خرس دنبال برتی گذاشته در کتاب «برتی و خرس». بیمقدمه و بدون هیچ آغازی، کتاب با این جمله آغاز میشود: «چون خرس دنبال برتی گذاشته بود.» چرا کتاب این جمله را میگوید؟ چون برتی را میبینیم که دارد میدود و پشت سرش به خرسی نگاه میکند که دهانش باز است و انگار میغرد و میخواهد برتی را بخورد. غرش خرس در تصویر با هیچ واژه و نامآوایی نشان داده نشده است؛ پس شاید خرس فقط دهانش را باز کرده و چیزی نمیگوید! برتی هم پسربچهای با کلاه قرمز است که مانند همهی شخصیتهای تصویرهای پاملا آلن، تپل و بامزه است.
ملکه که خرس و برتی را میبیند، فریاد میزند غول بیابانی هش هش و دنبال خرس میدود. پادشاه با شیپورش دنبال ملکه میدود، فرمانده با سنجش و کاپیتان با شیپور بزرگش، که همان ساز توبا است، ژنرال با فلوت و گروهبان با طبل، دنبال یکدیگر میدوند. برای هرکدام از اینها هم صداهایی در متن میخوانیم و انگار همزمان آنها را میشنویم: دودورو دودوررر! بنگ بنگ بنگ! بوووق! توتیتوت! بوم بوم! و آخر از همه، سگ با هاپهاپ به دنبال گروهبان میدود. در این کتاب زیبا، هم هیجان و دویدن و ترس را میبینیم و هم صداها را میشنویم.
«همه با هم میرفتند و سروصدا میکردند.» و این صدا شگفتانگیز است و یک گروه موسیقی ساخته که با سازهای مختلف همگی دارند مینوازند.
خرس که صدا را میشنود، و ما در تصویر میبینیم که او پشت سرش را نگاه میکند، میایستد و به آنها نگاه میکند. او با خودش میگوید که همه به خاطر او جمع شدهاند و تعظیم میکند و تشکر میکند و شروع میکند به چرخ و فلک زدن و رقصیدن. این حرکتهای زیبای رقص را در هشت تصویر، در دو صفحه روبهروی هم، از خرس میبینیم. خرس میرقصد و در دو صفحهی زیبا ما صداها را میبینیم و میشنویم که هنوز بلند است. برتی هم همراه خرس میرقصد و البته ملکه هم به رقص آمده است و این صدا، صدای رقص: «دادام! دادادام!»
این کتاب را برای کودکان بخوانید و از آنها دربارهی صداهای پیرامونشان بپرسید. در این کتاب، کودکان، بازی، هیجان و شادی و رقص و صداها را میبینند، حس میکنند و میشنوند. «برتی و خرس» کتابی است که همهی حواس کودک را درگیر خود میکند.