گزارش زیر را فخری ذهبیون، از مروجان انجمن دوست داران ادبیات کودک و نوجوان اصفهان تهیه کرده است. این برنامه ترویج کتابخوانی با نام "برایم بخوان"، در کتابخانه ابوالفرج اصفهان اجرا شده است:
کودکی که کتاب می خواند،دارای بینش واطلاعات بیشتری است. هرچه اطلاعات کودک بیشتر باشد، فهم مطالب درسی نیز برای او آسان تر می شود. کودکی که مطالعه می کند، در کتاب ها با علوم و هنر به خوبی آشنا می شد، و با سوال کردن در زمینه کتابی که می خواند، به رشد تفکر در خود کمک می کند و می تواند خلاقیت خود را نیز پرورش دهد. کودک با شخصیت های داستان در دنیای خیال خود زندگی می کند و مشکلاتش را چه در حال و چه در آینده خیلی بهتر و با تسلط بیشتر حل می کند.
هدف های برنامه
- بهبود اعتماد به نفس در کودکان
- لذت بیشتر از کتابخوانی در کودکان
- فعال شدن کودکان در مسایل اجتماعی به اندازه توانایی شان
- رشد هوشیاری کودکان
- تقویت جهان بینی در کودکان
- تقویت توانایی کودکان در انجام امور خودشان
- پیدا کردن استقلال و تسلط به دنیای اطراف در کودکان
- افزایش دایره واژگان در کودکان
- عملکرد بهتر در مدرسه برای کودکان بزرگتر
نشست یکم
در این نشست ها، مخاطبان من کودکان یک ونیم ساله تا پنج ساله ،همراه مادرانشان بودند. با مادران در ارتباط با خواندن برای کودک و بلند خوانی صحبت کردیم. پرسش هایی مانند موارد زیر طرح شد:
- چرا باید برای کودک کتاب بخوانیم؟
- چه کتاب هایی باید بخوانیم؟
- در چه زمان و مکانی خواندن کتاب مناسب است؟
- چگونه برای کودکان کتاب بخوانیم؟
- چه روشهایی می توانیم در خواندن برای کودکان بکار بریم؟
- چه فعالیت هایی می توانیم باکودکان انجام دهیم؟
سپس، کودکان را اطراف خود نشاندم و کتاب "ماجراهای هاپو" اثر "گ.آستیر" ترجمه "صوفیا محمودی" را برای شان بلند خوانی کردم. در حین خواندن صدایم را عوض می کردم، تصاویر را هم به آنان نشان می دادم. درحین خواندن متناسب با موقعیت های مختلف مکث می کردم و پرسشی را که مربوط به مشکل یکی از شخصیت های داستان بود مطرح می کردم. کودکان هم در حد توان شان راه حل ارایه می دادند.
هنگام خواندن همراه با کودکان می خندیدم و با واکنش های آن ها همراه می شدم. پس از پایان کتابخوانی، کودکان در ارتباط با موضوع داستان نقاشی کشیدند. تا کودکان سرگرم کشیدن نقاشی بودند، باز با مادران در مورد این که چگونه کتابخوانی با کودکان را لذت بخش کنیم؟ صحبت کردیم.
نشست دوم
کتاب های "سوته یف "، نویسنده روسی را به مادران داده واز آنان خواستم که هر کدام با کودک خود تصویرخوانی کند. مادری که کودکش ۱/۵ ساله بود خودش از روی تصاویر قصه می گفت، اما مادری که فرزند ۵ ساله داشت، از کودکش خواسته بود که از روی تصاویر قصه بگوید. من نیز تلاش می کردم مادران را در اجرای این کار راهنمایی کنم.
در این فعالیت، مادران برای یافتن پاسخ پرسش هایی مانند چگونه کتاب را برای کودک بخوانیم، یا چه روشهایی برای خواندن وجود دارد، تمرین کردند. در پایان برای مادران توضیح دادم که بهتر است درباره ویژگی های سنی کودک خود بیشتر بدانند تا بتوانند انتظارات به جایی از توانایی های کودک شان داشته باشند.
مثلا مادری بود که فرزندی ۲ ساله داشت. هنگامی که مادر خواست برای کودک کتاب بخواند، کودک می خواست کتاب را از او بگیرد. اما مادر مخالفت کرد. سپس کودک شروع کرد به بازی کردن و در صندلی خودش جنبیدن و به اطراف نگاه کردن، مادر به او گفت: "حواست رو جمع کن. " و به من گفت: "کیمیا سربه هواست، به باباش رفته است، او هم خیلی سربه هواست. " به او جواب دادم: "بچه ات را باهیچکس مقایسه نکن،کیمیا ویژگی های منحصر به فرد خودش را دارد، و با هیچکس قابل قیاس نیست." گفت: "ببینید گوش نمی دهد." جواب دادم: "وقتی می خواست کتاب را بگیرد، به او ندادید. حالا هم او دیگر حوصله گوش کردن ندارد. بهتر بود اجازه می دادید کتاب را لمس کند و همزمان به قصه گویی همراه با بازی ادامه می دادی."
مادری که فرزندش ۴ ساله بود، می گفت: "کودک من به هر صفحه ای که می رسد سوال می کند و تا جواب می دهم گوش نمی دهد و یا دوباره سوال می کند یا بازیگوشی می کند." این موقع بود که یاد ویژگی های جسمی و روانی کودک و نوجوان از کتاب "ادبیات کودکان ونوجوانان و ترویج خواندن" اثر ثریا قزل ایاغ افتادم. برای دفعه بعدی قرار شد متصدی کتابخانه کودکان را سرگرم کند، تا ما ویژگی های سنی کودکان را همراه با مادران بررسی کنیم.
نشست سوم
در این نشست، نخست درباره ویژگی های جسمی و روانی کودکان صفر تا سه ساله "و بعد کودکان سه تا شش ساله صحبت کردم. بعد پرسش های آن ها را با کمک از کتاب های "موسسه مادران امروز "و یا "ارتباط دو نسل"و مانند آن پاسخ می دادم.
نشست چهارم
کتاب "این یک جعبه نیست"، از کتاب های طرح برایم بخوان را با خود بردم. پیش از آن از کتابخانه خواسته بودم یک جعبه که کودک در آن جایش بشود، تهیه کند. (آن ها یک کارتن خالی کتاب آماده کرده بودند) بدون صحبت، کارتن را آن جلو در مکانی که بودیم گذاشتم وبا مادران در مورد اهمیت بازی صحبت کردم. در همان حین کودکان حاضر در جلسه سراغ کارتن رفته بودند. من هم شروع کردم به بازی با کودکان. مادران با چهره های خندان فقط تماشا می کردند. سعی کردم بازی به شیوه ای که کودکان دوست دارند پیش برود.
آن ها در هنگام بازی کارتن را جابجا می کردند و به این ترتیب مادران مرتب دنبال ما می آمدند. چهل دقیقه ای بازی کردیم. بعد یکی یکی به طرف مادران شان رفتند. بازی آن ها به صورت های متفاوت بود، چون هر کدام حرکت خودش را می کرد، مامان بازی، قایم باشک،.... صحبت در مورد اهمیت بازی را دادم، و به مادران گفتم که کودکان در هنگام بازی یادگیری عمیقی دارند. در صحبت هایم از کتاب "بازی کودکان" از کتاب های موسسه مادران امروز استفاده کردم. درپایان جلسه به درخواست مادران جلسه بعد به پنج شنبه موکول شد تا کودکان دبستانی خود را بیاورند.
نشست پنجم
در این نشست، با کودکان دبستانی درباره تفاوت قصه و نمایشنامه صحبت کردیم. سپس آن ها به شکل گروهی یک نمایش چهار،پنج خطی نوشتند. بعد با کاغذ رنگی،چسب،قیچی و.......که در اختیارداشتند شخصیت های نمایش خود را درست کردند ونمایش را اجرا کردند.
کودکان از این کار بسیار لذت بردند و شوق وذوق آنها مادران شان را هم به وجد آورده بود. در پایان این نشست، از این که مادران می گفتند دیگر شب ها کودکان شان بدون قصه نمی خوابند و برای آمدن به کتابخانه شوق بسیار دارند خوشحال بودم.