این کتاب به نوشته ی مولف و مترجم در پیش گفتار کتاب "محصول فرآیندی است که از یک سو به مطالعات و تحققیقات اودر حوزه ی تخصصی روان شناسی و آموزش و پرورش در مراکز علمی و پژوهشی...و از سوی دیگرمرتبط با تجربه های مستقیمی است که در کار باکودکان درسطوح مختلف تجربه کرده و با پشتوانه ی پژوهش گاه هایی همچون شورای کتاب کودک و موسسه پژوهشی کودکان دنیا معنی پیدا کرده است".
پس از اشاره به پیشینه ی آموزش و پرورش در ایران که به دوران باستان برمی گردد و نیز روند آموزش و پرورش از دوره ی مشروطه تا دوران معاصر، نویسنده به نارسایی های این مقوله در ایران می پردازد و این نارسایی ها را به توجه کارشناسان، تنها به محتوا و روش های آموزش انتقال دانش و نبود نظریه پردازان و الگوهای آموزش نسبت می دهد و بر این باور است که حتی با وجود ورود این الگوها به گستره ی آموزش و پرورش ایران نداشتن شناخت کامل از آن ها و بسنده کردن به گزیده هایی از هر الگو و به کار بستن آمیزه ای از آن ها، نه تنها کمکی به پیشرفت آموزش و پرورش در کشور ما و همگام شدن آن با روند آموزش نو در جهان نکرده، بلکه آن را به مجموعه ای جدید بدل ساخته که نمونه آن در هیچ کجای دنیا پیدا نمی شود. مولف آن گاه به ضرورت وجود رویکرد در آموزش اشاره کرده و به شرح مهم ترین رویکردهای آموزشی از سده ی بیستم به این سو پرداخته است که رویکردهای رفتارگرا یا رفتارنگر، شناختی، تحولی نگر و انسان گرا را در بر می گیرد.
در فصل های مربوط به هر رویکرد، ویژگی های آن به تفصیل شرح داده شده و به ویژگی های آن در سامانه ی آموزشی ایران نیز اشاره شده است. همچنین در هر فصل نقل قول هایی از نظریه پردازان رویکرد مربوط و نظرها و نقد هایی بر آن، در کنار متن اصلی یا در کادرهایی آمده است. در پایان کتاب به سیاست گزاران آموزشی ایران توجه داده شده که به دست اندرکاران آموزش و پرورش ایران این فرصت را بدهند تا الگوهای گوناگون آموزشی را درهمه ی مقاطع آموزشی اجرا، و الگوهای همخوان با جامعه ی ایران را ترویج کنند.
خواندن این کتاب سودمند و جامع را به همه ی کارشناسان و دست اندر کاران آموزش و پرورش ونیز والدین علاقه مند به موضوع آموزش، پیشنهاد می کنیم.