مراسم تجلیل و بزرگداشت حمید عاملی، دوشنبه شب، ۲۶ آبان ماه در شهر کتاب مرکزی برگزار شد.
در این مراسم که با حضور سید احمد محیط طباطبایی، شادمهر راستین و سید محمد هاشمی برگزار شد، نخستین مجموعه قصههای حمید عاملی با عنوان «الاغ من دم نداره» در قالب لوح فشرده رونمایی شد.
سید احمد محیط طباطبایی به عنوان نخستین سخنران گفت: وقتی رادیو شکل گرفت، روایتگری و قصهگویی توسط پیشکسوتان آغاز شد و ادامه پیدا کرد، راویانی که برای مخاطبان گوناگون قصه میگفتند. و بعد زمان و موقعیتی میرسد که قصهگویی در شیوه فرهنگی ما تغییر ایجاد میکند ولی امروز، این مساله مورد نیاز ما نیست و به تدریج از برنامههای روزانه ما خارج شده است. بنابراین در این روزگار میبینیم که والدین جوان، قصهگویی برای بچهها را فراموش کردهاند، اگر هم این کار را انجام دهند، عام نیست بلکه برای گروههای خاصی است و باقی مردم، شیوههای دیگری را برای سرگرمی و آموزش به بچهها در نظر میگیرند.
او ادامه داد: مسالهای که دوست دارم بر روی آن تاکید کنم، آن است که قصهگویی برای سرگرمی نیست بلکه شیوهای قدیمی و متداول است برای انتقال فرهنگ؛ شیوهای که باعث میشود خیلی از مسائل مثبت به فرهنگ تبدیل شود و بسیاری از ناهنجاریها از بین برود.
محیط طباطبایی با بیان اینکه تعداد قصهگوها در اروپا، بیش از هزار نفر است و در کشور ما به تعداد انگشتان یک دست، گفت: قصهگویی در اروپا، بخشی از آموزش و تداوم فرهنگی به حساب میآید، این در حالی است که ایران که از قدیمیترین تمدنهاست، قصهگویی و روایت را اساس انتقال فرهنگ خود قرار داده است. ما حتی کتابهایی مثل شاهنامه یا هزار و یک شب را از طریق روایت حفظ کردهایم.
وی اضافه کرد: قصه، به قدمت عمر بشر است و از غارها و جایی که خانوادهها تشکیل میشدهاند، آغاز شده و آرام آرام به بخشی از جریان زندگی مردم تبدیل شده است. قصهها هم در سطح عمومی و هم در بخشهای خصوصی یعنی بخشهایی که حافظه مردم زنده نگاه داشته شده است و از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود.
این پژوهشگر همچنین گفت: تمام مفاهیم آموزشی در کشور و تمدنی مثل ایران که خاصیت منحصر به فردی دارد، از طریق قصهگویی منتقل شده است. در واقع ایران توانسته استقلال فرهنگیاش را با این شیوه حفظ کند در حالی که استقلال فرهنگی مصر، روم و بینالنهرین از بین رفته است. البته زبان فارسی هم در این مسیر، کمک بسیار زیادی کرده است چون تم موسیقایی خاصی دارد و با شکلهای دیگر روایت آمیخته شده است.
محیط طباطبایی در بخش دیگری از سخنانش اظهار داشت: پس از این ها گوسانها در قلمرو فرهنگی ایران پیدا میشوند که قصهها را با موسیقی روایت میکنند و بعد هم عاشیقهای آذربایجان هستند که قصههای قدیمی و اجتماعی را سینه به سینه منتقل کردهاند و عدم توجه به این ها باعث اضمحلال و ضعف شیوههای موثر و تداوم یافته در فرهنگ غالب امروز ما میشود.
وی ادامه داد: قصهگویی، شیوهای کهن است که توانسته در ابعاد مختلف از جمله در قالب حیات مدنی ادامه پیدا کند. این شیوه حتی در دوره متاخر با وسائل تازهای مثل رادیو و نت شکل جدیدی پیدا کرده است.
این محقق افزود: البته قصه برخلاف دهه ۴٠ و ۵٠ به گروههای الف و ب و ج تقسیم شده است اما واقعیت آن است که قصه، سن و سال نمیشناسد و قصهگو برای همه قصه میگوید طوری که حتی پیامبر اکرم برای اینکه نیت اصلی خود را بیان کند، میگوید که بهترین قصهها را آوردهام. به این ترتیب، قصه، در شکل حماسه، تاریخ و باورهای دینی، یک شیوه اصلی انتقال فرهنگ به حساب میآید و باید بگویم که ما امروزه با بحران قصه و قصهگویی مواجهیم و نمیتوانیم شکل جدیدی برای آن پیدا کنیم و در عین حال، هیچچیز هم جای آن را پر نکرده و ناهنجاریهای ناشی از نبود قصه در جامعه امروز مشهود است.
وی با بیان اینکه فیلم کوچ، داستان کوچ عشایر را به تصویر کشیده، اظهار داشت: این فیلم، یک فیلم صامت است اما نشان میدهد که یک نفر کتاب بزرگی در دست دارد و از روی آن برای دیگران میخواند بنابراین قصهگویی، سرگرمی نیست بلکه بخشی از زندگی و فرهنگ عشایری است که نشان میدهد کار بدون تفریح و تفریح بدون کار معنا ندارد. حتی در زمان گلاب گیری هم قصهای تعریف میشود و این ریتم، نشان میدهد که قصهگویی در هنگام فعالیت اجتماعی نیز کاربرد دارد.
در ادامه برنامه، بخشی از یک داستان سی دی «الاغ من دم نداره» با صدای مرحوم عاملی و زویا خلیل آذر پخش شد و پس از آن، سید محمد هاشمی، مدیر انتشارات گزینه برتر سخنرانی خود را آغاز کرد. او گفت: وقتی در سال ۴١، زنده یاد صبحی درگذشت، بسیاری از افرادی که به برنامه قصههای جمعه علاقه داشتند، ناراحت بودند و نمیدانستند چگونه میتوان خلاء او را جبران کرد. اما حمید عاملی، سکاندار قصهگوی ایران شد و به لحاظ دوستی دیرینهای که با مرحوم صبحی داشت، کارهای فاخری انجام داد.
وی ادامه داد: من ناظر بودم که او چگونه عاشقانه و با علاقه، به داستان میپردازد. او در قصههای خود سعی میکرد فرهنگ ایرانی را زنده کند و کمال زندگی را به جوانان و نوجوانان بیاموزد. قصههایی که او تالیف کرده و به صورت قصهپردازی و نوار و کاست عرضه کرده است، گویای آن است که در بیان و محتوای قصه، عشق میورزیده است.
هاشمی افزود: به دفعات شاهد بودم که تا دیرهنگام به کار نوشتن مشغول بود. آخرین اثر و داستان او نیز هزار و یک شب بود که متاسفانه دو جلد آن بیشتر چاپ نشد و مابقی به صورت دستنوشته در کتابخانهاش بایگانی شده است. به نظر من در حق حمید عاملی و همسر فداکارش جفا شده و آنگونه که باید و شاید به این مرد بزرگ، آثار و همسرش رسیدگی نشده است. حق مطلب این بود که عزیزانی که در راس کار هستند، کتابهای او را منتشر کنند ولی با وجود تلاشهای همسر ایشان، هیچ اقدامی در این باره صورت نگرفت. به خصوص که حمید عاملی به غیر از داستانهای جذابش، شاعری بدیعهگو و توانمند هم بود که وقتی در جمعی قرار میگرفت، آن مجلس را به خوبی در قالب شعر به تصویر میکشید.
شادمهر راستین، فیلمنامه نویس دیگر میهمان مراسم بزرگداشت حمید عاملی بود که برای سخنرانی حاضر شد. او درباره آشناییاش با حمید عاملی گفت: من مرحوم عاملی را برای نخستین بار، از رادیو شناختم چون اگرچه تلویزیون را دوست داشتم اما خواهر و برادر بزرگترم برنامههای مورد علاقهشان را تماشا میکردند و من چارهای به غیر از انتخاب رادیو نداشتم. البته قصهگوی دوره بچهگی ما، خانم عاطفی بود که وقتی بچه بودیم، ما را به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان میبردند و ما روی زمین مینشستیم و حکایتهایی را که خانم عاطفی برایمان تعریف میکرد، میشنیدیم.
او همچنین اظهار داشت: همیشه کسی باید باشد که برای آدمها قصه بگوید. اگر امروز، ما اضطراب داریم، به این دلیل است که قصهگو نداریم. به نظر من دو نفر در زندگی آدمها تاثیر بسیار مهمی دارند. یکی، کسی که روایت میکند و دیگری، کسی که لالایی میگوید و از آنجاکه این دو نفر روزانه، ١۶ ساعت کار میکنند، ما انسانهایی مضطربیم!
راستین ادامه داد: بنابر آخرین نظریات روایت در حوزه شعر و داستان، جامعهای که قصه و راوی نداشته باشد، جامعه نیست چون قصه است که جامعهای را به جوامع دیگر میشناساند. فکر کنید اگر یونانیان، راوی نداشتند، چه اتفاقی میافتاد! نه ایلیاد و اودیسهای وجود میداشت و نه غربی! ما شاید بتوانیم ازطریق دین و فرهنگ با جامعه مرتبط شویم ولی جامعه واقعی با راوی زنده است.
این فیلمنامهنویس افزود: کسانی که روایتساز امروز هستند یعنی رزمندهها، قصهها را چندین بار برای عم تعریف میکردند یعنی جامعهای که روایت میکرد، نیاز به شنیدن روایتی دیگر داشت. نه تنها آنها که کل جامعه، موضوعی برای صحبت کردن داشتند در حالی که الان، موضوع صحبت ما در کافی شاپها، فوتبال یا آخرین سریالی است که تماشا کردهایم. شاید این اتفاق بد نباشد اما نتیجه این رویداد، این شده که همهگی دچار یک نوع اضطراب شدهایم.
راستین در بخش دیگری از سخنانش به نقش رادیو در قصه گویی اشاره کرد و گفت: در کشورهای دیگر، گرایش جدیدی به ایجاد رادیو ایجاد شده و رادیوی اینترنتی چیزی است که غرب از ایجاد آن ناگزیر شده است و همه اینها نشان میدهد که ما دوباره به روایت نیاز داریم. حرف آخر اینکه ما به قصهگو نیاز داریم و با فیلم و سریال نمیتوانیم جامعه سالمی داشته باشیم به خصوص که پدرها حرف و روایتی ندارند که تعریف کنند.
وی در پایان از میراث فرهنگی و احمد محیط طباطبایی بابت انگیزههایی که برای انتشار مجموعه صوتی قصههای حمید عاملی به او و همکارانش داد، تشکر کرد.
همسر مرحوم عاملی نیز به عنوان آخرین میهمان به روی سن رفت و گفت: از سازمان میراث فرهنگی، شهر کتاب مرکزی و موسسه رسایش تشکر میکنم که میراث عاملی را نگهداری و بخشی از آن ها را منتشر کردند چرا که کتابها و سی دیهای او دارد از بین میرود. این در حالی است که من بارها با صدا و سیما تماس گرفتم و خواهش کردم بدون اینکه به من پولی بدهند، آثار عاملی را حفظ و منتشر کنند اما کسی اهمیت نداد.