گاو نر و چرخ‌های ارابه - افسانه‌های ازوپ 31

دو گاو ارابه سنگین را در راهِ گِلی روستا به دنبال خود می‌کشیدند. آن دو همه‌ی توان‌شان را به‌کار می‌بردند تا ارابه را بکِشند و هیچ شکایت و صدایی نمی‌کردند.

با آن که چرخ‌های ارابه در مقایسه با کاری که گاوها انجام می‌دادند، کار سختی نبودند، در هربار چرخیدن، ناله و غژوغژ می‌کردند. گاوهای بیچاره با همه توان، ارابه را در میان گل‌و‌لای عمیق به‌دنبال خود می‌کشیدند و گوش‌شان پُر از ناله‌ و شکایت بلند چرخ‌ها بود. و این صداها بردباری انجام دادن کار را برای آن‌ها سخت‌تر کرده بود.

سرانجام گاوها که دیگر تاب‌شان از ناله و شکایت چرخ‌های ارابه به پایان رسیده بود، با صدای بلند گفتند: «ساکت! ... با فریاد از چه شکایت می‌کنید؟ شما که سنگینی بار را تحمل نمی‌کنید، ما همه بار را تحمل می‌کنیم و درباره‌ی آن حرفی هم نمی‌زنیم.»

کسانی که کم‌تر زحمت می‌کِشند، بیش‌تر شکایت می‌کنند.

برگردان:
شیرین سلیمی
نویسنده
ازوپ
Submitted by skyfa on