"وقتی بابا شاه شده بود" داستان پسر کوچکی است که رابطه عمیق و نزدیکی با پدرش دارد. از دیدگاه او پدرش بهترین بابای دنیاست. آغوشش گرم و نرم است و هیچکس نمی تواند مثل پدر با او بازی کند.
روزی چند نفر به خانه آنها می آیند و تاجی بر سر پدر می گذارند و پدر "شاه" می شود! از آن روز پدر بزرگ و بزرگتر می شود وآنقدر کارهای مهم دارد که دیگر وقتی برای بازی با پسرش پیدا نمی کند. پادشاهی پدر، هرروز او را از خانه و خانواده دورتر می کند تا جایی که خودش تنها می شود و از این تنهایی احساس غم می کند. بالاخره پدر طی رویدادهای داستانی متحول می شود و به سوی خانواده خود باز می گردد و پسر کوچک به آرامش دوباره می رسد. این کتاب داستانی کوتاه از مجموعه قصههایی است که درونمایه ای روانشناختی و عاطفی دارد و به بازگویی حقوق کودکان می پردازد.
"کودکان حق دارند که در کنار پدر و مادر خود زندگی کنند" یکی از مهمترین پیامهای حقوق کودکان است که در این داستان بررسی شده است. داستان کشمکش عاطفی میان پدر و پسر کوچکش را بازگو می کند. پسر کوچک به عشق، هم زبانی و آغوش پدر نیازمند است اما پدر به خاطر مقام جدیدی که پیدا می کند از خانه و خانواده دور می شود. پسر کوچک راوی داستان است و با زبانی شیرین و کودکانه، احساس درونی خود را از آرامش در کنار پدر بودن، لذت بازی با او و روزهای دوری از پدر و غم تنهایی باز گو می کند. طرح داستانی و شخصیتهای آن به قدری باورپذیرند که مخاطب به راحتی با آن ها هم ذات پنداری می کند. تصاویر با طراحی پرقدرت، زوایای دید متناسب با روند داستان و شخصیت پردازی مناسب مکمل بسیار خوبی برای متن بوده اند و ناگفته های متن را به زیبایی به تصویر کشیدهاند. فضا سازی مناسب در تصاویر حال و هوای قصه را به راحتی به مخاطب منتقل می کند. خواندن این کتاب برای آشنایی با حقوق کودکان به پدران و مادران پیشنهاد می شود.