نگاهی به پردازش شخصیت‌ کوتی کوتی در آثار فرهاد حسن‌زاده

شخصیت از عناصر اساسی در ادبیات داستانی شمرده می‌شود. چرا که داستان بی‌حضور شخصیت مفهوم و معنا پیدا نمی‌کند. در ساده‌ترین تعریف گفته می‌شود «افراد حاضر در داستان را شخصیت می‌نامند»۱

برای بررسی شخصیت‌ها در یک داستان چهار ویژگی اصلی باید وجود داشته باشد:

۱. رفتاری ثابت داشته باشند و رفتار و حرکات آنان واقع‌بینانه باشد. تغییر، تحول و دگرگونی احتمالی شخصیت‌ها با زمینه و دلیل صورت گیرد و این تحول و دگرگونی منطقی و باورپذیر باشد.

۲. حضورشان در داستان کاملاً موجه و منطقی باشد.

۳. زنده، ملموس، پذیرفتنی و واقعی جلوه کند تا خواننده بتواند با آنان ارتباطی عاطفی برقرار کند.

۴ بین خصوصیات رفتاری و شخصیت آنها تناسب و هماهنگی باشد.۲

با توجه به این ویژگی‌ها، شخصیت‌شناسی و بررسی نحوه پردازش شخصیت‌ها در یک داستان موضوع سهل و ممتنع است.

سهل است؛ زیرا کافیست این چهار ویژگی را یک‌به‌یک با کاراکترها تطبیق داد و نتیجه گرفت. ممتنع است زیرا که نگاهی دقیق‌تر به ویژگی‌های یادشده، نشان می‌دهد که موضوع شخصیت در ادبیات داستانی، رکن مستقل از دیگر ارکان و مؤلفه‌های داستانی نیست. بنابراین بررسی شخصیت‌ها در یک داستان دیدی همه‌جانبه‌نگر می‌طلبد.

در این مختصر تلاش بر این بوده است که شخصیت‌های مؤنث موجود در چهار اثر از «فرهاد حسن زاده»، مورد بررسی قرار گیرد. با توجه به نکته‌ای که در خصوص امتناع شخصیت‌پردازی بیان شد، این بررسی صرفا در حد بضاعت نگارنده به عنوان یک نوآموز ارائه می‌گردد:

این چهار اثر عبارتند از:

۱. قصه‌های کوتی کوتی

۲. این وبلاگ واگذار می‌شود

۳ . هستی

۴. زیبا صدایم کن

روش:

در این بررسی از روش سندی۳«documentary method» سود برده شده است یعنی از متن به عنوان سندی مستقل برای تحلیل استفاده شده است.

خاصه در بیان ارزش‌های زیباشناختی و ساختاری از این شیوه استفاده شده است اما در خصوص ارزش‌های «ارتباط‌شناختی» و «شناخت‌شناسی» که به شیوه توصیفی آزمونی نیاز دارند، تنها از شیوه توصیفی سود جسته‌ام. زیرا عدم دسترسی به گروه مخاطبان هر یک از این چهار کتاب عملاً امکان استفاده از روش «آزمونی» را میسر نمی‌کند۴ و علاوه بر این، بضاعت کم نگارنده، عاملی مهم در نقصان این تحلیل‌ها شمرده می‌شود.

بخش اول

بررسی شخصیت‌های مؤنث در «قصه‌های کوتی کوتی»

عنوان کتاب: قصه‌های کوتی کوتی

نویسنده: فرهاد حسن زاده

تصویرگر: هدی حدادی

ویراستار: شهرام رجبزاده

ناشر: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، ۱۳۶۸ گروه سنی: «الف» و «ب»

نگاهی به پردازش شخصیت‌ کوتی کوتی در آثار فرهاد حسن‌زاده

لینک خرید قصه‌های کوتی کوتی

قصه‌های کوتی کوتی با موضوع «رشد کودک» حاوی درونمایه ایست که طی آن «فرآیند رشد، همانندسازی و اجتماعی شدن کودک به رغم تمامی تفاوت‌های فردی و سرشتی» بیان می‌شود.

قهرمان اصلی قصه‌های کوتی کوتی، هزارپایی است که بنابر ویژگی‌های فردی خود دچار یکسری مشکلاتی می‌شود که نویسنده آنها را در پاره‌های مختلف داستانی خود طرح‌ریزی کرده است.

عنوان «قصه‌ها» از برخی زوایا پرسش‌برانگیز است که در بحث شخصیت‌ها نیز به آن پرداخته خواهد شد. نگاهی به ویژگی‌های «قصه» از یکسو و «داستان» از سوی دیگر، اطلاق عنوان «قصه‌ها» بر این کتاب را پرسش‌برانگیز می‌کند. بیان این تفاوت‌ها در اینجا ارتباطی با موضوع شخصیت‌شناسی ندارد،۵ ولیکن یکی از این تفاوت‌ها با موضوع شخصیت‌شناسی مرتبط است:

«تفاوت... در قهرمان و شخصیت است. قصه‌ای کهن معمولا قهرمانانی دارند که از الگوهای مشخص پیروی می‌کنند و صف بین خوبی و بدی مشخص است؛ حال آنکه شخصیت‌ها در داستان دارای نوعی فردیت هستند و در اثر تحولاتی که حادث می‌شوند تغییر می‌کنند، یعنی سفید سفید یا سیاه سیاه نیستند و سایه روشن و خاکستری هستند.»۶

به عبارت دیگر «قهرمان‌های قصه‌های دارای صفات مطلق هستند و نوعی صف‌بندی بین خوبی و بدی در آنها دیده می‌شود. اگر خوب‌اند تا پایانِ راه، خوب باقی می‌مانند و خوب‌تر می‌شوند و اگر بدند، همچنان بد خواهند ماند. لذا انتظار تحول شخصیت آنگونه که در داستان‌نویسی امروز مطرح است، نمی‌توان از این شخصیت‌ها داشت.»۷ در بررسی کتاب «قصه‌های کوتی کوتی» ما با توجه به عنوان باید قهرمان یا قهرمان‌ها را بررسی کنیم، حال آنکه طرح داستان به گونه‌ای پیش رفته است که در نهایت ما با تغییر آنها مواجه می‌شویم، یعنی با قهرمان مواجه نیستم بلکه، این شخصیت‌ها هستند که نقش‌آفرینی می‌کنند.

این مشکل را فقط به یک صورت می‌توان حل کرد و آن اینکه، رشد و تغییر کوتی کوتی به عنوان شخصیت اصلی کتاب را، به دلیل عدم تغییر یافتن مشخصه وجودی و فردی خودش یعنی «هزارپا» بودن؛ قهرمان تلقی کنیم. میزان و نحوه تغییرات به‌وجود آمده را در ادامه و با بررسی شخصیت‌های مؤنث موجود در این کتاب، مشاهده خواهیم کرد:

شخصیت‌های مؤنث موجود در کتاب «قصه‌های کوتی کوتی» عبارتند از:

  • کوتی کوتی
  • مادر کوتی کوتی
  • مگس خانم
  • خاله سوسکه
  • آموزگار

از میان این پنج شخصیت، سه شخصیت را می‌توان به طور قطع مؤنث دانست:

۱. مادر کوتی کوتی

برای باورپذیر بودن شخصیت مادر کوتی کوتی، فضاسازی مناسبی صورت گرفته است به عنوان مثال، نویسنده برای فضاسازی مناسب می‌نویسد: «...البته پدر کوتیکوتی پول زیادی نداشت» تا پردازش شخصیت مادر امکان‌ پذیر باشد «مادر کوتیکوتی فکر خوبی به سرش زد.»

باورپذیری شخصیت مادر؛ با وجود مادرانی که به واسطه وضعیت اقتصادی خانواده مُدام در حال حل و فصل کردن و تعدیل خواسته‌های کودکانشان هستند، امکان‌پذیر می‌شود. یعنی شخصیت‌پردازی مادر در اینجا از رابطه علت و معلولی طرحواره داستان پیروی می‌کند.

۲. خاله سوسکه

در مورد خاله سوسکه بیش از بحث فضاسازی، بحث صحنه‌پردازی حائز اهمیت است. خاله سوسکه در کاراکتر زن بیماری که در همسایگی کوتی کوتی و خانوادهاش قرار دارد، باورپذیر است. معمولاً کارکترهایی از این دست در همسایگی بسیاری از کودکان چه در بافت شهری (آپارتمان‌نشینی) و چه در بافت روستایی (با خانواده گسترده) یافت می‌شود و قابل مشاهده است. شخصیت‌هایی که به رغم مهربانی گاه با کودکان، تندخو نیز می‌شوند.

این نسبی بودن علاوه بر این که طرح داستانی نویسنده را از کلیشه‌های کهن‌تر که در آن شخصیت‌ها به صورت خوب و بد مطلق (اهورایی / اهریمنی) تقسیم می‌شوند، جدا کرده و آن را در زمره طرح‌های نو قرار می‌دهد، حاوی یک رویکرد نسبیت‌انگارانه پست‌مدرن است که با درونمایه «روانشناختی» کل داستان ماندگار است.

«خاله سوسکه، همسایه طبقه اول است. او خانمی آرام و مهربان است.

بیمار هم هست

...

او از کوتی کوتی خوشش نمی‌آید یک روز به پدر و مادر کوتی شکایت کرد:«وقتی کوتی کوتی از پله‌ها رد می‌شود انگار یک قطار از جلوِ خانه رد می‌شود.»

...

اما یکبار خاله سوسکه به خاطر سروصدای کوتی کوتی او را بوسید چون خواب مانده بود، دارویش دیر شده بود و اگر صدای قطار نبود او هیچوقت بیدار نمی‌شد.»

رویکرد پست مدرن، در کنار دو رویکرد معرفتی دیگر یعنی سنت و مدرنیته قرار می‌گیرد. رویکرد پست مدرن اگرچه از حیث تاریخی رویکردی نو است ولی شیوع کمی ندارد. براساس این رویکرد هرگونه حکم جزمی اعم از احکام سنتی و احکام برآمده از عقلانیت مدرن مردود است. زیرا هیچ پدیده‌ای را نمی‌توان با «روایت‌های کلان» توصیف کرد، آنچه وجود دارد چیزی جز«خرده روایت‌ها» نیست و بدین طریق به نسبیت‌انگاری می‌رسد.۸

در رویکرد معرفتی سنتی، تقلید حائز اهمیت است و فرد تابعی از جمع یا بزرگان و به هر حال منبعی خارج از خود است. در رویکرد مدرن که با جمله تاریخی دکارت یعنی «می‌اندیشم سپس هستم آغاز می‌شود»؛ آغاز می‌شود، فرد عالم و آدم را به محک «عقل خود بنیاد» خویش می‌سپارد.

در حوزه ادبیات کودکان؛ کتاب‌های دسته نخست را می‌توان در اندرزنامه‌ها و یا کتاب‌هایی که شیوه تربیتی مستقیم را ترویج می‌دهند، معرفی کرد و در رویکرد مدرن به ادبیات کودکان پس از دوره مشروطه استناد کرد. رویکرد پسامدرن، با نقد هر دو رویکرد سنتی و مدرن، تمامی احکام جزمی را که به صورت قطعی و یقین صادر می‌شوند چه ازمنابع غیرعقلانی و چه عقلانی، مورد تردید قرار می‌دهد و از نسبیت‌انگاری دفاع می‌کند.

علاوه بر ارتباط نسبی خاله سوسکه و کوتی کوتی در «قصه‌های کوتی کوتی» به موارد دیگری نیز می‌توان برخورد کرد که حاکی از رویکرد نسبیت‌انگارانه است:

مثل:«کوتی کوتی بهترین هزارپای دنیاست ولی شنبه زنگ اول دیر آمد به مدرسه» یا «بعضی وقت‌ها، اشک ریختن هم بد نیست». این رویکرد، با درونمایه و موضوع کلی «قصه‌های کوتی‌کوتی» که رشد روانی کودک است، سازگار است.

۳. مگس خانم

در تحلیل شخصیت مگس خانم، می‌توان فضاسازی و همچنین صحنه‌پردازی را مورد انتقاد قرار دارد. در پاره داستانی «کوتی کوتی خوش‌شانس» می‌خوانیم:

«کوتی کوتی و بابایش رفته بودند مهمانی

...

یک جفت از کفش‌های کوتی کوتی گم شده بود آنها همه جا را گشتند ولی فایده‌ای نداشت

...

کفش‌های کوتی کوتی به پای مگس خانم بود او می‌خواست بداند که با کفش هم می‌شود پرواز کرد یا نه! کوتی کوتی خیلی شانس آورد میدانید چرا؟

مگس خانم از پرواز با کفش خوشش نیامده بود.»

سؤال مهمی که در این پاره داستانی به نظر می‌رسد این هست که «چرا کوتی کوتی علاوه بر بابا همراه با مادرش به مهمانی نرفته است؟!»

حضور کوتی کوتی در یک مهمانی به همراه مادر، می‌توانست صحنه و فضا را برای حضور شخصیت مگس خانم و کنشی که هر چند فرعی از او سر میزند، آماده کند و یا اگر مادر در این مهمانی غیبت داشته، استفاده از شخصیت آقا مگس به جای «مگس خانم» قابل توجیه‌تر بود و لطمه‌ای هم به موضوع و درون‌مایه وارد نمی‌کرد.

همچنین علاقه به تجربه پرواز با کفش، علاقه‌ای نیست که یک بزرگسال را (در اینجا مگس خانم) مجاب به برداشتن کفش یک خردسال نماید. شاید استفاده از شخصیت «مگس کوچولو» این مشکل را حل می‌کرد. علاوه بر این در پایان این پاره داستانی، این پرسش احتمالی بدون جواب باقی ماند که اگر مگس خانم از تجربه پرواز با کفش خوشش آمده بود، تکلیف کوتی کوتی با معضل بی‌کفشی چه بود؟۹

بنابراین اگر اجزای ساختاری طرح را به: زمین‌چینی  گره‌افکنی  کشمکش  تعلیق  نقطه اوج و گره‌گشایی تقسیم کنیم۱۰، می‌توان با امدادگیری از عنوان «قصدها» آن‌ها را در این پاره داستان تحلیل کنیم و به این نتیجه برسیم که در دو قسمت ابتدایی و واپسین طرح یعنی زمینه‌چینی و گره‌گشایی نقصان‌هایی وجود دارد.

در کتاب «قصه‌های کوتی کوتی» دو شخصیت دیگر وجود دارد که نمی‌توان آن‌ها را به طور قطع مؤنث دانست: ۱. کوتی کوتی ۲. آموزگار

۱. کوتی کوتی

شخصیت اصلی داستان است و کنش‌هایی که از او سر میزند همگی کنش‌هایی هستند که در طرحواره داستان تعیین‌کننده هستند. استفاده از یک شخصیت جانوری برای ایفای نقش به عنوان شخصیت اصلی این داستان به دلیل ویژگی جسمی منحصربه‌فرد جانور و تناسب آن با درون‌مایه داستان بوده است. کوتی کوتی، بچه هزارپایی است که به دلیل تعداد پاها دچار مشکلاتی می‌شود و پاره داستانی هر بار همراه با اجزای ساختاری طرح پیش می‌روند.

در این پاره‌های داستانی که متناسب با درونمایه داستان که عبارت است از بیان مشکلات کودک در جامعه‌پذیری و فرایند اجتماعی شدن، جنسیت عامل تعیین‌کننده‌ای نیست، اگر چه می‌توان گفت در نظر گرفتن کوتی کوتی به عنوان مؤنث از آن رو که روند اجتماعی شدن در میان دختران به دلائل اجتماعی دشوارتر از پسران پیش می‌رود، مناسب‌تر خواهد بود.

تنها نشانه موجود برای مؤنث دانستن کوتی کوتی «کفش تق تقی» است و در میان کنش‌ها، تنها «کنش ذهنی» همبازی‌های کوتی کوتی که نوع بازی فوتبال او را دوست ندارد را می‌توان کنشی دال بر مؤنث بودن کوتی کوتی گرفت اما «کنش عملی» خود کوتی کوتی یعنی فوتبال بازی کردن، می‌تواند دال بر مذکر بودن این شخصیت باشد.

«کوتی کوتی فوتبال بازی را خیلی دوست دارد اما هیچ کس بازی او را دوست ندارد»

۲. آموزگار

در مورد جنسیت آموزگار هیچ ادله جز تصویری که به نظر مؤنث می‌رسد، چیزی وجود ندارد و اساساً جنسیت او نقشی در طرح، ساختار و درون‌مایه کتاب ندارد. شخصیت پردازی آموزگار و نوع مواجهه او با کوتی کوتی و هم‌شاگردی‌هایش نیز در مورد آموزگار زن و مرد یکسان می‌نماید.

نگاه کلی به شخصیت‌های مؤنث «قصه‌های کوتی کوتی»

شخصیت‌های پنجگانه یاد شده را می‌توان به دو گروه کلی تقسیم کرد: ۱. شخصیت‌های اصلی: کوتی کوتی ۲. شخصیت‌های فرعی: مادر کوتی، آموزگار، مگس خانم، خاله سوسکه

در این داستان شخصیت‌های دیگری هم هستند که می‌توان در این تقسیم‌بندی جای داد ولیکن به دلیل مؤنث نبودن از این کار امتناع می‌شود.

بنیان این تقسیم‌بندی عبارت است از این که: «برای شناخت شخصیت‌های اصلی و فرعی شناخت نقش‌های محوری ساختار ضروری است. نقش‌های محوری آن دسته از نقش‌ها هستند که در مدار ساختار کنش‌ها و تضاد اصلی نیروهای متقابل را بر عهده دارند. گروهی از کنش‌ها و نقش‌های غیراساسی وجود دارند که روند کنش‌ها و نقش‌های اساسی را تسهیل و هموار می‌کنند. شخصیت‌های فرعی بیشتر با این کنش‌ها در ارتباط هستند.»۱۱

بنابراین در این گروهه شخصیتی مؤنث ما شاهد دو گروه هستیم۱۲ که در مقابل هم به تضاد و کشمکش داستان می‌انجامند:

گروه A: کوتی کوتی، مادر کوتی کوتی، آموزگار

گروه B: مگس خانم، خاله سوسکه

در گروه اول کوتی کوتی نقش‌ها و کنش‌های اساسی را از خود نشان می‌دهد ولی این مادر است که از او و خواسته‌هایش حمایت می‌کند و نقش او را تسهیل می‌کند. به عنوان مثال:

  • «مادر کوتی کوتی فکر خوبی به سرش زد»
  • «مادرش لبهایش را گزید

     

    خدا مرگم بدهد! شلوار برای هزارپا! اصلاً وجود ندارد

    .... پدر و مادرش قبول کردند»

  • «مادر کوتی کوتی ناراحت شد؛ گناه بچه‌ام چیه؟ خب هرارتا پا دارد، هزار تا هم کفش.»

این «همسویی‌های عاطفی» از طرف مادر کوتی کوتی، هم موجب جذب مخاطب می‌شود و هم به روند باورپذیری داستان کمک می‌کند.

آموزگار کوتی کوتی نیز، در کنش‌های اصلی ساختار نقش ندارد، او نیز نقش و کنش کوتی کوتی را تسهیل می‌کند:

  • آفرین کوتی کوتی برای کوتی کوتی دست بزنید. بلند... بلندتر...

اما در گروه دوم، هر دو شخصیت اصلی هستند. زیرا در انجام کنش‌های اصلی ساختار دخالت دارند اما در دو جبهه متقابل

کنش مگس خانم در پوشیدن کفش‌های کوتی کوتی یک کنش اساسی در یکی از پاره‌های داستان است. همانطور که دعوا و گله خاله سوسکه از کوتیکوتی چنین است. با این تفاوت که جایگاه خاله سوسک در کنش‌ها حالت بینابینی دارد یعنی زمانی در مقابل کوتی کوتی و در زمان دیگر در کنار کوتی کوتی می‌ایستد.

  • «او از کوتیکوتی خوشش نمی‌آید یک روز به پدر و مادر کوتیکوتی شکایت کرد
  • اما یک بار خاله سوسکه به خاطر سروصدای کوتیکوتی او را بوسید.

‌در محور پایانی بحث درباره شخصیت‌های مؤنث کتاب «قصه‌های کوتی کوتی» بار دیگر به موضوع عنوان شده در ابتدای نوشتار مبنی بر اینکه عنوان «داستان‌های کوتی کوتی» مناسب‌تر از عنوان «قصه‌ها» می‌باشد بازمیگردم.

کوتی کوتی شخصیت اصلی این داستان است که روند رشد را از همانندسازی آغاز می‌کند: «اولش کوتی کوتی کفش نداشت بعدش که دید بعضی از همسایه‌ها کفش دارند؛ به خود آمد«به خود آمدن کوتی کوتی، حاصل فرآیند همانندسازی اوست.»

کوتی کوتی در پاره‌های بعدی داستان، همچنان به مقایسه می‌پردازد، همچنانکه در مواجهه «با کرم کوچوله که نه پا داشت و نه کفش» می‌خوانیم:«کوتی کوتی ساکت شد و به فکر فرو رفت» در پاره‌ای دیگر او ناراحت وضعیت وجودی خود است و به دلیل شنیدن لطیفه‌ای که برای او ساخته‌اند، ناراحت می‌شود.

او به راحتی نمی‌تواند در بازی جمعی فوتبال شرکت کند، او شلوار مناسب پیدا نمی‌کند، همسایه‌ها از سروصدای او گله‌مند هستند اما به تدریج در طول داستان بر این قبیل مشکلات غلبه می‌یابد.

کوتی کوتی به چیزی فکر نمی‌کرد، جز یک نقاشی زیبا او نقاشی را می‌کشد و جایزه هم می‌گیرد. او درمی‌یابد که می‌تواند با ایستادن در دروازه بازیکن مؤثری در فوتبال باشد. او در مواجهه با کرم شبتاب درمی‌یابد که ویژگی‌های منحصربه‌فرد و درونی به خودی خود زیبا هستند و نیاز به کسب آنها از بیرون نیست. او درمی‌یابد که کرم شبتاب بیش از کفش‌های چراغ‌دارش توجه اجتماع را برمی‌انگیزاند و بدین ترتیب کوتی کوتی مرحله اجتماعی شدن و جامعه‌پذیری خود را طی می‌کند و سرانجام در روزی که باران به شدت می‌بارد، «همه به کوتی کوتی سلام می‌کنند» و او جواب سلام، لبخند و دوستی همه را می‌دهد و در پاره انتهایی داستان او کار دشوار حمام و سنگپا کشیدن را به تنهایی انجام می‌دهد.

بنابراین شخصیت کوتی کوتی در طول کتاب تغییر می‌کند و این یکی از مبانی تفاوت داستان و قصه است که عنوان «داستان‌های کوتی کوتی» را بر«قصه‌های کوتی کوتی» ارجح‌تر می‌کند.

در مجموع انتخاب یک شخصیت جانوری با خصوصیات منحصربه‌فردی چون هزارپا، شخصیتی مناسب با درونمایه رشد اجتماعی کودک (با مؤلفه‌هایی چون همانندسازی و اجتماعی شدن به مثابه دو محور رشد روانی کودک) در رده سنی «الف» و «ب» می‌باشد. استفاده از این شخصیت شگردی مناسب برای آشنایی زدایی و ایجاد عنصر ادبیت در «قصه‌های کوتی کوتی» است که توسط نویسنده به کار برده شده است.

ویژگی‌های رشد ادراکی، عاطفی و اخلاقی  اجتماعی کودک در این رده سنی بیانگر انتخاب مناسب این شخصیت برای این درونمایه است. به عنوان مثال کودکان گروه سنی «الف» و «ب» به لحاظ رشد ادراکی و شناختی در این سنین قوه «تخیل نسبتا قوی» دارند و به لحاظ رشد عاطفی «محرکات بیرونی، خیلی زود، دگرگونی‌های عاطفی او را برمیانگیزد» و «به شدت خود محورند» و از حیث رشد اجتماعی «به بازی دسته‌جمعی در گروه‌های کوچک و منظم تمایل نشان می‌دهند» و از این رو«داستان‌های ساده، کوتاه، فانتزی و مصور» را می‌پسندند.۱۳

پینوشت‌ها و منابع:

۱. گودررزی دهریزی، محمد - «ادبیات کودکان و نوجوانان ایران» نشر قو، چاپ دوم  ۱۳۸۵، صفحه ۱۲۴.

۲. همان منبع، صفحه ۱۲۵.

۳. «به این معنا که هر متن سندی مستقل برای تحلیل و ارزیابی محسوب می‌شود و با استناد به اصول و قوانین کلیش‌های نمی‌توان ادبیات کودکان را تحلیل کرد»(محمدی، محمدهادی «روش‌شناسی نقد ادبیات کودکان» ناشر: مؤلف - ۱۳۷۸، صفحه ۱۶.)

۴. «در حوزه ادبیات کودکان ارزش‌گذاری از چهار زاویه صورت می‌گیرد:

  • ارزش‌های زیبایی‌شناختانه با گذاره‌های عاطفی به شیوه سندی
  • ارزش‌های ساختاری‌شناختانه با گذاره‌های منطقی به شیوه سندی
  • ارزش‌های ارتباط‌شناختی با گذاره‌های منطقی به شیوه توصیفی آزمونی
  • ارزش‌های شناخت‌شناسی با گذاره‌های منطقی به شیوه توصیفی آزمونی»

همان منبع  صفحه.۲۰

۵. برای آگاهی از این تفاوت‌ها رجوع کنید به کتاب «ادبیات کودکان و نوجوانان و ترویج خواندن»، نوشته »ثریا قزل‌ایاغ» انتشارات سمت، صفحه ۱۵۳ تا ۱۵۵: در بررسی این تفاوت‌ها برخی ملاک استفاده از عنوان «قصه‌های کوتی کوتی» را توجیه‌پذیر می‌کند، و برخی ملاک استفاده از این عنوان را پرسش‌برانگیز و استفاده از «داستان‌های کوتی کوتی» را مناسب‌تر می‌نماید.

۶. همان منبع، صفحه ۱۵۵.

۷. همان منبع، صفحه ۱۳۶.

۸. صورتبندی مدرنتیه و پست مدرنتیه، حسینغلی نوذری، انتشارات نقش جهان، ۱۳۷۹، صفحه ۴۷۷ و ۴۷۸ (برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به بحث فرانسوا لیوتار در کتاب «معمای مدرنتیه» و درباره نگاه کودک به خرد مشترک، نوشته بابک احمدی، صفحه ۱۲۸.)

۹. اگر هر پاره داستانی (sequence) را به معنای توالی منطقی هسته‌ها یا کنش‌ها در نظر بگیریم، بی‌پاسخ ماندن این پرسش قابل انتقاد است. زیرا «پاره هنگامی آغاز می‌شود که یکی از عناصر آن از عناصر سابق گسسته باشد و هنگامی پایان می‌یابد که عنصر دیگر آن نتیجه بعدی نداشته باشد» (روششناسی نقد ادبیات کودکان، محمدهادی محمدی، ناشرمؤلف، صفحه ۶۶.)

۱۰. ادبیات کودکان و نوجوانان ایران، محمد گودرزی دهریزی، نشر قو، ۱۳۸۸، صفحه ۱۲۱. 

۱۱. محمدی، محمدهادی، «روششناسی نقد ادبیات کودکان»، ناشرمؤلف، ۱۳۷۸، صفحه ۲۰۶. 

۱۲. همان منبع، صفحه ۲۱۳.

۱۳. رجوع کنید به «ادبیات کودکان و نوجوانان ایران»، محمد گودرزی دهریزی، نشر قو، ۱۳۹۵، صفحات ۱۵۹ تا ۱۶۰.

نویسنده
یاشار هدایی
Submitted by admin on