واقعیت این است که من هیچ ابزارسنجشی برای تعیین نقش «کتابک» در ترویج کتابخوانی در اختیار ندارم، چون در هر صورت وقتی از «نقش» صحبت به میان میآید، اولین واکنش ذهنی ما میزان «اثرگذاری» و «اثرپذیری» این نقش در حوزههای فعالیت این نهاد است.
منظورم این است که چطور میشود تشخیص داد که نقش «کتابک» در رخدادی به نام «خواندن» به مثابه یک عمل ارتباطی جمعی چیست؟ همه معیارهای موجود در جامعه ما، نظیر مدرسه، دانشگاه، کتاب، تلویزیون و سینما و تئاتر و موسیقی و سواد (البته منهای حدود ۱۰ میلیون بیسواد)، همه و همه نشان میدهد که جامعه ما ظاهراً یک جامعهٔ خواناست با زیرساختهای مدرن، اما واقعاً اینطور است؟ در یک جامعه مدرن، خواندن یک مسئلهٔ اساسی و عمومی است.
در جامعه ما آیا اینگونه است؟ یا هنوز «خواندن» یک پدیده فرهنگی خاص و روشنفکرانه تلقی میشود؟ من دقیقاً نمیدانم «کتابک» چه نقشی در بهبود این تلقیهای غلط داشته است اما تردید ندارم رویکرد این نهاد در ترویج کتابخوانی و معرفی ادبیات کودک و نوجوان، و تلاش آن در این زمینه، بیوقفه، دلسوزانه و متعهدانه بوده است. حتا میتوان گفت گاهی در ترویج کتابخوانی با همتایان خارجیاش در باشگاهها و بنیادهای «خواندن» برابری میکند.
که البته این یکی خیلی مهم نیست. با این همه، و با توجه به اینکه مخاطبان اصلی نهاد مجازی کتابک، بزرگسالانی هستند که میکوشند تا کودکان را به کتابخوانی مشتاق کنند، شاید بهتر باشد در امر آموزش، به مقوله «تفکر انتقادی»، یعنی به موضوعی که فقدان آن باعث میشود تا «خواندن» به «روخوانی» شکل عوض کند، بیشتر و جدیتر پرداخته شود.