خانوادهی کولی، دخترک سیزده ساله، تصمیم میگیرند دختر خود را شوهر دهند و او مثل تمامی دختران هندی باید خانوادهاش را ترک کند. فقر، شرایط اجتماعی و آیین و رسومات دست و پا گیر آن سبب میشود این دختر همسر پسری شود که به سبب بیماری حتی از خودش نیز کوچکتر به نظر میرسد و مدت کوتاهی نیز پس از ازدواج بمیرد. اما کولی که غیر از مصاحبتی کوتاه با همسرش نبوده است، باید مانند تمام بیوههای هندی پس از مرگ شوهر با خانوادهی شوهرش زندگی کند.
گرچه زندگی با مادرشوهری سختگیر برای کولی مشکل است ولی او سعی میکند برای خود دلخوشیهایی پیدا کند. به گلدوزی، هنر خانوادگی، و نیز سواد آموختن از پدر شوهرش میپردازد. پس از مرگ پدر شوهرش، همسر او کولی را در شهری رها میکند که شهر بیوگان نام دارد اما کولی با تکیه بر اراده و همت خویش میتواند از تمام موانع بگذرد و آیندهای امیدوار کننده برای خود رقم بزند.
این داستان واقعگرا به لزوم تلاش برای تغییر زندگی و دست و پنجه نرم کردن با بحرانهای آن میپردازد. داستان در هند اتفاق میافتد و نویسندهای غیر هندی با نگاهی بدون جانبدار به شرح زندگی بخشی از مردمان هند میپردازد که جامعه آنها را نادیده میگیرد. بیوههای هندی سرنوشتی اسفبار دارند؛ تا پایان عمر نه میتوانند لباس رنگی بپوشند، نه ازدواج کنند و نه... . اما زمانهای است که کمکم بارقههای امید و تحول در زندگی این زنان دیده میشود. افرادی نیکوکار در پی حذف سنتهای غلط اجتماعی برمیآیند و جوانانی نیز با همت خویش در این تحول سهم و دین خود را ادا میکنند.
نویسنده برخورداری از هنر و سواد را لازمهی این تحول میداند و شخصیت داستان خود را در این سیر پیش میبرد تا آنجا که به هدف نهایی خود میرسد. کولی در انتهای داستان فقط از عشق برخوردار نمیشود بلکه یاد میگیرد که به عنوان یک زن میتواند برای تعیین سرنوشت خود و جامعهی خود چه نقشی داشته باشد.
این کتاب برندهی جایزهی ملی آمریکا و نیز انجمن کتابداران امریکا و چند جایزهی دیگر است و در ایران نیز جایزهی دیپلم افتخار و نیز لوح زرین جشنوارهی کتاب کودک کانون پرورش فکری کودکان سال ۱۳۸۷ را دارد و در جشنوارهی پروین اعتصامی این سال نیز به مرحلهی نهایی رسیده است.