار داستان و تصویر از ابتدا برای هم نوشته و تصویر شدهاند!
«آرزوهای ابری» لمس کمنظیر خیال است، چشمنواز است و ذهن و حس خواننده را سبک میکند. کودکان را به تماشای دشت و آسمان فرامیخواند و به آنها یاد میدهد برای داشتن حس رهایی، شادی و لمس زیبایی، به چیزی جز تخیلشان نیاز ندارند. آسمان میتواند داراییشان باشد و دفتر نقاشی خیالشان!
پنجرهای که باز است و پردهای که باد تکانش میدهد، سایهی ابرهایی که روی کوه افتادهاند، سایهی گاو امیدعلی با شاخهایش، تصویری زنده و زیبا ساخته است: «سایهی گاوم روی کوه افتاده، دارد میچرد. داد میزنم: "مادرجان! گاو من از آسمان به زمین آمده!" صدای مادر از اتاق میآید: "کاش ما هم گاوی داشتیم..."» مادر امیدعلی آرزو دارد که گاوی داشتند. امیدعلی هم آرزوی داشتن گاو را در دل دارد. مادر دنبال آرزویش در زمین است و امیدعلی همان آرزو را رؤیا میکند و به آسمان میفرستد تا: «دل من روشن است!» دلمان را روشن کند.
«آرزوهای ابری» داستانی لطیف، شیرین و هیجانانگیز است. از ماجراهای ببر و گرگ آسمان که دنبال گاو امیدعلی هستند تا نهنگی که گرگ ابری را میخورد و دنبال گاو و مرغابی است. داستانی که با باران انتهایش، دل ما را هم همراه امیدعلی خنک میکند: «چه بارانی! بوی گاو و مرغابی میدهد!»
«هرکس در دنیا چیزی دارد و من هم آرزویی!» و «آرزوهای ابری» نشانمان میدهد میتوان آرزوها را رؤیا کرد! وقتی کتاب را میخوانید از کودکان دربارهی آرزوهایشان بپرسید، دربارهی رؤیاهایی که میبینند و دربارهی اهمیت خیال با آنها گفتوگو کنید. روزهای ابری میتوانند وهمی و ترسناک باشند، اما امیدعلی دیدن رؤیا را در میان ابرها «انتخاب» کرده است. پس شما هم دربارهی اهمیت «انتخاب» با کودکان گفتوگو کنید.
امیدعلی راه رهایی از رنجِ سرنوشت را در رؤیا میبیند. اگر رؤیا نباشد، اگر دیدن آسمان و گاو ابریاش نباشد، امیدعلی چگونه آه مادرش را از نداشتن گاو تاب بیاورد؟ فقط کودکان هستند که میتوانند با وجود درد، با بازی بخندند و رؤیا داشته باشند. هرکسی باید برای خودش رؤیا داشته باشد!
«آرزوهای ابری» کتابی است که هر کودکی باید آن را داشته باشد، تا در روزهایی که ابرهای اندوه، آسمان ذهنش را تاریک کرده، با خواندن و دیدن آن دلش سبک شود و رؤیاهایش را بر پهنهی زمین و آسمان ببیند.