برای آن‌ها، زمستان نیامد!

مهدی مرادی شاعر نوجو و خوش ذوق نوجوانان که از جمله آموزگار هم است و دانش‌آموزان خود را  با کتاب و کتابخوانی همراه می‌کند، برای همدلی با خانواده‌های داغ‌دار کودکان زاهدانی و همه آن مردمی که در این شهر و همه کشور در اندوه از دست دادن این نوگلان، اندوهگین هستند، به درخواست کتابک احساس خود را سرود.

 مریم و یکتا  

به دبستان می‌رفتند 

 در گوش شان ولی هنوز 

« لیلو»ی گرم مادربزرگ می‌آمد 

مونا و صبا 

به دبستان می‌رفتند  

دست‌های‌شان ولی هنوز 

در جست و جوی عروسک بود  

به زمستان نرسیدند 

در آتش ِبخاری ِبزرگ‌ترها 

سوختند 

و با مدرسه‌های سرد 

خداحافظی کردند.

نگاه او همه بزرگ‌ترها را نشانه رفته است. نگاهی که همه ما را به پاسخ‌گویی فرا میخواند. اینکه کودکان باید و حق دارند که محیط ایمن برای آموزش دیدن داشته باشند. این حق را همه ما باید از کارگزاران آموزش و پرورش و بالاتر از آن بخواهیم. بسیار روشن و رسا. تا روزی برسد که این روایت‌های تلخ تکرار نشود.

Submitted by editor on